چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

اولاند اروپا را متحول نخواهد کرد


اولاند اروپا را متحول نخواهد کرد

اگر سوسیالیست ها در فرانسه پیروز شوند قطب دیگری شکل خواهد گرفت اما اصحاب آن گزینه های به شدت محدودی خواهند داشت

اگر سوسیالیست‌ها در فرانسه پیروز شوند قطب دیگری شکل خواهد گرفت. اما اصحاب آن گزینه‌های به شدت محدودی خواهند داشت.

برای اکثر بریتانیایی‌های از نظر سیاسی آگاه، فرانسه نیز قابلیت این را دارد که به راحتی روبه زوال بگذارد. گذشت آن روزگاری که می‌شد از یک بریتانیایی مطلع انتظار داشت از سیاست داخلی فرانسه یا در حقیقت هر کشور دیگر اروپایی تبعیت کند. حقیقت این است که اگر سیاستی آمریکایی نباشد اکثر مردم یا از آن اطلاع ندارند یا به آن اهمیتی نمی‌دهند.

به هر حال این هفته احتمالا این بی‌تفاوتی حتی اگر به صورت موقتی باشد تغییر خواهد کرد. باید علاقه‌ای بیش از علاقه صرف به یک همسایه در مورد انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه که دور دوم آن امروز یکشنبه رخ خواهد داد شکل گیرد. دلیل اصلی این امر ساده است. به نظر می‌آید فرانسه صاحب یک رییس‌جمهور سوسیالیست خواهد شد.

اوایل امسال بخت نیکلا سارکوزی برای انتخاب مجدد ظاهرا دشوار می‌نمود. پس از موفقیت ۱۸ ماهه او در پی انتخابش به عنوان جانشین ژاک‌شیراک در سال ۲۰۰۷ او هم مانند بسیاری از رهبران سیاسی به دلیل سقوط اقتصاد و بحران منطقه یورو از دور رقابت خارج شد. تا شروع سال، او کاملا از رقیب سوسیالیست خود، فرانسوا اولاند، در نظرسنجی‌ها عقب افتاد.

در همین اثنا بود که تیراندازی‌های جهادی تولوز اتفاق افتاد. سارکوزی که با یک بحران تروریستی مواجه شده بود توانست از قدرت رییس جمهوری خود برای برقراری مجدد نظم در فرانسه بهره بگیرد. او از اولاند که خود با چالشی از جانب ژان لوک ملانشون چپ‌گرا مواجه شده بود سبقت گرفت. ناگهان انتخاب مجدد سارکوزی حال و هوایی گرفت که تقریبا اجتناب‌ناپذیر می‌نمود.

اما آن لمحه گویا به پایان رسیده است. در نظرسنجی‌های هفته پیش اولاند دوباره به صدر بازگشته است. در نظرسنجی روز چهارشنبه گذشته CSA، اولاند با ۲۹ به ۲۴ درصد از سارکوزی پیشی گرفت و ملانشون پشت سر مارین لوپن راست افراطی دوباره به رده چهارم این رقابت سقوط کرد. در نبرد مستقیم سارکوزی و اولاند همین نظرسنجی نشان می‌‌دهد که اولاند با ۵۸ درصد، ۱۶ درصد از سارکوزی ۴۲ درصدی پیش افتاده است.

از یک نظر این امر جای تعجب ندارد. بحران مالی، رهبران صاحب منصب را یکی پس از دیگری از کار برکنار کرده است؛ گوردن براون، خوزه لوییس‌زاپاترو، سیلویو برلوسکونی، جورج‌پاپاندرئو و برایان کوئن از این جمله‌اند. این فهرست نشانی از پایان ندارد. در ماه نوامبر اوباما هم شاید سقوط کند. اگر رای‌دهندگان کافی پشت سر اولاند صف‌آرایی کنند، انتظار اینکه سارکوزی از این روند جان سالم به در ببرد انتظار زیادی است.

پیروزی اولاند فقط به معنای برکناری یکی دیگر از صاحب‌منصبان اروپایی نیست بلکه پیروزی یک سوسیالیست آن هم در یکی از دو کشور مهم اروپا است. همین، موضوع را نه فقط برای فرانسه، که در آن جناح چپ ۱۷سال دور از قدرت بوده، بلکه حتی برای اروپا و بیشتر برای جناح چپ گوشه‌نشین اروپا تبدیل به یک اتفاق با عواقب بالقوه بزرگی می‌کند چرا که اولاند قول داده معاهده بروکسل در مورد منطقه یورو را دوباره به مذاکره بگذارد. بیش از هر چیز، انتخاب اولاند یک قطب دیگر در کل اروپا ایجاد می‌کند که امیدواری‌ها در مورد یک چشم‌انداز اقتصادی دیگر خواهی‌‌نخواهی حول آن گرد خواهند آمد. تاثیر سیاسی آن را می‌توان از اسکاتلند تا یونان حس کرد.

اما اگر اولاند برنده شود، تاثیر آن در واقعیت چقدر خواهد بود؟ وسوسه‌انگیز است که بخواهیم پیروزی اولاند برای فرانسه، اروپا و جناح چپ بزرگ‌تر استحاله‌ساز باشد. اما مراقب باشید چه آرزویی می‌کنید.

