چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا

نقدی بر قوانین موجود درباره رفتار والدین با کودکان


نقدی بر قوانین موجود درباره رفتار والدین با کودکان

در مراحل زندگانی انسان, کودکی دورانی است لذت بخش کودکان آینده سازان جامعه هستند و تعلیم و تربیت صحیح آنها موجب صحت و سلامت اجتماع است لذا به هر ترتیبی که شخصیت او ساخته شود, جامعه انسانی نیز همان شخصیت را خواهد داشت

در مراحل زندگانی انسان، کودکی دورانی است لذت بخش. کودکان آینده سازان جامعه هستند و تعلیم و تربیت صحیح آنها موجب صحت و سلامت اجتماع است. لذا به هر ترتیبی که شخصیت او ساخته شود، جامعه انسانی نیز همان شخصیت را خواهد داشت.

توجه به مسائل و مشکلات آنان در واقع توجه به مشکلات اجتماع و نهایتا حل مشکلات جوامع است. همه چیز را باید از کودکی شروع کرد، شخصیت اجتماعی، فرهنگی انسان از دوران کودکی شکل می گیرد، لذا برای اینکه اجتماعات بشری شیوه ای راستین و صحیح به خود بگیرد لازم است به کودکان توجه ویژه ای بشود.

آنچه امروزه نگرانی فعالان حقوق کودک و یا کسانی که در این زمینه احساس مسوولیت می کنند را برانگیخته است آزار و شکنجه کودکان می باشد.

بطور کلی اگر نگاهی گذرا به جامعه داشته باشیم به وضوح مشاهده می کنیم که هزاران کودک از کمبود مهر و محبت، سلامت، امنیت و حقوقی که متضمن منافع آنها باشد رنج می برند یا به شیوه ای غیرانسانی مورد آزار و شکنجه والدین خود قرار می گیرند پدرانی که فرزندانشان را مورد آزار و اذیت قرار می دهند حاکمان مطلق هستند.

طبق آمار منتشره از سوی انجمن دفاع از حقوق کودکان بیشترین کودک آزاری های گزارش شده از سوی پدر کودک انجام می شود. حتی قوانین ما نیز بیانگر این امر می باشد که پدر تا سن ۱۸ سالگی فرمانروای مطلق طفل محسوب می شود.

آزار و شکنجه کودکان در خانه را می توان به سه دسته تقسیم کرد:

۱) کودک آزاری جسمی یعنی تنبیه بدنی، این مورد شامل محروم کردن کودک از غذا و پوشاک و وسایل تفریح نیز می شود.

۲) کودک آزاری جنسی، یعنی استفاده نامشروع از کودک توسط اطرافیان.

۳) غفلت و بی توجهی به نیازهای کودکان و خلاقیت آنان. به عقیده بسیاری از صاحب نظران عرصه علم روانشناسی این مورد شایع ترین نوع کودک آزاری محسوب می شود. اما تکان دهنده ترین اخبار، مربوط به آزار جسمی کودکان است که ریشه های آن به عوامل تربیتی، بیماری روانی یا مشکلات اقتصادی والدین، اعتیاد و... برمی گردد.

اینگونه آزار کودکان چنان به بخش جدایی ناپذیر اخبار صفحات حوادث روزنامه ها مبدل شده که دیگر کسی از آن تعجب نمی کند و بدین سان کودکان بسیاری بزرگ می شوند بدون آنکه کودکی کنند، می میرند بی آنکه کسی بر آنان بگرید و رنج و غم و درد، همدم همیشگی آنان است و لحظه ای شادی را بر خود روا نمی بینند.

در قانون اساسی بسیاری از کشورهای توسعه یافته به حقوق کودکان توجه لازم مبذول شده است. دهها نهاد و سازمان منطقه ای و بین المللی به نام کودکان و حمایت از آنها تاسیس شده که بارزترین آنهاunc است.

unc نهادی است جهانی که در سازمان ملل متحد به این امر پرداخته است. اما اگر قانون اساسی کشورمان را ورق بزنیم مشاهده می نمائیم که از اصول ۱۷۷گانه آن حتی یک اصل به کودکان اختصاص نیافته است. شاید بتوان این را نشانه عدم توجه قانونگذاران به کودکان و تربیت آنها دانست.

قانون اساسی ما مدعی است که به مشکلات و مسائل عدیده پرداخته است اما حقیقت امر بدینگونه نیست، چون در این مورد با تفویض اختیارات به قانون مدنی و قانون مجازات اسلامی کودکان را بیشتر تحت سلطه والدین قرار داده است. بسیاری از کارشناسان معتقدند که نظام قانونی و حقوقی ما باید در این مورد اصلاح شود.

