چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

منجی ویلاپارك


منجی ویلاپارك

مارتین اونیل ۵۴ساله و زاده ایرلند شمالی مرد هشیار و زیركی است او كه پس از كناره گیری اش از سلتیك كه می خواست به اوضاع پریشان همسرش جرالدین كه به سرطان مبتلا است رسیدگی كند, چیزی نزدیك به ۱۵ ماه بود كه سراغ فوتبال نمی رفت

● امیدواری اونیل به تكرار روزهای خوش در آستون ویلا

مارتین اونیل ۵۴ساله و زاده ایرلند شمالی مرد هشیار و زیركی است. او كه پس از كناره گیری اش از سلتیك كه می خواست به اوضاع پریشان همسرش جرالدین كه به سرطان مبتلا است رسیدگی كند، چیزی نزدیك به ۱۵ ماه بود كه سراغ فوتبال نمی رفت. اما دیگر نمی توانست و نمی خواست كه به فوتبال فكر نكند. در این مدت او همواره یكی از كاندیداهای احراز سمت مربیگری نیوكاسل و میدلزبورو بود و حتی یكی از نام های منتخب رسانه های این كشور برای حضور در نیمكت تیم ملی انگلستان.

احتمالا اگر از یك هوادار آستون ویلا بپرسید كه از چه كسی بیش از همه نفرت دارد، بی درنگ و معطلی پاسخ می دهد: «همان پیرمرد مزخرف. منظورم «داگ الیس» است» در Midlands یعنی یكی از فوتبال خیزترین و فوتبالیست پرورترین مناطق انگلستان، منطقه ای كه در آن باشگاه های مهمی چون آستون ویلا كه سرآمد آنها است و یكی از قدیمی ترین ها و پرافتخارترین ها در این كشور بیرمنگام سیتی و وست بروموویچ آلبیون سربرآورده اند، اوضاع چندان وضعیت عادی ندارد. شاید این برای ما غریبه ها عجیب و شگفت انگیز جلوه كند اما برای آن عده هوادار قدیمی ویلا كه از سال ۱۹۸۲ و پس از پرواز «ویلا» بر اوج اروپا شادكامی شان با ورود مردی چون «الیس» بدل به یاس گشت چندان این شرایط، اوضاع پیچیده و حیرت آوری به نظر نرسد. پیرمرد ۸۲ساله ای كه دو برهه توانسته، خود را در بطن قضایا و اتفاقات ویلا قرار دهد.

اولی اش كه بسیار كوتاه مدت به نظر می رسید در طول سال های ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۵ و دومی اش نیز پس از... بله پس از دوران شكوه این تیم كه در آن عصر توانستند به قهرمانی های مهمی در بریتانیا و اروپا دست یابند از سال ۱۹۸۲ آغاز شده و تا امروز البته ادامه دارد. هر چند در این سه چهار سال اخیر كه امروز و در این نقطه به اوج خود رسیده، هربار با شیوه ای گوناگون، خریداران و علاقه مندانی ثروتمند كه آخرینش رندی لرنر آمریكایی است به ملاقات او رفته اند تا به هر نحوی كه شده، سهمش را از چنگش به در آورند و بیش از نیمی از مردم بیرمنگام را از «خودبینی» چون او نجات دهند.

گفتم «خودبین» بله خودبین، خودشیفته، خودپرست، منت گذار، خودبرتربین و... تمامی از صفاتی است كه در Midlands او به آنها شهره است. اینكه خسیس است و حتی از یك پنی اش نیز گذر نمی كند. او كه هنوز در عشق و علاقه اش به این باشگاه تردید ها وجود دارد. و این شبهه ها از آنجا تبلور می یابد كه بدانیم او در برهه های گوناگون در سه باشگاه دیگر انگلستان كه هر سه از دشمنان قدیمی آستون ویلا نیز محسوب می شوند یعنی بیرمنگام، داربی كانتی و ولورهمپتون «به عنوان رئیس» عضوی از هیات مدیره باشگاه ها بوده است.

داستان حكومت او در Midlands خود حكایت شیرینی دارد. می گویند او از خانواده ای فقیر كه مادری بیوه آنها را بزرگ كرده، سربرآورده است. اما در دوران جوانی و به مدد چند سرمایه گذاری خطیر و بسیار جسورانه توانست به سودی سرشار دست یابد، تا جایی كه در سال ۱۹۹۶ توانست تملك ۴۶ درصد از سهام آستون ویلا را از آن خود سازد.

