جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

توپ چهل تکه مدیریتی پرسپولیس


توپ چهل تکه مدیریتی پرسپولیس

بررسی دلایل ناکامی مدیران گذشته پرسپولیس در یک دهه اخیر و جلوگیری از تکرار آن شاید بهترین راه برای موفقیت مدیرعامل جدید باشد

یکی از مشکلات همیشگی فوتبال در کشور ما بی‌ثباتی در مدیریت و جابه‌جایی‌هایی است که اغلب با هدف ایجاد تغییر و تحول مثبت انجام می‌شود، اما این هدف آنقدر دستخوش اتفاقات پر فراز و نشیب فوتبال قرار می‌گیرد که به مرور زمان فراموش ‌شده و قصه دوباره از نو آغاز می‌شود. جابه‌جایی‌های مدیریتی باشگاه پرسپولیس در یک دهه اخیر آنقدر زیاد بوده است که بدون شک می‌توانیم این باشگاه را سمبلی برای این پدیده در فوتبالمان بدانیم، جایی که متوسط دوره مدیریت مدیران حداقل در یک دهه اخیر نشان‌دهنده این است که خیلی از جابه‌جایی‌های انجام شده، کارشناسی نشده و عجولانه صورت گرفته است.

در نهایت باید بپذیریم که پرسپولیس نیز جزئی از بدنه بیمارگونه فوتبال ماست که از تزلزل مدیریتی رنج می‌برد.

اما حالا که دوباره تغییر را در فصلی تجربه می‌کند که اتفاقا آن را خیلی بد آغاز کرده است، مروری بر دلایل ناکامی مدیران هر دوره و تلاش برای جلوگیری از تکرار آن می‌تواند راهگشای مسیری باشد که مدیر تازه‌وارد قرار است بدون تجربه ورزشی در پیش بگیرد.

برای این منظور نگاهی به یک دهه اخیر که اتفاقا زمان تشکیل لیگ حرفه‌ای فوتبال تا امروز بوده است، می‌اندازیم، دورانی که به طور متناوب وعده خصوصی‌سازی پرسپولیس و رقیب سنتی‌اش استقلال مطرح شده، اما همچنان وابستگی سرخابی‌ها به منابع دولتی ادامه دارد.

● میرزایی، مدیرعامل نمایشی و قربانی تصمیم‌های پشت پرده

شاید بتوان سال ۷۹ را زمان خوبی برای آغاز جنگ‌های مدیریتی و سهم‌خواهی افراد حاضر در مجموعه مدیریتی پرسپولیس دانست، زمانی که پرسپولیس تحت پوشش وزارت معادن و فلزات وقت بود و به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی داده شد، حوزه هنری اما ۳ ماه بیشتر دوام نیاورد و بعد از این مدت سازمان تربیت‌بدنی دوباره اختیار امور را در دست گرفت و در حالی که بهمن ۷۹ مجمع، عباس انصاری‌فرد را برای بار دوم در طول حیات پرسپولیس مدیرعامل این باشگاه کرده بود، با حکم سعید فائقی، پروین مدیریت را هم عملا بر عهده گرفت و همه‌کاره پرسپولیس شد.

اما این وضعیت تا مهر ۸۰ ادامه داشت، دعوا و اختلاف سازمان تربیت‌بدنی و سهامداران با شکل‌گیری نظرات مختلف به اوج خود رسیده بود، مجمع باشگاه پرسپولیس علی میرزایی را به سمت مدیرعاملی منصوب کرد و همین انتصاب پرسپولیس آن زمان را به ۲ نیمه تقسیم کرد، گروهی که طرفدار پروین بودند و دسته‌ای که از تغییر و تحول استقبال کردند.

