پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

نوروز 93؛ سفر به اقلیم کردستان عراق+عکس


بیان علایی حسینی
نمایی از کلیسای مار یوسف، اربیل-عراق پیش از سفر اواخر سال 1392 به دلیل دعوت یکی از بستگان به اربیل(هه ولیر) در کردستان عراق، به فکر سفر به کردستان عراق افتادیم. با پرس و جو از دوستان و آشنایانی که به آنجا سفر کرده بودند و جستجو در فضای اینترنت، ما نیز مشتاق شدیم که این دعوت را اجابت کنیم. در نتیجه، تصمیم گرفتیم این سفر را از طریق زمینی به دلیل ارزانتر بودن و همچنین لذت بردن از جاذبه های مسیر سفر انجام دهیم.

 

 علاوه بر مرز زمینی به وسیله ماشین شخصی و یا اتوبوس، از طریق مرز هوایی از تهران و سنندج هم می توان به آنجا سفر کرد. برای این سفر ماشین شخصی را انتخاب کردیم. ماشین را قبل از عید کاپیتاژ کرده و پلاک بین المللی دارای اعتبار یکساله را با پرداخت هزینه ای حدود 450 هزار تومان برای آن به دست آوردیم. پاسپورت هایمان را از چند سال قبل تهیه کرده بودیم، که در صورت باقی ماندن اعتبار 40 روزه از آن (برخلاف سفر به دیگر کشورها) می توان به آنجا سفر کرد. شروع سفر سوم فروردین 1393 ساعت 15 دقیقه بامداد به همراه خانواده و با ماشین شخصی به راه افتادیم. قصد ما سفر به اربیل(هه ولیر) عراق از طریق مرز زمینی بود و مبدا سقز واقع در استان کردستان. در نتیجه مرز تمرچین (حاجی عمران) در پیرانشهر را که به اربیل نزدیکتر و فاصله آن تا اربیل 200 کیلومتر می باشد را برای رفتن انتخاب کردیم. (برای مسافرت زمینی به کردستان عراق دو مسیر مطمئن وجود دارد: یکی پایانه مرزی تمرچین در پیرانشهر واقع در استان آذربایجان غربی و دیگری مرز باشماق در مریوان واقع در استان کردستان می باشد) مسیر را از سقز به سمت بوکان، مهاباد و نقده و در نهایت پیرانشهر در آذربایجان غربی طی کردیم. ساعت چهار بامداد به پایانه مرزی تمرچین رسیدیم، مرز بسیار خلوت بود(البته بنا بر شواهد در چند روز پایانی سال و قبل از اولین شب عید نوروز مرز زمینی بسیار شلوغ و پرترافیک خواهد بود). با سوال کردن از نگهبانی پرسیدیم کجا پاسپورت ها و برگه ماشین را باید مهر زد و اجازه خروج پیدا کرد. حدود نیم ساعتی این کارها طول کشید، وارد خاک عراق شدیم. وسایلی که در ماشین با خود همراه داشتیم همه را برای بازرسی و تفتیش باز کردند، و خودمان را برای تایید پاسپورتهایمان به داخل سالن راهنمایی کردند. پس از ثبت عکس و مشخصاتمان در سیستم اطلاعاتی و قید اجازه ی 15 روزه برای بازدید-فقط از اقلیم کردستان- سالن را ترک کردیم. کارمان حدود یکساعت در پایانه مرزی عراق به طول انجامید.    ورود به کردستان عراق هوا روشن شده بود، ساعت حدود شش و هفت صبح بود وارد آن سوی مرز و به عبارتی کردستان عراق شدیم. به طرف اربیل به راه افتادیم. کوههای مسیر پوشیده از برف و هوا سرد بود ولی هر چه جلوتر می رفتیم هوا گرمتر و مسیر سرسبز تر می شد (بهترین زمان سفر از همان اولین روزهای بهار تا اواسط خرداد می باشد، زیرا بعد از آن طبیعت سرسبزی خود را به دلیل گرمی هوا کم کم از دست می دهد). مسیری بسیار زیبا، با کوههای استوار و سر به فلک کشیده، ریزش آبشارهایی بزرگ، که زیبای مسیر را صد چندان می کرد. ساعت هشت صبح در کنارجاده در اطراف شهر سوران برای استراحت