پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

نگاه پروتستانتیسمی در نقدنویسی ایران


نگاه پروتستانتیسمی در نقدنویسی ایران

سال ۸۸ بود, اوج بحث های انتخاباتی هنوز چند روزی به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم باقی مانده بود در یکی از روزنامه ها, دیدگاه یک «بازیگر فیلم ساز» نگاهم را جلب کرد این «بازیگر فیلم ساز» تلاش کرده بود با چرک نشان دادن اوضاع جامعه, نامزد مطلوب خود را برجسته نماید

سال ۸۸ بود، اوج بحث های انتخاباتی! هنوز چند روزی به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم باقی مانده بود. در یکی از روزنامه ها، دیدگاه یک «بازیگر- فیلم ساز» نگاهم را جلب کرد. این «بازیگر- فیلم ساز» تلاش کرده بود با چرک نشان دادن اوضاع جامعه، نامزد مطلوب خود را برجسته نماید.

راستش؛ توقعی از سینماگر یاد شده نداشتم و ندارم. توقع اینکه از نظام دینی دفاع کند و یا عالمانه به سیاست و نقدسیاسی بپردازد. اما فکر هم نمی کردم یک عنصر سینماگر به شکلی عوامانه از شدت کینه به انقلاب و نظام واقعیت گذشته و حال را یکسره کتمان کند و دردسرها و بحران ها را نه برآمده از اراده دشمنان که نتیجه عملکرد کارگزاران نظام معنا نماید.

این سینماگر «تحریم غرب علیه ایران» را سبب خستگی و کلافگی مردم توصیف کرده بود و نظام را سبب ساز تحریم!

در واقع آقای سینماگر نمی داند یا نمی خواهد که بداند یا می داند و کتمان می کند که؛ «تحریم »ها نتیجه ایستادگی ملت و نظام دینی ایران بر سر حقوقی است که زورمندان برای پایمالی آن حقوق اصرار می ورزند!

از دیدگاه آقای سینماگر باید در فکر کارگزار و نظامی بود که سبب ساز تحریم نشود! به عبارتی دیگر باید با دشمن کنار آمد تا تحریمی صورت نگیرد.

بله! دیدگاه آقای سینماگر ما، ثمره نگرش اجتماعی و سیاسی آقای هنرمند ما، تکاپوی متعهدانه و دید پژوهشگرانه آقای بازیگر، آنی است که خواندید: سطحی، عوامانه و مضحک! طبیعی است که هنرورزی سینماگر یاد شده، اثری بدیع و محققانه نیست.

طبیعی است که هنرورزی سینماگر یاد شده، متعهدانه و انقلابی نیست. و طبیعی است که هنرورزی سینماگر یاد شده، روبه سینمای ملی و آرمانی مفهوم نمی یابد!

سینمای بدیع و محققانه، سینمای متعهدانه و انقلابی، سینمای ملی و آرمانی در پرتو حضور و تکاپوی عناصری سربرمی آورد که پیشرو باشند. پیشرو در تقلای فکری! در کشف! در بصیرت!

سینماگری که گام ها از مردم عادی عقب است، دنیای درونی و جهان پیرامونی خود را بدرستی فهم نکرده است؛ سینماگری که باور وی تهی از بدیهیات ارزشمدارانه جامعه اوست؛ سینماگری که افق دیدش بسیار محدود است، سینماگر پیشرو نیست. سینماگر اهل اندیشه و اندیشه ورزی نیست.

نگارنده چشم ندارد که سینماگر لزوما در ساحت سیاست و در برگیرنده دانش وسیع سیاسی و مجهز به درک سیاسی آشکار شود. اما سینماگر، حتما باید با «واقع نگری»، «عدالت ورزی» و «قدرت درکی معمولی» نسبت داشته باشد.

یک نوجوان در دور افتاده ترین نقطه این مملکت می داند که مثلاً ایالات متحده، در کجای این کره زمین است، سیاستمداران اش چه ماهیتی دارند، علیه مردم ایران و عراق و افغانستان جنایت کرده اند، چرا دشمنان با ما دشمن اند و...!

خب مضحک است که نوجوانی بداند اما سینماگر ما که قرار است افکار عمومی را مهندسی کند، فرهنگ سازی کند، هنرورزی نماید، بدیهیات را نداند. بدیهیاتی که در عین بدیهی بودن و ساده بودن، سرنوشت ما را رقم می زند، دانستنشان- نوع نگاهی که از دانستنشان به دست می آوریم- سرنوشت ما را می سازد.

این ها را گفتم که بگویم: تا هنگامی که بجای «نقد محتوا»، «نقد ساختار اثر» مبنای نقدنویسی و نقد در رسانه هاست، تا وقتی فیلم ساز از نقد دیدگاهش بی پروا فیلم بسازد، تا وقتی یک فیلم ساز تصور کند واقعیت یعنی هرچه او دوست دارد و هر چه او تصور می کند و هر چه او دوست دارد و تصور می کند، هدف نقد منتقدان نیست، فیلم ساز هم واقع نگری نمی کند، عدالت ورزی نمی کند؛ چرک نشان می دهد دنیا را، جامعه را، انسان را! نقد منتقدان ما عزیزان، تک بعدی است؛ اسیر ساختاریم! کاری نداریم دیدگاه ارائه شده در اثر، درست است یا نادرست! علمی است یا غیرعلمی! واقعی است و یا غیرواقعی!

فیلم ساز و منتقدان ساختارگرا، می گویند، سینماگر باید حرف بزند، مهم نیست درست می گوید یا نادرست. مهم این است خوب حرف بزند! باالفاظ دلنشین! به شیوایی!

بر پایه این تلقی، اگر فیلم سازی مروج دیدگاه اشتباه و تسری و تحمیل آن به ساحت باور و جان مخاطب بود ایرادی نیست و فیلم ساز را نباید نکوهش کرد!

تردید نکنید چنین پنداشتی که غالب بر نقد نویسی اکنون جامعه ماست، دیدگاهی پروتستانی و صهیونیستی است. دیدگاهی که می کوشد، فرد را متقید به دنیایی سازد فارغ از جدل برای باور! یک دنیا که خوب و بد آن، درست و اشتباه آن، با «لذت دنیوی» اندازه گیری می شود. پس ارزش ها، ملاک های خوب و بد مثبت و منفی همه نسبی است و غیرقابل استناد و ارزیابی! سینمای ایران اینک در زیرسایه نقدنویسی پروتستانتیسمی اسارت را تجربه می کند.

پژمان کریمی



همچنین مشاهده کنید