همان گونه كه ذكر شد، دوران ریاست داگلاس الیس كه به داگ مرده شهره است در دو دوره به وقوع پیوسته و می پیوندد. یكی از اواخر دهه ۶۰ آغاز شده و تا اواسط دهه ۷۰ كشیده شد و پس از آن به دلایلی نامشخص از ریاست باشگاه اخراج شد و سپس از سال ۸۲بار دیگر به سمت گذشته اش رجعت كرد. خیلی ها معتقدند آن ۵ سال پرشكوه ویلا كه قهرمانی در لیگ دسته اول انگلستان لازم نیست كه بگوییم در آن عصر لیگ برتر معنایی نداشت و نیز قهرمانی در اروپا از دستاوردهای آن دوران بود به مدد نبود مردی لجوج و كج رفتار چون او بر مسند قدرت ویلا حاصل شد.

دورانی كه الیس در ویلا پستی نداشت و حركت آستون ویلا با هدایت ران ساندرس در جایگاه مربی تیم حیرت انگیز بود. اما وقتی ویلا خود را در اوج یافت، بی درنگ، الیس در سال ۱۹۸۲ بدل به مرد همه كاره ویلا شد و از آنجا بود كه سقوط «شاهین ویلا» روزبه روز معنای حقیقی یافت. پس از آن، سقوط ویلا از لیگ دسته اول انگلستان و خروج نسل ویلای قهرمان در اروپا از این تیم رنگ و بوی حقیقی به خود گرفت... تا امروز كه از هواداران باشگاه گرفته و حتی بازیكنان كنونی این تیم كه البته نباید نقش محركی چون دیوید اولری را نادیده انگاشت و اخراجش نیز در این توطئه دخیل بود همه و همه او را به مردی «بدون چشم انداز، كه نه ماجراجوست و نه ترقی طلب» تعبیر می كنند.

در این سال ها و پس از متلاشی شدن نسل طلایی «ران ساندرس» نام های بزرگ و كوچك فراوانی به بیرمنگام قدم نهادند. از ران اتكینسون ران گنده پرآوازه و خبرساز گرفته تا نام هایی بسان تامی دوهرتی، ژوزف ونگلوش، برایان لیتل، جان گرگوری، گراهام تایلور و نیز دیوید اولری... در این سال ها ۱۲ مربی از زمان سلطه الیس در ویلا در این باشگاه در رفت و آمد بودند و سیزدهمی اش نیز به تعبیر «شخص الیس» بهترین شكار و هوشمندانه ترین برنامه او در این دو دهه یعنی «مارتین اونیل» بود. مردی كه هواداران این تیم برای حضورش در تیم محبوبشان همه كار كردند. مارتین اونیل را همه با سه دوران طلایی به یاد می آورند. اولی اش، در ویكامب، تیمی كوچك بود.

دومی اش بی شك در انگلستان، از حماسی ترین عصرها بود. برهه ای كه او مجموعه معمولی و پایین تر از حد متوسط لسترسیتی را در چهار سال هدایتش در این باشگاه قهرمان جام اتحادیه ساخت و هیچ گاه فاكس ها را از رتبه دهم، پایین تر جای نداد. سومی اش، برخلاف دومی كه دوران بلوغ و تثبیت بود، را می توان به عصر افتخار و شكوه اونیل در بریتانیا برشمرد. گرچه، نه در انگلستان كه در اسكاتلند و در سلتیك گلاسكو... زمانی كه فوتبال اسكاتلند در سلطه كامل رنجرز بود، این اونیل بود كه توانست سلتیك را به سه قهرمانی متوالی در لیگ برتر اسكاتلند و سه جام حذفی و یك جام اتحادیه و یك حضور در فینال جام یوفا در این عصر رهنمون سازد.

پس بی دلیل نبود كه هواداران ویلا با همان لباس های آبی و شرابی معروفشان، استقبالی بس دیدنی از او كردند و با شعارهایشان او را «منجیویلا» می خواندند. اما در این آشفتگی و تشویش می توان عقاید داگ الیس را خواند. او كه هنوز از دوران ران اتكینسون و تامی دوهرتی به نیكی یاد می كند می گوید: «در این نزدیك به دو دهه، كسانی به جز ران و تامی نتوانستند حضوری به نسبت طولانی در اینجا داشته باشند. اما امیدوارم مارتین اونیل تا ابد برای ویلا یك ناجی باشد.»