در ادامه میرزایی حکم مربیگری احمدرضا عابدزاده را صادر کرد، حکمی که دوام زیادی نداشت، میرزایی در شرایطی مدیرعامل بود و حق امضای مسائل اداری پرسپولیس را برعهده داشت که عملا کادرفنی و پروین مقابل او بودند و کار خودشان را انجام می‌دادند و حتی در مقطعی تهدید به کناره‌گیری از لیگ کردند. اولین دوره لیگ برتر در جریان بود و عجیب این‌که پرسپولیس در همین وضعیت قهرمان این دوره شد، اما در اواخر سال ۸۰ دادگاه طی حکمی تکلیف مالکیت پرسپولیس را روشن کرد و سازمان تربیت‌بدنی که پیش از این برای خروج از بحران وارد عمل شده بود دوباره و البته بعد از ۷ سال مالک این باشگاه شد.

دلیل شکست علی میرزایی در مدیریت، بی‌تجربگی و ایستادن مقابل کسانی بود که سال‌ها خود را از پرسپولیس می‌دانستند، با وجود قهرمانی حتی بعد از یک دهه، کمتر کسی نام او را به خاطر سپرده است، در حقیقت او یک مدیر نمایشی بود که برای پایان بحران روی صندلی مدیریت نشست و در نهایت مغلوب اتفاقات و تصمیم‌های اصلی پشت پرده شد.

● غمخوار، دوری از پیشکسوتان و تولد لیدرهای نوپا!

عجیب نبود که تیم قهرمان هم از تغییرات مدیریتی مصون نباشد، این از اتفاقات مرسوم فوتبال ماست، خرداد ۸۱ بود که اکبر غمخوار پشت میز مدیریت باشگاه پرسپولیس نشست، این دوران را شاید بتوانیم منشأ برخی رخدادهای تازه در این باشگاه بدانیم، حضور لیدرها البته با هدف ساماندهی هواداران در آن زمان شکل گرفت و در طول این سال‌ها در کل فوتبال ایران ریشه دواند.

غمخوار در بدو ورود به پرسپولیس با علی پروین لیگ را شروع کرد، اما در سال دوم تصمیمی گرفت که آن زمان از هر کسی ساخته نبود، غمخوار تصمیم به برکناری پروین گرفت و وینگو بگوویچ را سرمربی پرسپولیس کرد تا به این ترتیب علی پروین بعد از سال‌ها میدان را برای همتایانش خالی کند، اما دوران مدیریت غمخوار هم خالی از بحران نبود.

گرچه بگوویچ خوب شروع کرد، اما در ادامه نتوانست انتظارها را برآورده کند، در این دوره پرسپولیس بدهی‌های مالی عجیبی به وجود آورد، نمونه بارز آن استخدام یک بازیکن لیبریایی بود که حتی بدون حضور در تهران توانست از این باشگاه غرامت بگیرد، در این دوره همان طور که گفته شد فعالیت‌ لیدرهای منتسب به باشگاه و اکبر غمخوار به چشم می‌آمد طوری که در مقاطع مختلف باعث دودستگی بین هواداران و روی سکوها شد. غمخوار در دوره مدیریت خود در پرسپولیس سعی داشت با فاصله گرفتن از پیشکسوتان و نام‌های محبوب هواداران حاشیه امنی برای صندلی مدیریت خود درست کند، اما این سیاست جواب نداد و حتی یکی از دلایل ناکامی او در این عرصه به شمار می‌آمد، به هر حال دوره مدیریت ۲ ساله او هم به سررسید و سازمان تربیت بدنی خطیب را جانشین وی کرد.