در حال حاضر افزون بر ضعف قوانین در زمینه مبارزه با پدیده کودک آزاری، نظام اجرایی کشور نیز توانایی اجرای موثر قوانین را ندارد و تا این مساله اصلاح نشود باید ما همچنان شاهد آزار و شکنجه کودکان یا آینده سازان فردایمان از سوی پدر و مادرانی که لیاقت داشتن فرزند را ندارند باشیم.

در بعد قانون گذاری مشکل اصلی، تجویز صریح تادیب یا تنبیه بدنی کودک در قوانین کشور ما است: ماده ۱۱۷۹ قانون مدنی در این خصوص مقرر کرده است که «ابوین حق تنبیه طفل خود را دارند ولی به استناد این حتی نمی توانند طفل خود را خارج از حدود تادیب، تنبیه نمایند.» قانونگذار به صراحت در اینجا اختیار تنبیه کودک را به والدین او داده است. ولی مساله ای که مبهم است حدود تادیب است. مرز تادیب والدین بر کودک در اینجا مشخص نیست و هیچ ماده مصرح قانونی نیز در این زمینه دیده نمی شود. یا ماده ۱۱۷۷ قانون مدنی که بیان می دارد: «طفل باید مطیع ابوین خود بوده و در هر سنی که باشد باید به آنها احترام کند.» مساله احترام و ارزش به والدین چیزی نیست که انسان منکر آن شود یا با آن مخالفت نماید هر کسی می داند که احترام به بزرگترها واجب است. اما کودک باید در مقابل رفتار ناحق والدین چه کند؟ آیا دفاع او در مقابل عملی که واقعا ناانسانانه و غیرانسانی است بی احترامی تلقی می گردد؟ اصلا اطاعت والدین چیست و چه موازینی دارد؟ اینها مواردی هستند که قانون آنها را تعریف نکرده و بدین وسیله ذهنیتی درست کرده که گویا والدین حقی دارند و کودکان باید در هر شرایط و موقعیتی تسلیم اراده آنها گردند. و در صورت اعتراض به عملی که نامشروع بر او روا داشته می شود باید گفت که کودک به والدین بی احترامی کرده است. و همچنین در تبصره ۲ ماده ۴۹ قانون مجازات اسلامی قانونگذار باز به صراحت از تنبیه بدنی کودکان سخن می گوید: براساس همان تبصره «هرگاه برای تربیت اطفال بزهکار تنبیه بدنی ضرورت پیدا کند بایستی به میزان و مصلحت باشد.»

در ماده ۵۹ قانون مجازات اسلامی «اعمال زیر جرم محسوب نمی شوند:

۱) اقدامات والدین و اولیای قانونی و سرپرستان صغار، مهجورین که به منظور تادیب یا حفاظت آنها انجام شود مشروط براینکه اعمال مذکور در حد متعارف و تادیب و محافظت باشد.» نحوه انشای ماده و سوابق امر تردیدی برجای نمی گذارد که مقصود از اقدامات تادیبی، تنبیه بدنی طفل است ضمن آن باز باید پرسید «حد متعارف» این اقدامات چگونه تعریف شده است. و همچنین در ماده ۱۱۲ قانون مجازات اسلامی ذکر شده که «هرگاه مرد بالغ و عاقل با نابالغی لواط کند فاعل کشته می شود و مفعول اگر مکره نباشد تا ۷۴ ضربه شلاق تعزیر می شود.» می بینیم که در این ماده فرد بالغ مجازاتش مرگ ولی اگر فرد نابالغ (کودک یا نوجوان) مکره نباشد محکوم به ۷۴ ضربه شلاق می شود در حالی که همگان می دانیم که کودک فاقد اختیار و اراده تصمیم گیری است. پس مکره بودن او در مقابل مرد بالغ که از هر لحاظ از او برتر است بی معنی می باشد. می بینیم که بدین گونه کودک بزه دیده بیشتر آسیب می بیند. و به جای آنکه ما او را تحت مراقبت و حمایت پزشکی و روانی و خانوادگی قرار دهیم او را مجازات می کنیم که واقعا ناعادلانه است. بالاخره اجرای همین قوانین که نیاز به اصلاح و بازنگری دارند مستلزم ابزار و لوازم اجرایی موثر و کارآمد است. در بسیاری از کشورهای جهان علاوه بر تدوین قوانین در ارتباط با حمایت از کودکان، شعب ویژه پلیس و پلیس کودک هم بر نحوه رفتار والدین با کودکان نظارت دارند. براساس آماری که دفتر پژوهش دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در نتیجه پژوهشی که روی ۷۷هزار و ۸۵۵ دانش آموز مقطع دوم راهنمایی در مدارس تهران انجام داده، ۹/۳درصد نوجوانان در معرض آسیب های جسمانی و عاطفی قرار دارند. این پژوهش بطور عمده به جنبه های پنهانی و ناآشکار کودک آزاری یعنی بدرفتاری پرداخته است. و در گزارشی دیگر از کمیته ملی پیشگیری از سو»رفتار با کودکان سازمان ملل در سال ۱۹۹۴ حدود ۳ میلیون سو»رفتار درباره دنیا گزارش شده گرچه میزان واقعی بیشتر از این است.

