جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

ماری قورمه سبزی را سرد و با چنگال می خورد


ماری قورمه سبزی را سرد و با چنگال می خورد

نقدی بر فیلم گذشته فرهادی

بسیاری از نقد‌ها و به‌عبارتی تمامی نقدهایی که من از فیلم گذشته فرهادی دیدم، با محوریت و نگاهی دراماتیک - تراژدیک که در بستری انسانی روی می‌دهد، طرح شده بودند. ملودرامی خانوادگی، بیانی از پیچیدگی روابط انسانی و گذشته که در آینده به سراغش می‌آید و... با تصوری که از فرهادی داشتم، قانع نشدم و در پی بنیان دیگری در فیلم گذشته، به جست‌وجو پرداختم. جست‌وجویی کاملا انتزاعی که پیچیدگی‌هایش جنسی از «سخت توان گفتن» داشت. برای درک بهتر این نوشتار باید خواننده درکی نسبی از تاریخ و داستان مدرنیته در ایران و جهان داشته باشد. در غیر این صورت، در درک این نماد‌پردازی‌ها دچار بدفهمی و کج فهمی خواهد شد. «ماری» یک فرانسوی و انسانی مدرن است. احمد با ماری ازدواج کرده ولی بچه‌یی ندارند. با وجود اینکه گویا سال‌های زیادی با یکدیگر زندگی کرده‌اند.

«لوسی»، دختر بزرگ و «لی»، دختر کوچک ماری هستند. «سمیر» یک عرب است. همسر سمیر، ماده شوینده خورده و درکما فرو رفته است. نتیجه ازدواج سمیر با زن فرانسوی‌اش، بچه‌یی است متفاوت و به عبارتی ناسازگار. فواد بسیار عاصی است و نظم حاکم که توسط ماری در خانه اعمال می‌شود را نمی‌پذیرد. در برابر قدرت پدر مقاومت می‌کند، در حالی که بسیار شبیه پدرش، سمیر است. ظاهری شبیه به هم و ویژگی‌ها و حرکاتی که بیننده را متوجه می‌سازد که این دو قطعا پدر و پسری با شباهت‌های بسیار هستند. احمد یک ایرانی است. احمد چهار سال است که از پاریس خارج شده است. خود وی علت این خروج و بازگشت به ایران را در افسردگی و احساس جنون و دیوانگی‌ای که به وی در پاریس دست می‌داد، بیان می‌کند. احمد با پاریس بیگانه است و با خروج از آن نجات یافته است. فیلم فرهادی را می‌توان یک نماد‌پردازی تمام عیار به سبک سینمای فرانسه دانست. ماری نماد مدرنیته غربی، احمد نماد تفکر و تمدن ایرانی و سمیر نماد و نماینده تفکر عربی- اسلامی هستند. لوسی نماینده نسل فعلی مدرن ولی نسل آینده مدرنیته غربی هستند. فواد نتیجه آمیزش تفکر و تمدن عربی- اسلامی با مدرنیته غربی است. پاریس نماد تفکر و انقلاب مدرن است. بستری که گویای کاملی از مکان و فضای مدرن است. شهری که تاریخ دارد. او این انقلاب مدرن را به خود دیده است و... شاید طرح و بیان این نمادها در ابتدا مشکلاتی را ایجاد کند. ولی بدون آگاهی از این نمادها نمی‌توان به تحلیل فیلم فرهادی پرداخت.

