سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

رونویسی کردن بتهوون Copying Beethoven


رونویسی کردن بتهوون Copying Beethoven

سال ١٨٢٤ لودویگ وان بتهوون به آرامی در حال به پایان رساندن نهمین سمفونی خویش است تهیه کننده و حامی مالی وی ونزل شلمر که از روند کند کار ناراضی است, احساس می کند باید یک منشی برای بتهوون استخدام کند از این رو آنا هولتز دانشجوی ٢٣ ساله جوان و زیبای کنسرواتوار را برای نت نویسی استخدام می کند

▪ کارگردان: آنی یژکا هولاند.

▪ فیلمنامه: استفن جی. رایول، کریستوفر ویلکینسون.

▪ مدیر فیلمبرداری: اشلی راو. تدوین: الکس مکی.

▪ طراح صحنه: کارولاین ایمس.

▪ بازیگران: اد هریس[لودویگ وان بتهوون]، دایان کروگر[آنا هولتز]، ماتیو گودز[مارتین بائر]، نیکلاس جونز[آرشیدوک رودولف]، جو اندرسون[کارل وان بتهوون]، رالف ریش[ونزل شلمر]، بیل استورات[رودی]، انگوس برنت[کرنسکی]، ویکتوریا دیهن[ماگدا].

▪ ١٠٤ دقیقه. محصول ٢٠٠٦ آمریکا، المان، اطریش.

▪ نام دیگر: Klang der Stille. نامزد جایزه گویا برای بهترین فیلم اروپایی، نامزد ریل طلایی بهترین تدوین صدا/اندرو گلن از انجمن تدوینگران صدا، نامزد صدف طلایی و برنده جایزه CEC از جشنواره سن سباستین.

▪ ژانر: درام، تاریخی، موسیقی، عاشقانه.

سال ١٨٢٤... لودویگ وان بتهوون به آرامی در حال به پایان رساندن نهمین سمفونی خویش است. تهیه کننده و حامی مالی وی ونزل شلمر که از روند کند کار ناراضی است، احساس می کند باید یک منشی برای بتهوون استخدام کند. از این رو آنا هولتز-دانشجوی ٢٣ ساله جوان و زیبای کنسرواتوار- را برای نت نویسی استخدام می کند. اما در طول کار میان بتهوون و آنا هولتز رابطه ای غیر عادی شکل می گیرد. همزمان آنا از سوی مارتین-کسی که مدت هاست با وی زندگی می کند- پیشنهاد ازدواج دریافت می کند. این وضعیت سبب می شود تا دختر جوان میان مارتین و بتهوون دست به انتخاب بزند....

▪ چرا باید دید؟

در طول صد سال گذشته متجاوز از ٢٠ فیلم درباره بزرگ آهنگساز آلمانی ساخته شده است. برای پرهیز از اطاله کلام فقط به چند فیلم متاخرتر اشاره می کنم و می گذرم. فیلم هایی که با تصویر کردن مقاطعی از زندگی این استاد مسلم موسیقی سعی در ترسیم چهره واقعی او یا پروسه خلق آثار فنا ناپذیرش داشته اند. شخصیتی که گری اولدمن در محبوب ابدی از وی به نمایش گذاشت، بتهوونی با روحیه متلاطم، ظالم و پر دردسر بود و انصافاً بازی حیرت انگیزی از خود به نمایش گذاشت. ایان هارت نیز در فیلم تلویزیونی اروئیکا[٢٠٠٣] گوشه هایی دیگر از زندگی بتهوون را بازتاب داد. اما سال ٢٠٠٦ با دو فیلم Musikanten[١] [فرانکو باتیاتلو/ با شرکت الخاندرو خودوروسکی] و رونویسی کردن بتهوون سال ویژه ای است. اد هریس بازیگر بسیار توانا و کمتر قدر دیده ای است که تجربه بازی در نقش شخصیت های هنری [مانند جکسون پولاک نقاش] و حتی کارگردانی چنین فیلم هایی را در کارنامه اش دارد و جدا از شباهت فیزیکی اش به بتهوون، می تواند بهترین گزینه در میان همکارانش برای بازی در این فیلم باشد.


