شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

حاتمی کیا به چه «دعوت» می کند


حاتمی کیا به چه «دعوت» می کند

خانمی که تمام شخصیت های داستان برای انجام سونوگرافی پیش او می روند, زنی نازاست که دریغ و آه از نداشتن فرزند می کشد و این در حالی است که مراجعه کننده های او در فکر از بین بردن فرزند خود هستند و همین جاست که کارگردان فیلم, پا را از اجتماع فراتر می گذارد و بی میل نیست تا از دستگاه خلقت و منشور کاینات بپرسد, چگونه است نعمتی را به کسی می دهد, در حالی که قدر و ارزش آن را نمی داند و دیگری باید دریغ یک لحظه داشتن آن را بکشد

خانمی که تمام شخصیت‌های داستان برای انجام سونوگرافی پیش او می‌روند، زنی نازاست که دریغ و آه از نداشتن فرزند می‌کشد و این در حالی است که مراجعه‌کننده‌های او در فکر از بین بردن فرزند خود هستند و همین جاست که کارگردان فیلم، پا را از اجتماع فراتر می‌گذارد و بی میل نیست تا از دستگاه خلقت و منشور کاینات بپرسد، چگونه است نعمتی را به کسی می‌دهد، در حالی که قدر و ارزش آن را نمی‌‌داند و دیگری باید دریغ یک لحظه داشتن آن را بکشد؟

ابراهیم حاتمی‌کیا، کارگردان سینمای دفاع مقدس، به تازگی فیلمی اجتماعی ساخته است؛ فیلمی که دست بیننده را می‌گیرد و او را به داخل اجتماع می‌برد، تا او را با جامعه خود آشناتر کند و بدون اینکه گروهی یا ارگانی را بخواهد مقصر اعلام کند، مخاطب خودش را به تفکر وامی‌دارد تا سری به خویشتن خویش بزند و از چاه ویلی که با دست خویش کنده است، آگاه شود.

فیلمنامه داستان از تعلیق و غافلگیری مرسوم داستان‌گویی خالی است، چرا که آن کس که در این فیلم غافلگیر حقیقی است، افراد جامعه هستند. فیلمی خالی از قهرمان داستان، که رشته پیونددهنده صحنه‌های آغاز فیلم به پایان آن است و عنصری مهم برای گیشه، بلکه رشته پیونددهنده داستان درد مشترکی است که شخصیت‌های داستان با آن دست به گریبانند.

فیلم، قصه پنج زنی است که از باردار شدن خود خبردار می‌شوند و همه آنها به رغم میل باطنی خود، قصد سقط جنین می‌کنند که هر کدام به دلیلی موفق به این کار نمی‌شوند.

خانمی بازیگر سینما که بچه را سدی در راه پیشرفت و آینده سینمایی و مخرب فیزیک بدنی خودش می‌داند، یا خانم و آقایی که نماینده قشر مستضعف جامعه هستند و بچه جدید را اضافه شدن نان‌خوری دیگر و مشکلی روی مشکلات دیگر به شمار می‌آورند.

یا خانمی پا به سن گذاشته که بارداری او در این سن و سال، مایه رسوایی و بگو مگوی دوست و آشنا می‌شود. و چهارمین خانم هم پزشکی نازاست، برای همین تخمک زنی دیگر را به رحم خودش منتقل می‌کند و باردار می‌شود اما بعد، از ازدواج شوهرش با آن زن خبردار می‌شود و همین توجیهی می‌شود تا او موجودی را که عمری چشم به راه آن بوده، از بین ببرد و آخرین زن به ازدواج موقت استاد مهندس خودش درآمده و با آگاه شدن از بارداری‌اش به دستور شوهر موقت خود می‌بایست بچه را سقط کند تا باعث رسوایی شوهرش نشود و شاید باعث همه اینها خودخواهی بشر مدرن باشد.

