پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

چند وجب آن ورتر


چند وجب آن ورتر

تحلیل اشعار تیتراژها در سریال های ماه رمضان

در این نوشته کوتاه سعی کرده ایم تنها بر نقاط قوت و ضعف شعر تمرکز کنیم، گو اینکه برخی مواقع تمرکز کامل بر این نقطه ما را از تاثیر و تاثرات اجتماعی اثر دور می کند.

● یک وجب خاک؛

«زیر سقف آسمون نقره کوب/ شبح شهر سیاهو می شه دید.» شروع درخشان؛ نمای معرف از یک فضای زیبای رویایی. انتظار ما در قافیه مصراع بعدی «ماه» است که بیرون می آید و گوشه ابرویی نشان می دهد؛ «ترمه و عقیق، آب و آینه/ گوشه ابروی ماهو می شه دید». تا اینجا همه چیز رو به راه است. بعضی ها مثل ستاره ها... از فضای قبلی بیرون می آییم که هیچ حرجی بر شاعر نیست، دوست دارد به وجهی دیگر بپردازد و داستانی دیگر به میان آورد. تنها مساله، وارد شدن او از دنیای تخیلی به تمثیلی است؛ دنیایی که کاکایی همیشه خود را مدیون آن می داند. البته باید اذعان داشت که تمثیل در بهترین وجه نمود پیدا کرده. در بند بعدی گریز به حال می زند و وارد دنیای واقعی می شود؛ «می مونیم یا نمی مونیم با خداست/ پای سفره های افطار و اذون». تا اینجای کار، شروعی بسیار موفق داشتیم که با جملات انشایی به اوج درخشش می رسد؛ «کاشکی عطر نفس فرشته ها/ این دل عاشقو مبتلا کنه»؛ گرچه قصد دخالت در کار آهنگساز و خواننده را ندارم اما ملودی همسو با جملات انشایی بسیار به موقع بالا می رود. بعد از بندهای «کاش» ترانه از رمق می افتد. ابیات آنقدر پیش پا افتاده و دم دستی می شوند که قوافی گویای احوال نزار ترانه اند؛ «ای نسیم رحمت خدا/ ای هوای باغ آشنا...» در بند بعد بین «ستاره ها» و «غبار جاده»، پیدا کنید وجه شبه را، البته نیازی به توضیح نیست که ستارگان در اعصار گذشته چراغ راه گمگشتگان بوده اند اما قبول کنید «ستارگان»ی که «غبار جاده را جا» می گذارند، تشخیص ناموفقی است. در بند بعدی نیز شاهد ضعیف ترین بند ترانه هستیم؛ آنقدر پیدا کردن وجه شبه سخت است (دقت کنید که با قالب ترانه سر و کار داریم نه غزل و قصیده و...) که مخاطب بیشتر ترجیح می دهد از خیر معنای آن بگذرد و در بیت آخر، ترانه نفس های پایانی را می کشد؛ «اونا که پرنده های دلشون/ از رو دست قنوتشون پرید».

● شکرانه؛

«باور نکن تنهایی ات را/ من در تو پنهانم تو در من/ از من به من نزدیک تر تو/ از تو به تو نزدیک تر من». مصرع اول شروع نسبتاً جذابی است که با قافیه مناسب مصرع دوم و چهارم استحکام پیدا می کند و نشان از شعری فاخر دارد. اما فخامت شعر کم کم از بین می رود. به تعبیر دیگر شاعری که در بند اول تکرار واژگان زیبایی ایجاد کرده و در قافیه نیز محکم نشان داده، در بندهای بعدی فقط به فکر این است که تنهایی معشوق را باور نکنیم، این مصرع آنقدر تکرار می شود که از جذابیت اولیه به کلی می افتد. از مصرع «دل تاب تنهایی ندارد» به بعد، شعر هیچ چیز خاصی ندارد و به نظر می رسد شاعر خالی الذهن بوده است. حتی در بند آخر چوب حراج بر قافیه ها نیز می زند. شاید به دلیل قافیه «دل»، انتخاب قافیه برای مصرع پایانی «مشکل» شده است؛ «این خانه را بگذار و بگذر/ با من بیا تا کعبه دل/ باور نکن تنهایی ات را/ من با توام منزل به منزل». در کل با کاری بسیار متوسط روبه رو هستیم که یکی از مشکلات آن انتخاب قالب است. باید در نظر داشت چهارپاره قالبی کïند است یعنی شاعر غالباً ناچار می شود در هر بند، یک مضمون یا جمله را پی بگیرد و عملاً سخنی را که مثنوی سرایان در یک بیت تمام می کنند، کش بدهد.

● میوه ممنوعه؛

«می شه خدا رو حس کرد تو لحظه های ساده/ تو اضطراب عشق و گناه بی اراده»؛ شاعر تنها به دنبال سادگی است اما مفهوم ترانه به این معنی که باید ساده و همه فهم باشد در این میان قربانی شده است. هیچ نقطه زیبایی که حاصل صناعات ادبی باشد دیده نمی شود. گاهی برخی کنایات، مجال خودنمایی دارند که شاعر از خیر آنها می گذرد؛ «بی عشق عمر آدم بی اعتقاد می ره/ هفتاد سال عبادت یک شب به باد می ره.» به باد رفتن کنایه از باطل شدن و هدر رفتن است و خود مجالی برای بازی شاعر با باد و تناسب بندی با دیگر واژگان. اما به راحتی از این فرصت چشم پوشی می کند. سادگی این ترانه گاهی به سمت ضعف و سستی پیش رفته است؛ «وقتی که عشق آخر تصمیمشو بگیره/ کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره». نیازی نیست به ذکر درماندن شاعر در تنگنای وزن. حداقل می توانست به جای «حتی خیلی دیره» از «اینکه خیلی دیره» استفاده کند هر چند ضعف شعر با پس و پیش کردن و این ماله کشی ها درست نمی شود. از جمله ابیات ضعیف کم نیستند؛ «عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبه س/ از لحظه های حوا، حوا می مونه و بس»؛ غریبه بودن خدا برای انسانی که عاشق نیست، بدک نیست اما مصراع بعدی جای اغماض ندارد. مصراع به هیچ وجه گویا نیست و اصلاً به فرض تصور معنی برای آن، بسیار بی مایه است.

● اغما؛

از دوستان عزیز نهایت تشکر را داریم که در گزینش اشعار مولانا سنگ تمام گذاشته اند، به واقع پیدا کردن چنین ابیاتی در انبوه بهترین غزلیات مولوی کاری بسیار دشوار و طاقت فرساست که باید به ایشان تبریک گفت. خودتان قضاوت کنید؛ «گر نیک و بد نزد خدا یکسان بïدی در ابتلا/ با جبرئیل ماهرو ابلیس هم سیماستی/ ور رازدارستی بشر پیدا نکردی خیر و شر/ هر چه که ناپیداستی بر وی همه پیداستی»

یاسر نوروزی



همچنین مشاهده کنید