مانیفست شخصی بسیار خواندنی اولاند با نام تغییر سرنوشت، همزمان مدعی میراث‌داری سیاسی شارل‌دوگل و فرانسوامیتران است. ابتکار دوگل خدعه‌ای الزامی است؛ همه نامزدهای ریاست‌جمهوری باید برای رای‌دهندگان وانمود کنند که قدرت فرانسه را چنان تحمیل می‌کنند که گویی بقیه اروپا و جهان وجود خارجی ندارند.

اما قسمت میتران ربط بیشتری به اولاند واقعی دارد. پنجمین رییس جمهور و اولین رییس‌جمهور سوسیالیست تاریخ فرانسه در ۱۹۸۱ با آنچه امروز یک برنامه بسیار افراطی مزایای کار، اصلاحات اجتماعی و ملی‌گرایی به نظر می‌رسد روی کار آمد؛ در سال اول ۳۶ بانک به مالکیت عمومی در آمد. یک سال بعد در اثنای بحران مالی و کاهش روزافزون محبوبیت میتران، همه اینها به نفع اتحاد اروپا و آنچه میتران یک بار مدرنیزه‌سازی «به سبک آمریکایی» خواند، کنار گذاشته شد.

برنامه اولاند در سال ۲۰۱۲ نسبت به میتران افراطی ۱۹۸۱، تندروی بسیار کمتری دارد. با این وجود این برنامه متعهد به اعمال مالیات بر درآمد ۷۵درصدی برای یورومیلیونر‌ها و نگه‌داشتن سن بازنشستگی در ۶۰ سال است که همگی مستلزم مخارج رفاهی فرانسه هستند. اما عصری که در آن اولاند ممکن است ریاست‌جمهوری را به ارث ببرد بسی دشوار‌تر از چیزی است که میتران در اختیار داشت و رخصت انعطاف‌پذیری سیاسی بسیار کمتری به اولاند می‌دهد. در اثنای بحران منطقه یورو، فرانسه سعی دارد بودجه خود را تحت کنترل نگه دارد. بدهی در ۹۰ درصدی تولید ناخالص ملی است. مخارج عمومی در ۵۶درصدی آن قرار دارد. رتبه AAA برای اوراق قرضه تبدیل به یک خاطره شده است. کسری تجارت رو به افزایش بوده و بیکاری حدود ۱۰ درصد است. در عین حال، موازنه قدرت در منطقه یورو به طرز بی‌رحمانه‌ای به نفع آلمان رقم خورده است. در صورتی که اولاند نخواهد منطقه یورو را به زیر بکشد، گزینه‌هایش به طرز ناامیدکننده‌ای محدود است.

در این اوضاع ملتهب داخلی، دولت اولاند برای تغییر اولویت‌های منطقه یورو تا چه حد صاحب اعتبار خواهد بود؟ منطقا، منطقه یورویی که کمتر ضدتورمی باشد به فرانسه کمک خواهد کرد. اما بعید است آنگلا مرکل، رای‌دهندگان وی یا بازارهای اوراق قرضه چنین چیزی را در مقیاسی که اولاند بخواهد به رسمیت بشناسند به خصوص که لاشخور‌ها در اسپانیا جمع می‌شوند. شاید اولاند درباره تنظیم برنامه اروپا بنویسد «دست در دست آلمان» اما واقعیت این است که فرانسه دیگر با آلمان برابری نمی‌کند. آیا اولاند می‌خواهد رهبر اپوزیسیون اروپا باشد؟ این واقعا یک تغییر سرنوشت بزرگ خواهد بود.

و از اروپایی‌ها چه باقی مانده؟ پیروزی اولاند را احتمالا اکثر احزاب سوسیال دموکرات به فال نیک می‌گیرند. اما بعید است شدیدتر از آنچه نیل کیناک با میتران کرد، «اد میلی‌باند» واگن خود را به قطار اولاند ببندد. چپ بریتانیا از حدود ۱۷۹۱ چندان علقه خاصی با چپ فرانسه نداشته است. اما مشکل واقعی امروزش این است که هرگز عرف سوسیال دموکرات آلمان پس از جنگ را نپذیرفته و اکنون دیگر دیر شده است.

سوسیالیست‌های فرانسه بسیار مداخله‌جو‌تر از اکثر احزاب سوسیال دموکرات اروپا باقی مانده‌اند. آنها درست همان‌طور که اولاند می‌گوید قلبا نیز مرکانتیلیست‌هایی کل‌گرا هستند. سیاست فرانسه مانند سیاست بریتانیا مارش‌ پسااَمپریال خاص خود را می‌زند. به درست یا به غلط، بریتانیایی‌ها درس‌های فرانسویان را همان‌قدر سهل می‌انگارند که فرانسویان درس‌های بریتانیایی‌ها را. و این به علل بیشماری جای تاسف دارد. این از جهتی واقعیتی است که من پس از دهه‌ها آرزوی تغییرش، آن را پذیرفته‌ام. اما این به آن معنا نیست که من امروز اولاند را تشویق نکنم.

نویسنده: مارتین کتل

منبع: گاردین

مترجم: حسام امامی



همچنین مشاهده کنید