بنابراین ما در ادامه به بیان دلایل خود برای این ادعا خواهیم پرداخت و اینکه در واقع چگونه فرهادی با زیرکی تمام تمامی این اجزا را در کنار هم قرار داده تا به هدف خود دست یابد. فراموش نکنیم که ادامه متن را با توجه به نمادهایی که پیش‌تر گفتیم، باید خواند. سمیر عاشق زن فرانسوی خویش است. ولی در اینکه زنش نیز به وی علاقه دارد در تردید است. این بی‌علاقگی زن در ابراز احساسش، سمیر را به ایجاد رابطه با ماری سوق می‌دهد. ولی نکته اینجاست که سمیر از زنی فرانسوی به زن فرانسوی دیگری سوق می‌یابد. زنانی که به گونه‌یی به آنها عشق می‌ورزد. سمیر یک پسر تخس و عاصی از زن فرانسوی‌اش دارد. پسر نمادی از تداوم همان نگاه و بنیان پدر سالارانه عربی است. فرزندی که حتی با وجود آمیزشش با غرب مدرن، به ساختار حاکم ماری مدرن و غربی تن نمی‌دهد. در میان کشورهای اسلامی، ایران تنها کشوری است که زبان و فرهنگ خود را حفظ کرده است. زبان همان زبان فارسی است. ولی در مصر دیگر از آن تمدن عظیم چیزی جز چند بنای تاریخی باقی نمانده؛ سمیر نماینده و نماد تفکر عربی است که با مدرنیته غربی آمیخته است. جامعه عرب امروز، حاصل ورود و حضور نمادهای مدرن با درجات مختلف در کشور‌های عربی است. کشورهای حاشیه خلیج فارس و مصر و... همگی جوامعی هستندکه ظواهر مدرن را به خود گرفته و در عین حال دارای ریشه‌های قدرتمندی از پدرسالاری و فرهنگ خاص عربی- اسلامی هستند. شاید به همین دلیل باشد که سمیر در پاریس خشکشویی دارد که پاک‌کننده و مدرن است.

ماری مدرن، دکتر است و دارو تجویز می‌کند و خود نیز پر از بحران و نیاز به درمان دارد. ولی احمد هیچ چیزی در پاریس از خود به جای نگذاشته؛ نه شغلی و نه بچه‌یی! احمد، عشقش در فیلم کاملا پنهان است.

مشخص نیست احمد عاشق ماری است یا نه! گویا این عشقی گذرا بوده و به پایان رسیده است. چرا که به راحتی از یکدیگر جدا می‌شوند. بدون اینکه احمد تلاشی برای جلوگیری از این جدایی انجام دهد. ایران در طول چند قرن اخیر با مدرنیته مواجه شده، ولی هرگز رنگی مدرن به معنایی غربی به خود نگرفته است. مشروطه مدرن نیز رنگی سکولار به فضای سیاسی ایران نبخشید. پهلوی‌ها در پی آرمان مدرن بودند که با انقلابی از جنسی متفاوت با انقلاب‌های جهان مواجه شدند. ایران و تاریخش در هر دوره‌یی منحصر به فرد است. نوعی آفرینش در ذات تاریخی ایران نهفته است. وارد کردن و آمیزش با مدرنیته همان بچه‌یی را که سمیر به وجود آورده است، برای ایران فراهم نمی‌آورد. چرا که احمد یعنی ایران، یگانه بوده و خود زاینده و آفریننده است و نیازی به آمیزش برای به وجود آوردن بچه و ترکیب مدرنیته و فرهنگ ایرانی ندارد. احمد دوره‌یی از بحران را در آمیزش با ماری (مدرنیته) سپری کرده است. ولی امروز به شخصیتی مستقل تبدیل شده است.

هر چند هنوز گذشته‌اش با وی همراه است!در فیلم صحنه‌یی است که سمیر از فواد می‌خواهد که از احمد به خاطر کار اشتباهی که انجام داده است؛ عذر خواهی کند. ماری در این بین به سمیر می‌گوید که هر دو بچه‌ها اشتباه کرده‌اند و سمیر در جواب می‌گوید من می‌توانم پسر خودم را بازخواست کنم. یعنی سمیر سنتی عرب هیچ نیرو و اقتداری در مقابل مدرنیته ندارد. نکته دیگری که در این صحنه جالب است، این است که دختر ماری به راحتی عذرخواهی می‌کند ولی فواد، پسر سمیر از این کار اجتناب می‌کند تا اینکه سمیر از روی صندلی بلند می‌شود و به سوی فواد می‌آید؛ در این لحظه است که فواد عذر خواهی می‌کند. گویا تحکم سمیر و ترس پسرش از پدر موجب این عذر خواهی است. عذر خواهی که به اجبار و تحکمی که از سوی نماینده تفکر سنتی اسلامی اعمال می‌شود؛ توسط فواد انجام می‌شود. این در حالی است که فواد هرگز از ماری به خاطر ریختن سطل رنگ در ابتدای فیلم عذرخواهی نمی‌کند. لی غربی است ولی فواد هنوز ویژگی‌های بارزی از عصیان و شخصیت اقتدار طلب آدورنو را با خود به همراه دارد.