رونویسی کردن بتهوون Copying Beethoven

آنی یژکا هولاند متولد ١٩٤٨ ورشو، از برجسته ترین فیلمسازان لهستان است که در اواسط دهه ١٩٧٠ ا سمت دستیاری کریستوف زانوسی و آندری وایدا واردعالم سینما شد. بعدها با همکاری وایدا فیلمنامه های متعددی نوشت و صاحب جایگاهی در موج نوی سینمای کشورش شد. نمایش فیلم تب در جشنواره ١٩٨١ برلین و نامزدی خرس طلا و سپس دریافت شیر طلایی جشنواره فیلم لهستان سبب شنیده شدن نامش در میان سینما دوستان علاقمند به فیلم های اروپای شرقی شد. تم مذهبی فیلم های وی در این دوران با فیلم محصول خشم شکلی منسجم به خود گرفت و جایزه کلیسای جهانی جشنواره مونترال را برای وی به ارمغان آورد. نامزدی جایزه بافتا و اسکار بهترین فیلمنامه برای اروپا، اروپا[با موضوع کشتار یهودیان لهستان توسط نازی ها] زمینه ساز ورودش به پروسه تولید فیلم هایی با هنرپیشگان بین المللی چون ایرنه ژاکوب[باغ مخفی]، لئوناردو دی کاپریو[کسوف کامل] و اد هریس[معجزه سوم] در اواسط دهه ١٩٩٠ شد. آخرین موفقیت بزرگ هولاند با فیلم جولی به خانه بازمی گردد در سال ٢٠٠٢ و نامزدی شیر طلای جشنواره ونیز همراه با کسب جایزه بهترین کارگردانی از Method Fest شکل گرفت. هولاند ٥٩ ساله سال گذشته پس از فیلم تلویزیونی موفق دختری مثل من، بار دیگر به سراغ اد هریس رفت تا طوفانی ترین دوره زندگی بتهوون را به فیلم برگرداند. دوره ای که استاد برای خلق اثری تازه به شدت تحت فشار بود. ناشنوایی اش هر لحظه شدت گرفته و بر کارش اثر می گذاشت. احساس تکرار خود از سویی و تنهایی بیش از اندازه از سویی دیگر راه را به سوی بحرانی درونی باز می کرد. هولاند در فیلمی ١١ میلیون دلاری کوشیده تا از ورای شخصیتی خیالی نقبی به درون بتهوون بزند و راه را برای درک وی باز کند.

برای نسل من که در نوجوانی آمادئوس میلوش فورمن را روی ویدیو دیده و هنوز قهقهه های تام هالس-که هرگز نتوانست این اوج را تکرار کند- در گوشش طنین انداز است، رونویسی کردن بتهوون شاید آش دهن سوزی نباشد. مخصوصاً اگر بتهوون نیز آهنگسازی نابغه و پر دردسر مانند موتزارت باشد[تعجب نمی کنید که چرا کارگردان های توانای اروپای شرقی، زندگی آهنگسازان بزرگ اروپای غربی را به فیلم برگردانده اند؟].

سخن گفتن از جسارت هریس برای بازی در زیر گریمی چنین سنگین و شخصیتی چنین نامتعادل بیهوده است، چون مشک خود به اندازه کافی گویا-شاید هم بویا-ست. اما خود فیلم به دلیل انتخاب مکان هایی محدود از شکوه و جلال آمادئوس-به خصوص در صحنه های کنسرت- بسیار دور است. همین اتفاق می تواند سبب رنجیدگی هر عاشق موسیقی شود که با خیال دیدن تصویر استاد و شنیدن سمفونی وی پا به سالن گذاشته است. البته هولاند با اشاره به ازدواج نکردن بتهوون، فراماسون بودنش و بسیاری مسائل ریز دیگر قصه ای جذاب را به تماشاگر ارائه می کند و طبیعی است نابغه ای که دو دهه آخر عمرش را دور از مردم زندگی کرده، راز های زیادی برای کشف کردن می تواند داشته باشد. اما عدم درک صحیح هولاند و فیلمنامه نویس ها از چگونگی شرایط روحی خلق آخرین شاهکار چنین نابغه ای فیلم را از تبیل شدن به یک شاهکار باز می دارد. تنها شانس هولاند-بعد از حضور اد هریس- وجود بازیگری چون دایان کروگر زیباست که ستاره اش به شدت درخشیدن گرفته است. فقط به میمیک صورت وی در یکی از فوران های خشم بتهوون در فیلم نگاه کنید: یک بازیگر بزرگ در حال متولد شدن است!

رونویسی کردن بتهوون برای هر فیلمساز تازه کاری می توانست یک قدم بزرگ به جلو باشد، ولی برای هولاند درجا زدنی بیش نیست. چون هر چه برای درک بتهوون می کوشد بیشتر از وی دور می شود و دست و پا زدن های زائد نیز به فرو رفتن بیشتر می انجامد. چند سال بعد اگر عمری باقی بود؛ شاید به جای قهقهه های تام هالس، لحظات فوران خشم نابغه ای بی همتا با بازی اد هریس به خاطرم بیاید!



همچنین مشاهده کنید