خانمی که تمام شخصیت‌های داستان برای انجام سونوگرافی پیش او می‌روند، زنی نازاست که دریغ و آه از نداشتن فرزند می‌کشد و این در حالی است که مراجعه‌کننده‌های او در فکر از بین بردن فرزند خود هستند و همین جاست که کارگردان فیلم، پا را از اجتماع فراتر می‌گذارد و بی میل نیست تا از دستگاه خلقت و منشور کاینات بپرسد، چگونه است نعمتی را به کسی می‌دهد، در حالی که قدر و ارزش آن را نمی‌‌داند و دیگری باید دریغ یک لحظه داشتن آن را بکشد؟

و البته پاسخ ظریفی هم به این پرسش می‌دهد که مخاطب هشیار آن را می‌یابد.

در هر بخش از داستان، نمایی از کلان شهر تهران با برج و باروهای آن نشان داده می‌شود که این خود نمایاننده و اِشعاری بر تکنولوژی و اثرات شوم آن است که دست به مسخ انسان‌ها زده و در واقع، تکنولوژی و فناوری‌های نوین صنعتی، میهمان ناخوانده‌ای قلمداد شده که به زندگی انسان‌ها دعوت شده است، نه نوزادی که بنا بر فطرت خداداد بشری، هدیه‌ای از خداوند است.

این محور و مفهوم غایی فیلم است که راهی در بطن خود برای بیرون آمدن از منجلاب ناشی از پارادوکس جامعه صنعتی با فطرت نهان انسانی پیش پای می‌گذارد؛ رجوع به خویشتن خویش!

داستان در فصل زمستان می‌گذرد، با درختانی که در خوابند و این، خود کنایه‌ای از عصر تکنولوژی و حیات مصنوعی انسان‌هایی است که همچون درختان خواب و بی‌ثمر و خالی از احساس هستند.

در یکی از صحنه‌های آخر فیلم، کارگردان نمایی از تابلوی ساختمان بیمارستانی که در آنجا سقط جنین انجام می‌گیرد، نمایش می‌دهد. ساختمان پزشکان مهر که لفظ مهر با خط قرمز که نشانه‌ای از خشونت است، نشان داده می‌شود و این، خود طعنه‌ای جدی به سوغاتی است که مدرنیته برای ما آورده است. نام‌هایی تهی از معنا و مفهوم که به موازات استفاده از آنها، قتل بشر به دست خودش به راحتی و با توجیهات فراوان صورت می‌گیرد و جالب این که بشر مدرن این اعمال را به عنوان مهر به خودش پذیرفته است.

نسبت این کار حاتمی‌کیا با کارهای پیشین او در بیان درد انسانی است که بین دو راهی انتخاب قرار گرفته است. در این فیلم، جبر جامعه این تردید را برای او پدید آورده است، بدون این که او تأثیر چندانی در این انتخاب داشته باشد که همین تفاوت در مفهوم، اختلافی ژرف با برخی از کارهای قبلی او پدید آورده است؛ یعنی به همان اندازه که کارهای گذشته این کارگردان به نوعی در صدد نشان دادن مشکلات حاصل از رویارویی افراد با نهادهای مسئول در جامعه بود، «دعوت»، تلاش دارد با دعوت از افراد برای سفر به درون، آنها را به مشکلات و معضلاتی که هیچ خاستگاهی جز خودخواهی خود انسان‌ها ندارد، رهنمون شود.

در پایان باید گفت «دعوت» در عین مفهوم بلند مد نظر سازندگان آن، نداشتن شخصیت واحد در روایت داستان و به همین نسبت، تراش نخوردن شخصیت‌ها و ضعف در حکایت ماجرا، داستان خام و نه چندان پخته‌ای پدید آورده است و آنچه را که چنین سوژه‌ای می‌طلبید، جدای از بحث جامعه‌شناختی آن، روانشناسی افرادی است که منجر به پدیده سقط جنین شده‌اند و همین رعایت نکردن این نکات، فیلم را از روایتی سطحی از جامعه جلوتر نمی‌برد.

نویسنده: حمید اسکندری، دانشجوی کارشناسی ارشد تهیه کنندگی



همچنین مشاهده کنید