بنابراین گزارش، از میان کودکانی که مورد سو»استفاده جنسی قرار می گیرند ۲۴درصد کمتر از ۵ سال، ۵۷درصد بین ۵ تا ۹ سال، ۲۷درصد بین ۱۰ تا۱۴ سال، ۱۴درصد بین ۱۵ تا ۱۸ سال، و ۵۰درصد کودکان قربانی آزار، نارس بوده اند. بر همین اساس ۷۵درصد سو»رفتار از سوی والدین، ۱۵درصد از سوی بستگان و ۱۰درصد هم از سوی مراقبان و خویشاوندان بوده است. در اعلامیه ها و قوانین بین المللی نسبت به حقوق کودکان در سطح بسیار عالی توجه شده که به برخی از آنها در اینجا اشاره می شود.

۱) در اعلامیه اسلامی حقوق بشر مصوب ۱۹۹۰ میلادی آمده است: «هر کودکی از زمان تولد، حقی بر گردن والدین خویش و جامعه و دولت در محافظت دوران طفولیت و تربیت نمودن و تامین مادی و بهداشتی و ادبی دارد. و باید از جنین مادر نگهداری شود و مراقبت های ویژه نسبت به آنها مبذول گردد.»

۲) در اعلامیه جهانی حقوق بشر که در سال ۱۹۴۷ به تصویب رسیده، در ماده ۲۵ آن آمده است: «مادران و کودکان حق دارند که از کمک و مراقبت مخصوص بهره مند شوند. کودکان چه بر اثر پیوند زناشویی به دنیا آمده باشند و چه غیر آن از حمایت اجتماعی یکسان برخوردار خواهند بود.»

۳) ماده ۲ اعلامیه جهانی حقوق کودک مصوب ۱۹۵۹ هم می گوید: «کودک باید از حمایت ویژه برخوردار شود و امکانات و وسایل ضروری جهت پرورش بدنی، فکری، اخلاقی و اجتماعی وی به نحوی سالم و طبیعی و در محیط آزاد و محترم توسط قانون یا مراجع ذی ربط در اختیار وی قرار گیرد.» و همچنین در ماده ۸ این اعلامیه چنین آمده است:«کودک باید در هر شرایطی جزو اولین کسانی باشد که از حمایت و تسهیلات بهره مند می شود، کودک باید در برابر هر گونه غفلت، ظلم، شقاوت و استثمار حمایت شود.» به هر حال آنچه اکنون واضح و هویداست این است که ما روزانه سیر صعودی کودک آزاری را شاهد هستیم، کودکی را که امروز در آخرین ساعات شبانه روز مورد آزار و اذیت اطرافیان قرار می گیرد بطور حتم آخرین آنها نیست. و این روند همچنان در حال سیر صعودی است.

که جلوگیری از آن نیازمند وضع قوانینی برای حمایت از کودکان است. تنبیه کودک به او می آموزد که باید در مقابل زور و خشونت ناحق هم باید ساکت بماند.

چرا باید قانونگذار پشتوانه و ضمانت اجرایی فرامین پدر و مادر را در خصوص کودکان موکول به تنبیه کند؟

چرا راه های مسالمت آمیز را پیشنهاد نکرده است؟ چرا گفت وگو و استفاده از شیوه اقناع صورت نمی گیرد؟ علم نشان می دهد که کتک کاری و تنبیهات بدنی بر کودکان تاثیر بدی خواهد گذاشت و آنان را افرادی عقده ای بار خواهد آورد که خود این عقیده منشا فساد و تباهی بسیار است.

راه حلی را که می توان ارائه داد این است که قانون نباید بدینگونه حقوق انسانی کودکان را ضایع کند، بلکه باید آنها را مورد حمایت خود قرار دهد.

پس نظام حقوقی می تواند با در نظر گرفتن شخصیت مستقل کودک و شناسایی حقوق وی و حمایت ویژه از کودک آنها را از هر گونه تعرض ناحق از سوی والدین و اطرافیان مصون بدارد. کودکان نباید به مثابه ملک والدین تلقی شوند. باید نهایت دقت شود که کودک بزه دیده امروز، نوجوان و جوان بزهکار آینده است. پس اگر قانونگذاران ما در این مورد اقدامی به عمل نیاورند و چاره ای نیندیشند ما باز هم باید شاهد دیدن اشک های زلال و پاک اطفال روی گونه هایشان باشیم.



همچنین مشاهده کنید