● خطیب، تسلیم فشار رسانه‌ها و طرفداران پروین

حجت‌الله خطیب از خرداد ۸۳ این سمت را عهده‌دار شد و تا آذر ۸۴ در پرسپولیس ماند، به دلیل فشار انتقادها که بخشی از آن مبتنی بر نارضایتی طرفداران علی پروین بود خطیب وی را به پرسپولیس بازگرداند، همان زمان آنها که واقع‌بین‌تر بودند می‌دانستند که این تصمیم خطیب احساسی است و کار کارشناسی پشت آن نیست، راینرسوبل آلمانی استخدام شد تا سرمربی باشد و البته زیر نظر پروین کار کند. خطیب به دلیل تجربه‌ای که در اداره کل تربیت بدنی تهران داشت تیم‌های متعددی را برای پرسپولیس در رشته‌های مختلف درست کرد، اما در فضای فوتبال ما که هیچ مدیری نمی‌تواند برنامه‌ریزی بلندمدتی داشته باشد، حیات تیم‌ها هم منوط به عمر مدیریت فرد و البته سلیقه‌های مدیریتی حاکم بر باشگاه در آینده است، پرسپولیس در این دوره هم یک تیم متوسط بود که بازی‌هایش چنگی به دل نمی‌زد. از شاهکارهای مدیریتی این دوره پیش‌رفتن پرسپولیس تا آستانه محرومیت توسط فیفا بود، آن هم به دلیل قرارداد با یک دروازه‌بان مقدونیه‌ای به نام نیکولوفسکی که حتی یک دقیقه هم برای سرخپوشان به میدان نرفته بود!

نکته: رویانیان برای متحول کردن پرسپولیس کار راحتی ندارد، اما استفاده از تجربه مدیران قبلی و کارنامه کاری آنها و همچنین آگاهی از انتظار و خواست مردم به او و همکارانش کمک می‌کند تا با درک درست و منطقی از شرایط موجود بهترین تصمیم را برای پرسپولیس بگیرند

بزرگ‌ترین اشتباه خطیب تصمیم او برای استخدام یک کادر فنی نه‌چندان مقتدر برای پرسپولیس بود، استفاده از یک مربی آلمانی با سبک فوتبالی متفاوت با آنچه از سرخپوشان انتظار می‌رفت و تسلیم برابر انتقادها برای استفاده از پروین در آن مقطع که ‌حاشیه‌های زیادی به دنبال داشت، در حقیقت خطیب آن‌طور که باید و شاید قاطعیت مدیریتی نداشت، در این دوره هم مدیریت اقتصادی ضعیف بود و بدهی‌های چشمگیری به جا ماند.

● محمدحسن انصاری‌فرد، مدیر فوتبالی ناکام در کسب جام

اما آذر ۸۴ محمد علی‌آبادی، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی انتخابی متفاوت برای باشگاه پرسپولیس داشت، متفاوت از این نظر که حداقل مدیرعامل انتخاب‌شده یک پیشکسوت جوان پرسپولیس با سابقه بازی برای این تیم بود، محمدحسن انصاری‌فرد به دلیل این ویژگی با استقبال بهتری از سوی اهالی فوتبال و رسانه‌ها مواجه شد.

او در نخستین نشست مطبوعاتی خود در آن زمان اعلام کرد که باید تمام تلاش خود را برای حل و فصل بدهی‌های گذشته باشگاه به کار بگیرد و ظاهرا این یکی از مشکلات بزرگ این دوران بود.

انصاری‌فرد ابتدا آری‌هان را روی نیمکت پرسپولیس نشاند، مربی‌ای که از نظر نام و تجربه با اقبال عمومی ایرانی‌ها مواجه بود، اما وقتی نتوانست خواسته پرسپولیسی‌ها را برآورده کند، مصطفی دنیزلی جانشین وی شد تا از این نظر حداقل از نظر فنی سرخپوشان دوران بهتری را پشت سر بگذارند.

تدارک دیدار دوستانه با بایرن‌مونیخ در تهران نیز از اقدامات مثبت به یادماندنی این دوران بود، اما مدیریت محمدحسن انصاری فرد هم خرداد ۸۶ به پایان رسید. پرسپولیس در این دوره در کسب عنوان قهرمانی ناکام بود در حالی که هواداران این تیم بی‌صبرانه در انتظار جام بودند.