احمد برای لی یک هلیکوپتر و برای فواد مداد رنگی هدیه می‌آورد. فرهادی عمد زیرکانه‌یی در انتخاب این هدایا دارد. هلیکوپتر مدرن برای فرزند ماری مدرن و غربی و مداد رنگی برای فواد، پسر یک عرب سنتی و مدرن. پسری که هنوز باید تخیلاتش را نقاشی کند. ولی لی باید با هلیکوپتر بازی کند، چرا که از مرحله انتزاع به عمل و تکنولوژی منتقل شده است. تنها احمد است که فرزندی ندارد. آیا فرهادی در خلق نماینده مدرن ایرانی دچار تردید شده است؟ یا شاید معتقد است که هنوز این نماینده مدرن به دنیا نیامده است و شاید خود احمد نماینده تام یک ایرانی فراتر از مدرن یا سنتی بودن است؟ که این احتمال اخیر قوی‌تر است. در پایان این فیلم احمد تمام آثار خود از خانه ماری را پاک کرده و با خود می‌برد. زمانی که ماری از احمد می‌خواهد تمام وسایلش را از انبار بردارد و با خود ببرد، احمد گویا این کار را می‌کند. احمد ایرانی، از خانه ماری مدرن برای همیشه خارج می‌شود. ماری با اینکه سال‌ها با احمد زندگی کرده است؛ قورمه سبزی را سرد و با چنگال می‌خورد. قورمه سبزی تولید و حاصل فکر و عمل احمد است. ماری هنوز هم نمی‌تواند با قورمه سبزی ارتباط برقرار کند. چون قورمه سبزی مختص و منحصر به احمد است. ماری هرگز مزه آن را درک نخواهد کرد!نکته بسیار جالب در فیلم گذشته فرهادی استفاده از ایمیل است. ماری به احمد ایمیل می‌زند.

لوسی به زن سمیر؛ و اوج آن اینکه ایمیل‌های عاشقانه‌یی بین ماری و سمیر رد و بدل می‌شود. اینها همه نشان از نوع ارتباطی است که به واسطه تکنولوژی بین این اشخاص که در واقع نمادها و نمایندگان تفکر ویژه‌یی هستند، بر قرار می‌شود. ارتباط‌هایی که به واسطه تکنولوژی صورت می‌گیرد. در عین حال از امنیت لازم نیز برخوردار نیست، چرا که از ایمیل‌های عاشقانه سمیر و ماری همه آگاه می‌شوند. چرا فرهادی از سه محور عربی، فرانسوی و ایرانی استفاده کرده است؟ چرا احمد که سال‌ها با ماری زندگی کرده، بچه‌یی از او ندارد؟ چرا سمیرخشکشویی دارد؟ چرا احمد هیچ چیزی جز یک گذشته در پاریس ندارد؟ گویی فرهادی در چینش این اجزا عمدی زیرکانه را نهاده است. فرهادی نماد‌پردازی می‌کند و این کار را با ظرافتی زیبا و مستحکم انجام می‌دهد. در مجموع می‌توان این‌گونه بیان داشت که به‌نظر فرهادی ایران یگانه و مستقل است، نیازی به غرب مدرن ندارد.

بهزاد رون



همچنین مشاهده کنید