مارتین اونیل ۵۴ساله و زاده ایرلند شمالی مرد هشیار و زیركی است.

او كه پس از كناره گیری اش از سلتیك كه می خواست به اوضاع پریشان همسرش جرالدین كه به سرطان مبتلا است رسیدگی كند، چیزی نزدیك به ۱۵ ماه بود كه سراغ فوتبال نمی رفت. اما دیگر نمی توانست و نمی خواست كه به فوتبال فكر نكند. در این مدت او همواره یكی از كاندیداهای احراز سمت مربیگری نیوكاسل یونایتد و میدلزبورو بود و حتی یكی از نام های منتخب رسانه های این كشور برای حضور در نیمكت تیم ملی انگلستان... مارتین اونیل نیك می داند كه تجربه چهارمش در تب و تاب و مربیگری با آن زمانی كه به سلتیك وارد شده بود متفاوت است. خیلی ها، شاید، بگویند كه هنگامی كه او به اسكاتلند رفت، تا سلتیك را از «كنی دالگلیش» دریافت كند، به سبب حضور بلامنازع رنجرز و شكست های همیشگی سلتیك در قهرمانی در برابر آنها، شرایطی بسان امروز آستون ویلا كه گرفتار بحران و استرس است در آن عصر نیز پابرجا بود. اما خب این دیگر به نظر می رسد یك تئوری مبالغه آمیز از آن تجربه و شرایط اونیل و سلتیك باشد. موقعیت ویلا در این نقطه، چیزی فراتر از یك بحران است.

تیمی كه روزگاری به قهرمانی و موفقیت و رقابت با غول هایی چون لیورپول، ناتینگهام فارست، لیدز، منچستر یونایتد و آرسنال خو گرفته بود، اكنون همواره در این سال ها گذشته خود را در تقلای سقوط نكردن می یابد. به همین سبب است كه اونیل سعی می كند، اوضاع را با خوش بینی و امیدواری تشریح كند. «چرا كه نه چرا نمی توانیم آن دوران پرشكوه ویلا را تكرار كنیم ویلا باشگاه شورانگیزی است. باشگاهی با قدمت قابل توجه كه كار كردن و حضور در آن برای هر كسی بسان یك رویا است.

هدف من تكرار آن روزهای پرفروغ است. می خواهم خود را در تاریخ این باشگاه و در این موفقیتی كه البته در آینده تصاحب خواهد شد، سهمی داشته باشم. مارتین اونیل كه در ویلاپارك حالا خود را در قامت یك ناجی و یك منجیاز نگاه هواداران این تیم می یابد با قراردادی مشروط و یك ساله، باید این راه پرپیچ وخم را با تیم جدیدش طی كند. مجموعه ای كه به شدت زمین گیر شده و اوضاعی بسان یك بیمار دارد كه هر آن احتمال مرگش می رود.

اونیل باید بداند كه كار كردن با مردی چون «الیس» اگر سهامش را به رندی لرنر و یا هر تاجر دیگر نفروشد و شرش را كم نكند خود نیازمند هنر و استقامتی مثال زدنی است. این را دیوید اولری به خوبی در این سه سال اخیر لمس كرده است. او كه دو ماه پیش، ظاهرا در جبهه اپوزیسیون باشگاه، او كه رهبر آن بود و نیز بازیكنان مهم و شاخص تیم كه آن را شكل داده بودند شركت جسته بودند به جرم چنین جنبشی كارش را از دست داد.

اولری همواره در سه عبارت الیس را تعریف می كند. «خسیس، بدون ماجراجویی و مال پرستی كه حساب یك پنی اش را نیز می كند.» حال باید شكیبا ماند و انتظار كشید كه اونیل، سیزدهمین مربی منتخب الیس، تا چه برهه می تواند در كنار او به كارش ادامه دهد. شاید الیس در نهایت بتواند سهامش را با ۶۵ میلیون پوندی كه خود آن را قیمت گذاری كرده بود به رندی لرنر واگذار كند. حال فرض بر این می گیریم كه هیچ گاه چنین اتفاقی رخ ندهد. اونیل باید این نكته را بداند: «او از تامی دوهرتی و ران اتكینسون بزرگ تر نیست. حداقل تا به امروز... اما اخراج آن دو برای الیس ساده ترین كار بود. و نیز نابود كردن اعتبارشان.»

ترجمه:سهیل نوری پناه



همچنین مشاهده کنید