● کاشانی، مدیریت بحران و قهرمانی بعد از ۶ فصل

حبیب کاشانی، ۲۷ خرداد ۸۶ به پرسپولیس آمد در حالی که با نظر حمید استیلی در مورد تمدید قرارداد بازیکنان قدیمی و استخدام بازیکنان جدید تصمیم‌گیری شد. افشین قطبی، مربی ایرانی تیم ملی کره جنوبی را به پرسپولیس آورد و یک تیم آماده و در حقیقت بسته‌شده با نظر خودش و استیلی را به قطبی داد. زبان و ادبیات ویژه افشین قطبی پرسپولیس و انگیزه‌هایش را متحول کرد. در این دوران ارتباطی قابل توجه بین هواداران و سرمربی شکل گرفت و پرسپولیس خیلی خوب پیش رفت تا جایی که حتی کسر ۶ امتیاز از پرسپولیس توسط فیفا مانع قهرمانی این تیم نشد و پرسپولیس با کاشانی و قطبی بعد از ۶ سال قهرمان شد.

مهم‌ترین ویژگی مدیریت موفق کاشانی در این برهه زمانی که به قهرمانی انجامید موفقیت در مدیریت بحران بود، او در برخورد با هر اتفاق و حاشیه‌ای منطقی رفتار می‌کرد و با یک حمایت حرفه‌ای از قطبی تیم را جلو می‌برد؛ ویژگی‌ای که در دوره سرپرستی وی در پرسپولیس تا همین اواخر کمتر به چشم می‌آمد.

در حالی که تصور می‌شد ترکیب تیم قهرمان حفظ شود، قطبی اعلام کرد که نمی‌ماند و کاشانی هم درست یک سال بعد از انتصاب یعنی ۲۷ خرداد ۸۷ استعفا کرد و با این استعفا موافقت شد تا پرسپولیس مثل قهرمانی در دوره اول لیگ برتر پس از دومین قهرمانی هم دستخوش تغییرات مدیریتی شود.

● مصطفوی، مدیری همیشه درگیر با هیات مدیره

تیرماه ۸۷ داریوش مصطفوی به عنوان یک مدیر باتجربه فوتبالی به سمت مدیریت باشگاه پرسپولیس منصوب شد تا حداقل از انتقادهایی منوط به غیرفوتبالی‌بودن مصون باشد، اما این هم چیزی نیست که یک مدیر ورزشی برای موفقیت نیاز دارد، این دوران را شاید بتوانیم استارت جدی پرسپولیس برای حرکت در سیر نزولی بدانیم، دورانی سرشار از حاشیه و حرف و حدیث. ابتدا همه چیز خوب و دوستانه پیش می‌رفت، قرارداد افشین قطبی با کمک و دخالت حسین هدایتی به عنوان رئیس هیات مدیره تمدید شد، علی کریمی از لیگ قطر به ایران بازگشت، اما اختلافات پنهان با هیات مدیره، تلاش برخی اعضای هیات مدیره برای رسیدن به صندلی مدیریت و در کنار آن سهامی که احتمال می‌رفت واگذار شود تیم را به بحران کشاند.

● عباس انصاری‌فرد و اخراج‌های عجولانه

عباس انصاری‌فرد برای سومین بار در تاریخ پرسپولیس مدیرعامل شد تا علاوه بر رکورددارشدن در این زمینه چالش‌های تازه‌ای را تجربه کند، مدیریت او تفاوتی با گذشته نکرده بود. فقط به دلیل افزایش سن و پایین آمدن آستانه تحمل تصمیم‌های عجولانه‌ای می‌گرفت که اولین و نمونه بارز این تصمیم‌ها در دوره تازه مدیریت وی اخراج علی کریمی به دلیل مصاحبه علیه مدیرعامل بود.

در این دوره پرسپولیس بیشترین تغییر و تحول روی نیمکت را تجربه کرد، نلو وینگادای پرتغالی جانشین قطبی شد، البته وقتی قطبی رفت برای مدت کوتاهی افشین پیروانی روی نیمکت نشست، اما این همه ماجرا نبود، درگیری‌های مدیریتی انصاری‌فرد با هدایتی به جایی رسید که عضو متمول هیات‌ مدیره استعفا داد و رفت و البته در میدان فوتبال هم چیزی جز حذف از جام حذفی و لیگ قهرمانان آسیا و افت در لیگ برتر نصیب پرسپولیس نشد.

