پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

حب دنیا مانع درک معارف و مواعظ قرآن


حب دنیا مانع درک معارف و مواعظ قرآن

در محضر امام خمینی ره

پیشوای بزرگ و نام آور دوران معاصر، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره) علاوه بر فقه و اصول و دیگر علوم رایج حوزه ها، در دانش اخلاق و تزکیه و تهذیب نفوس یدطولا یی داشت و بخش نسبتا زیادی از عمر شریف خود را صرف تدریس اخلاق و تربیت و تزکیه فضلا و طلاب و نیز تحقیق در مسائل اخلاق و نگارش کتبهای سودمند اخلاقی کرد؛ به طوری که در این زمینه استادی ماهر و صاحب نظری مسلم و شخصیتی ممتاز و تاثیرگذار شناخته شد و دروس اخلاق و جلسات تهذیب او تاثیر بسیاری بر مستمعان بخصوص طلاب و فضلا داشت.

حضرت امام علاوه بر تدریس اخلاق، به تالیف آثاری گرانسنگ در دانش اخلاق پرداخت. برخی از آثار اخلاقی امام عبارتند از: “شرح اربعین”؛ “آداب الصلاه”؛ “شرح حدیث جنود عقل و جهل”؛ “جهاد اکبر یا مبارزه با نفس”. در نوشتار قبل به برخی از مواعظ اخلاقی معظم له اشاره نمودیم. در این مقاله نیز به توصیه های این عارف الهی در خصوص قرآن کریم اشاره ای مختصر می نماییم.

● عظمت قرآن و ادب تعظیم

یکی از آداب مهمه قرائت کتاب الهی که عارف و عامی در آن شرکت دارند و از آن نتایج حسنه حاصل شود و موجب نورانیت قلب و حیات باطن شود، “تعظیم” است و آن موقوف به فهم عظمت و بزرگی و جلالت و کبریای آن است. فهم عظمت قرآن خارج از طوق ادراک است، لکن اشاره اجمالیه به عظمت همین کتاب متنزل، که در دسترس همه بشر است، موجب فواید کثیره است.

ای عزیز عظمت هر کلام و کتابی یا به عظمت متکلم و کاتب آن است، یا به عظمت مطالب و مقاصد آن، یا به عظمت نتایج و ثمرات آن، یا به عظمت رسول و واسطه آن، یا به عظمت مرسل الیه و حامل آن، یا به عظمت حافظ و نگاهبان آن، یا به عظمت شارح و مبین آن، یا به عظمت وقت ارسال و کیفیت آن است. بعض از این امور ذاتا و جواهرا در عظمت دخیل است، و بعضی عرضا و بالواسطه، و بعضی کاشف از عظمت است. جمیع این امور که ذکر شد، در این صحیفه نورانیه به وجه اعلی و اوفی موجود بلکه از مختصات آن است، که کتاب دیگری را در آن یا اصلا شرکت نیست و یا به جمیع مراتب نیست.

برخی آداب قرائت قرآن

یکی از آداب قرائت قرآن حضور قلب است، دیگر از آداب مهمه آن، تفکر است. مقصود از تفکر آن است که از آیات شریفه جستجوی مقصد و مقصود کند. و چون مقصد قرآن چنانکه خود آن صحیفه نورانیه فرماید، هدایت به سبل سلامت است و اخراج از همه مراتب ظلمات است به عالم نور و هدایت به طریق مستقیم است، باید انسان به تفکر در آیات شریفه مراتب سلامت را از مرتبه دانیه آن که راجع به قوای ملکیه است، تا منتهی النهایه آن که حقیقت قلب سلیم است به دست آورد. در قرآن شریف دعوت به تفکر و تعریف و تحسین از آن بسیار شده. قال تعالی: “و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون”(نحل۴۴:). از حضرت ختمی مرتبت منقول است که چون این آیه شریفه نازل شد که می فرماید: “ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات...”(آل عمران:۱۹۰ )، فرمود: “ویل لمن قراها و لم یتفکر فیها”. عمده در این باب آن است که انسان بفهمد تفکر ممدوح کدام است و الا در اینکه تفکر در قرآن و حدیث ممدوح است شک نیست. بهترین تعبیرها از برای آن، آن است که خواجه عبدالله انصاری می کند: “اعلم ان التفکر تلمس البصیره لاستدراک البغیه” یعنی تفکر جستجو نمودن بصیرت است که چشم قلب است برای رسیدن به مقصود و نتیجه، که غایت کمال آن است و معلوم است مقصد و مقصود سعادت مطلقه است که به کمال علمی و عملی حاصل آید.

پس انسان در آیات شریفه کتاب الهی و در قصص و حکایات آن باید مقصود و نتیجه انسانیه که سعادت است، به دست آورد. و چون سعادت رسیدن به سلامت مطلقه و عالم نور و طریق مستقیم است، انسان باید از قرآن شریف سبل سلامت و معدن نور مطلق و طریق مستقیم را طلب کند.

یکی از آداب مهمه قرائت قرآن که انسان را به نتایج بسیار و استفادات بی شمار نایل کند، “تطبیق” است. و آن چنان است که در هر آیه از آیات شریفه که تفکر می کند، مفاد آن را با حال خود منطبق کند، و نقصان خود را به واسطه آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد. مثلا در قصه شریفه حضرت آدم (ع) ببیند سبب مطرود شدن شیطان از بارگاه قدس با آن همه سجده ها و عبادتهای طولانی چه بوده، خود را از آن تطهیر کند؛ زیرا مقام قرب الهی جای پاکان است، با اوصاف و اخلاق شیطانی قدم در آن بارگاه قدس نتوان گذاشت.

