چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

یک سال خوب


یک سال خوب

مروری بر مهم ترین فیلم های سینمای جهان در سالی که گذاشت

گمان نمی کنم فیلم های امروزی به پای فیلم های من برسند. خیلی رک بگویم اصلاً ارزشی ندارند.

(۱۹۷۲، چارلی چاپلین)

خوب نمی دانم این جمله عجیب و غریب را استاد در چه حالی بیان کرده ولی می توان خیلی قاطع در مقابلش ایستاد. یادم می آید یکی گفته بود اگر بخواهم به یک موجود فضایی بفهمانم که انسان و عواطف انسانی چیست، فیلم های چاپلین را نشانش می دهم و حالا به جرات می گویم اگر کسی از من دلیل بخواهد که سینما هنوز زنده است و بپرسد آیا بعد از دوران فیلم های کلاسیک هنوز فیلم هایی هستند که بشود آن را دید، فقط و فقط فیلم های سال گذشته را به او معرفی خواهم کرد.

سینمای جهان در سالی که گذشت واقعاً یک مرحله درخشان و کم نظیر را پشت سر گذاشت و همین الان که دارم نام فیلم ها را مرور می کنم، مطمئن هستم یک چندتایی را از قلم خواهم انداخت و باز بگویم مثل کسانی که از داستان یک راز به خصوص سرخوشند و از اینکه کس دیگری آن راز را نمی داند احساس غرور می کنند، از وجود کسانی که معتقدند سینما مرده لذت می برم و از دور به حال و روزشان بدون این سینمای زیبا و پویا می نگرم.در بخش تئوریک، فکر می کنم مهم ترین چیزی که الان بشود عنوان کرد همان نظرسنجی است که چندی پیش و قبل از جشنواره بین المللی (بین المللی؟) فجر در روزنامه اعتماد انجام شد و در آن۲۳ منتقد و نویسنده سینمایی ایران، مهم ترین فیلم های هزاره سوم را انتخاب کردند و نتیجه نهایی واقعاً خیره کننده بود.

به خصوص که اکثر فیلم ها در محدوده یی خارج از جریان سینمای رایج و متداول قرار می گیرند و بدیهی است که در این شرایط فیلمی چون جاده مالهالند در رتبه یک قرار بگیرد. وسوسه یک نظرسنجی در باب فیلم های تاریخ سینما هم وجود دارد که امیدوارم به وقتش اتفاق بیفتد. اما اگر بخواهم مجموعه ادعاها و نگرش کلی این مطالب را بسته بندی شده تقدیم تان کنم باید به فستیوال کن ۶۰ اشاره کنم که واقعاً یکی از درخشان ترین دوره هایش را پشت سر گذاشت و باز از آنجایی که اکثر فیلم های حاضر در این فستیوال، آثار برگزیده و برتر امسال هستند، بد نیست به طور جداگانه به آنها اشاره کنم. کار داوری این دوره از کن هم واقعاً سخت بوده و داوران شهیر ولی این بار بی ذوق، چندان کامل و دقیق رفتار نکردند و البته به هر فیلم خوب یک جایزه دادند. بیشتر حدس می زدیم امسال هم دو فیلم نخل طلا بگیرند که اتفاق نیفتاد و البته که سینمای ایران در این رویداد باارزش جایی نداشت و باید در انتظار سال بعد باشیم و ببینیم که چه پیش خواهد آمد.

● چهار ماه، سه هفته و دو روز

فیلمساز جوان رومانیایی کریستین مونگیو با این درام اجتماعی و دگماوار خود فاتح شصتمین دوره کن شد و هم خود و هم سینمای کشورش را به همگان معرفی کرد. شاید از نظر ساختاری (فرم و تکنیک ارائه تصاویر) فیلم را بتوان با آثار برادران داردن مقایسه کرد ولی این فیلم و نگاه پشتش و درک فیلمساز از موقعیت های انسانی و کمابیش خاص آنقدر کامل و صحیح است که به هیچ وجه نمی توان فیلم را ندیده گرفت. دادن نخل طلا به این فیلم هم حداقل این حسن را داشت که یک جهان تازه را بشناسیم و در آینده آن را پی بگیریم که اگر شاهکار برادران کوئن این نخل طلا را می گرفت شاید چندان اتفاق بزرگی نبود که همگان معتقد و مطمئنیم این فیلم جایی برای پیرمردها نیست (جایی برای قدیمی ها نیست) یک شاهکار بی بدیل است.

● هر کی سینمای خودش

این فیلم تشکیل شده از ۳۳ قسمت سه دقیقه یی که ۳۳ فیلمساز زنده و بزرگ حال حاضر دنیا آنها را ساخته اند. از آن دسته فیلم های خاطره انگیز که عیار فیلمسازی خیلی ها را هم رو کرد. ساخته های پولانسکی، فون تری یر، تاکشی کیتانو، عباس کیارستمی، کن لوچ، نانی مورتی و در راس همه فیلم کوتاه آندری کونچالفسکی از بهترین فیلم های این مجموعه بودند.