آوردن کرانچار هم چاره‌‌ کار نبود، پرسپولیس بحرانی‌تر از قبل پیش می‌رفت،‌ هواداران علیه عباس انصاری‌فرد جبهه گرفته بودند و بخصوص انتقال کریمی به استیل آذین را به مدیریت ضعیف او نسبت می‌دادند. ‌انصاری‌فرد در مقام یک مدیر حتی قدرت اتخاذ یک تصمیم به تنهایی را نداشت. وتوی حکم اخراج کرانچار بعد از باخت به پیکان توسط هیات مدیره نمونه‌ای از آن است که باعث شد مقام مدیر عاملی باشگاه بزرگی مثل پرسپولیس زیر سوال برود.

دلایل افت پرسپولیس در این دوران می‌تواند برای مدیران امروز آموزنده باشد. این که اگر قرار است نتیجه‌ای حاصل شود در سایه اتحاد و همدلی اعضای هیات مدیره و مدیر عامل رقم می‌‌خورد و اتخاذ تصمیم‌های انفرادی به دور از خرد جمعی در چنین تیمی عاقبت به شکست می‌انجامد.

● دوباره کاشانی و این بار حاشیه و بحران

همه اینها سبب شد تا در دایره بسته مدیریت فوتبال کشورمان دوباره قرعه به نام کاشانی بیفتد تا حبیب کاشانی به عنوان سرپرست موقت تا زمان معرفی اعضای جدید هیات مدیره، پرسپولیس را از بحران خارج کند، گرچه کسب ۲ جام حذفی در طول این مدت یعنی از ۱۱ مهر ۸۸ تا به امروز در کارنامه کاشانی نقطه قابل اتکایی است، اما رقم‌خوردن نتایج تاریخی در این زمان، دعواها و چالش‌های جدی با علی دایی در فصل قبل و انتخاب بحث برانگیز استیلی در لیگ یازدهم آنقدر حاشیه‌ساز و بحرانی بود که فراموش‌شدنی نیست.

● رویانیان و حکایتی که همچنان باقی است

عاقبت کاشانی با استعفا کنار رفت و در یک انتخاب غیرمنتظره و با رای هیات مدیره جدید رویانیان مدیر عامل جدید پرسپولیس شد، اتفاقا شوک مثبت حاصل از این تغییر فعلا نتیجه داده و پرسپولیس با پیروزی بر فجر سپاسی در انتظار آینده‌ای بهتر است، اما واقعیت این است که هنوز چیزی عوض نشده،‌ چه تضمینی وجود دارد که در آینده از دوران کنونی پرسپولیس به نیکی یاد کنیم، اوضاع پرسپولیس درون میدان و بیرون از آن آنقدر آشفته است که با یک برد سر و سامان نمی‌یابد. باید این اتفاق را در شرایط فعلی به فال نیک گرفت، اما فراموش نکرد که یک مدیر حتی اگر توان و تجربه مدیریتی داشته باشد برای موفقیت و تامین مولفه‌های رسیدن به این هدف باید مدت زمان طولانی‌تر و فضایی به دور از تنش و جنجال در اختیار داشته باشد،‌ چیزی که پرسپولیس در طول یک دهه اخیر خلأ آن را احساس کرده و از این بابت نیز لطمه خورده است.

رویانیان برای متحول کردن پرسپولیس کار راحتی ندارد، اما استفاده از تجربه مدیران قبلی و کارنامه کاری آنها و همچنین آگاهی از انتظار و خواست مردم به او و همکارانش کمک می‌کند تا با درک درست و منطقی از شرایط موجود بهترین تصمیم را برای پرسپولیس بگیرند.

سارا احمدیان



همچنین مشاهده کنید