از آیات شریفه استفاده شود که مبداء سجده ننمودن ابلیس خودبینی و عجب بوده و این خودبینی اسباب خودخواهی و خودفروشی که استکبار است، شد؛ و آن اسباب خودرایی که استقلال و سرپیچی از فرمان است، شد، پس مطرود درگاه شد. ما از اول عمر شیطان را ملعون و مطرود خواندیم و خود به اوصاف خبیثه او متصف هستیم و در فکر آن برنیامدیم که آنچه سبب مطرودیت درگاه قدس است در هر کسی باشد مطرود است؛ شیطان خصوصیتی ندارد آنچه او را از درگاه قرب دور کرد ما را نگذارد که به آن درگاه راه یابیم. می ترسم لعنتهایی که به ابلیس می کنیم خود نیز در آن شریک باشیم.

بالجمله کسی که بخواهد از قرآن شریف حظ وافر و بهره کافی بردارد، باید هر یک از آیات شریفه را با حالات خود تطبیق کند تا استفاده کامله کند. مثلا در آیه شریفه در سوره انفال فرماید: “انما المومنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون” شخص سالک باید این اوصاف ثلاثه را ببیند با او منطبق است؟ آیا وقتی ذکر خدا می شود، نور ایمان در قلبش افزایش پیدا می کند؟ و اعتماد و توکلش به حق تعالی است؟ یا در هر یک از مراتب راجل و از هر یک از این خواص محروم است.

اگر بخواهد بفهمد که از حق ترسناک است، و قلبش از ترس خداوند فرو می ریزد، به اعمال خود نظر کند. انسان ترسناک در محضر کبریایی جسارت به مقام مقدسش نکند و در حضور حضرت حق هتک حرمت الهیه ننماید. اگر با آیات الهیه ایمان قوی شود نور ایمان به مملکت ظاهرش نیز سرایت کند. ممکن نیست قلب نورانی باشد و زبان و کلام و چشم و نظر و گوش و استماع نورانی نباشد. بشر نورانی آن است که تمام قوای ملکیه و ملکوتیه اش نور بخش باشد و علاوه بر آنکه خود او را هدایت به سعادت و طریق مستقیم کند، به دیگران نیز نورافشانی کندو آنها را به راه انسانیت هدایت کند؛ چنانکه اگر کسی به خدای تعالی توکل و اعتماد داشته باشد، قطع طمع از دست دیگران کند و بار احتیاج و فقر خود را به درگاه غنی مطلق افکند، و دیگران را که چون خود او فقیر و بینوایانند مشکل گشا نداند.

یکی از حجب که مانع از فهم قرآن شریف و استفاده از معارف و مواعظ این کتاب آسمانی است، حجاب معاصی و کدورات حاصله از طغیان و سرکشی نسبت به ساحت قدس پروردگار عالمیان است که قلب را حاجب شود از ادارک حقایق. باید دانست که از برای هر یک از اعمال صالحه یا سیئه چنانکه در عالم ملکوت صورتی است مناسب با آن، در ملکوت نفس نیز صورتی است که به واسطه آن در باطن ملکوت نفس یا نورانیت حاصل شود و قلب مطهر و منور گردد در این صورت نفس چون آیینه صیقل صافی گردد که لایق تجلیات غیبیه و ظهور حقایق و معارف در آن شود. و یا ملکوت نفس ظلمانی و پلید شود، در این صورت قلب چونآیینه زنگار زده و چرکین گردد که حصول معارف الهیه و حقایق غیبیه در آن عکس نیفکند. چون قلب در این صورت کم کم تحت سلطه شیطان واقع شود و متصرف مملکت روح ابلیس گردد، سمع و بصر و سایر قوا نیز به تصرف آن پلید درآید، و سمع از معارف و مواعظ الهی به کلی بسته شود، و چشمآیات باهره الهیه را نبیند و از حق و آثار وآیات او کور گردد، و دل تفقه در دین نکند و از تفکر در آیات و بینات و تذکر حق و اسماء و صفات محروم گردد.

یکی دیگر از حجب غلیظه که پرده ضخیم است بین ما و معارف و مواعظ قرآن، حجاب حب دنیاست که به واسطه آن قلب تمام هم خود را صرف آن کند و وجهه قلب یکسره دنیوی شود، و قلب به واسطه این محبت از ذکر خدا غافل شود و از ذکر و مذکور اعراض کند. هر چه علاقه مندی به دنیا و اوضاع آن زیادت شود، پرده و حجاب قلب، ضخیمتر گردد. و گاه شود که این علاقه به طوری بر قلب غلبه کند و سلطان حب جاه و شرف به قلب تسلط پیدا کند که نور فطره الله به کلی خاموش شود و درهای سعادت به روی انسان بسته شود. و شاید قفلهای قلب که در آیه شریفه است که می فرماید: “افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها”(محمد۲۴:) همین قفل و بندهای علایق دنیوی باشد.

کسی که بخواهد از معارف قرآن استفاده کند و از مواعظ الهیه بهره بردارد، باید قلب را از این ارجاس تطهیر کند و لوث معاصی قلبیه را که اشتغال به غیر است از دل براندازد؛ زیرا غیر مطهر محرم این اسرار نیست. قال تعالی: “انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون”(واقعه:۷۹-۷۷ ) چنانکه از ظاهر این کتاب و مس آن در عالم ظاهره غیر مطهر ظاهری ممنوع است تشریعا و تکلیفا، از معارف و مواعظ آن و باطن و سر آن، ممنوع است کسی که قلبش متلوث به ارجاس تعلقات دنیویه است.

مصطفی یاسینی

منبع:

اخلاق۳، گزیده آثار اخلاقی امام خمینی (ره)، صص۱۷۵-۱۶۰ با تلخیص



همچنین مشاهده کنید