● الکساندرا

آخرین ساخته فیلمساز آوانگارد و صاحب سبک روسی، الکساندر سوکوروف روزهای یک پیرزن سالخورده را به روزهای جنگ متصل می کند و جالب اینکه نه تیری شلیک می شود، نه خونی ریخته می شود. قدم زدن های این پیرزن زیبا و آرام در میان نظا میان و ارتش روسیه که نوه او هم در آنجا حضور دارد و خدمت می کند، به راحتی پوچ بودن خیلی چیزها را نشان می دهد و موسیقی فیلم هم یکی از عجیب ترین هاست که هم بی خودی در فیلم جریان دارد و هم خیلی جدی به فیلم و احساسات جهت می بخشد.

● آن سوی دیگر

دومین فیلم از سه گانه فیلمساز ترک، فاتح آکین، یکی از بهترین فیلم های امسال است. به مانند فیلم قبلی اش او ماجرای زندگی چند انسان را تعریف می کند که مابین ترکیه و آلمان در سفرند و این هجرت و غم غربت، دلیل اصلی آشنایی آنها می شود. به شیوه روایت های غیرخطی، فیلمساز جوان چند زندگی را به هم پیوند می زند و نتیجه کار خیره کننده است.

● ضدمرگ

عشق فیلم و کارمند سابق ویدئو کلوپ به خاطر علاقه و شیفتگی اش به سینمای رده ب و Exploration، در بازسازی خود فیلم جذاب و مفرحی را در راستای همان اهداف معروف این نوع سینما ساخته و آنهایی که با فیلم های فیلمسازانی چون «جک هیل»، «راس میر»، «وس کریون» و «جان واترز» آشنا هستند به راحتی بازسازی تارانتینو را درک خواهند کرد و از دیدن آن لذت خواهند برد. به هر حال برای درک بخشی از سینما می بایست بخش های دیگر را قبلاً درک کرده باشیم. البته فیلم تارانتینو در مقایسه با آثار فیلمسازان مذکور حداقل در یک زمینه بازنده است.

● تبعید

بعد از موفقیت بی بدیل فیلم بازگشت، دومین فیلم فیلمساز جوان روس را باید یک شاهکار تمام عیار دانست که سینما و پویایی این هنر را به خوبی نشان می دهد. آندری زویاگنیتسف در دومین فیلم خود موفق شده با همان سبک و سیاق فیلمسازی خودش به یک اثر جهانشمول و کاملاً شخصی و پر از آمیزه های مذهبی دست پیدا کند که برای سینما یک جواهر است. عشق، هراس از مرگ و تعهد و مسوولیت در زندگی تمام آن چیزی است که فیلم حرف های فراوانی درباره آنها دارد.

● مردی از لندن

متفاوت ترین و مینی مال ترین فیلم بلا تار که این بار برخلاف آثار قبلی اش خیلی تجربه گرایانه تر است و خیلی سعی کرده جهان متنش را خالی، سرد و اصطلاحاً تاریک و کافکایی نشان دهد. کارگردانی تار خیره کننده است و حتماً یک اثر ناب هنری را در پی دارد. فیلم آخر وونگ کار-وای، نفس کیم کی دوک و فیلم آخر امیر کاستاریکا هم از دیگر آثار مهم کن سال گذشته بودند که در نوبت دیگر به آنها خواهیم پرداخت.اما دیگر فستیوال معتبر، یعنی ونیز هم در این دوره بیکار نبود و نسبتاً آثار قابل قبول فراوانی را معرفی کرد. با حضور ژانگ ییموی بزرگ به عنوان رئیس هیات داوران ونیز، این جشنواره فیلم آخر آنگ لی را بهترین فیلم خود دانست و آنگ لی بار دیگر شیر طلای ونیز را تصاحب کرد.

اما با اینکه ونیز نشان داده ترجیحاً و عموماً به سینمای معترض و غیررایج امریکایی علاقه مند است، خود امریکایی ها حداقل در اسکارشان چندان به این دست فیلم ها توجهی ندارند. ترور جسی جیمز به دست رابرت فورد بزدل یکی از بهترین و مهم ترین آثار امسال سینمای امریکا بوده و جیم هوبرمن هم آن را به عنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر سال خود انتخاب کرده است.

فیلم تاوان هم در ونیز به نمایش درآمد و همگان از فیلم استقبال کردند و ظاهراً فقط نام فیلمساز کمی فیلم او را به پایین کشانده. من وجود ندارم و مایکل کلایتن هم در ونیز حضور داشتند و بزرگانی چون دی پالما، کنت برانا، تاکاشی میکه و پیتر گرینوی به این فستیوال اعتبار ویژه یی بخشیدند.

محمد باغبانی



همچنین مشاهده کنید