توقف کردیم و با برپا کردن چادر دو تا سه ساعتی را به استراحت و خوردن صبحانه مشغول شدیم. دوباره به راه افتادیم، مسیر بسیار زیبا و کوهستانی هر از چند گاهی ما را ناچار به پیاده کردن از ماشین و تازه کردن نفسی و گرفتن عکس یادگاری می کرد. جاده ی عبور، باریک و کوهستانی و بدون خط کشی و علایم رانندگی بود و برای رانندگی کردن خصوصا در شب خطرناک؛ ولی با این وجود راننده ها بسیار با احتیاط و بدون هیچ سبقتی از همدیگر رانندگی می کردند. نرسیده به شقلاوه و نزدیک سوران آبشار بزرگی چشممان را به خود جلب کرد؛ آبشار "علی بگ" یکی از جاذبه های دیدنی نزدیک سوران می باشد؛ اطراف آبشار را همانند پارک کوچکی برای تفریح ولذت بردن افراد از طبیعت، همراه با سالن غذاخوری و چایخانه سنتی درست کرده بودند. مدتی را در کنار آبشار توقف کردیم. مسیر را به سمت اربیل با عبور از سوران و شقلاوه ادامه دادیم. شقلاوه در ۵۱ کیلومتری مرکز شهر اربیل قرار دارد و به خاطر طبیعت، جنگل و کوه های زیبای خود یکی از مناطق دیدنی کردستان عراق می باشد. . به دشت شقلاوه که رسیدیم برای خوردن نهار دوباره توقف کردیم، نهار را با خوردنیهایی که همراه داشتیم سرو کردیم. از شقلاوه تا شهر اربیل جاده به صورت اتوبان و یک طرفه بود. در طی مسیر تا اربیل چندین بار گذرنامه ها توسط پلیس کردستان کنترل شد. ورود به اربیل  ساعت حدود 3 بعدازظهر وارد شهر اربیل شدیم. از همان ورودی شهر فضاهای بسیار باز و وسیع با برجهای بلند توجهمان را به خود جلب کرد. شهر از نظر شهرسازی بسیار مدرن و مرتب درست شده بود. نکته جالب در شهر اربیل، قرار گرفتن قلعه اربیل در مرکز شهر و ساخت شهر جدید در گرداگرد این قلعه می باشد، بطوریکه خیابانها به صورت مدار مانند اطراف قلعه و به نامهای سی متری، شصت متری و صد متری قرار گرفته اند. با ورود به شهر از چندین نفر از اهالی شهر آدرس مکان ها و جاهای تفریحی و دیدنی شهر را پرسیدیم، به محض اینکه می فهمیدند از ایران به آنجا رفته ایم با رویی بسیار باز با ما برخورد می کردند و تاکید داشتند که هیچگاه مهمان نوازی های ایرانیان را هنگام جنگ با صدام و آوارگیشان فراموش نمی کنند. به طرف مرکز شهر و برای دیدن قلعه اربیل یکی از مراکز دیدنی شهر به راه افتادیم. ماشین را در پارکینگی آن نزدیکی ها گذاشتیم و خودمان به طرف قلعه اربیل بر بلندای تپه ای به ارتفاع 20 تا 30 متر بالا رفتیم. خانه هایی قدیمی در بالای تپه که بیشترشان به ویرانه ای تبدیل شده و در حال بازسازی شدن بودند، قرار داشتند. وارد سرای قلعه شدیم، توریست ها و گردشگران زیادی اعم از اروپاییان، عربها و ایرانیان را در بین افراد می توانستی ببینی. با اتمام از بازدید قلعه و پایین آمدن از آن چرخی در بازار سنتی اطراف قلعه زدیم، قیمت اجناس درآن بازار به نسبت مناسب بود. بعد از گشت در بازار به میدان قلعه رفتیم و با گرفتن عکس و نشستن در آنجا دقایقی را سپری کردیم. میدان قلعه چیزی شبیه به میدان نقش جهان اصفهان بود در اطراف آن مسجد و ساختمانهایی قدیمی و وسط میدان فضای سبز و فواره های آب وجود داشت. یکی از این ساختمانهای اطراف قلعه هتلی بود که جلوی هتل در پیاده رو را به عنوان کافی شاپ بزرگی درست کرده بودند و افراد در آنجا مشغول چای خوردن بوده و از منظره زیبای میدان لذت می بردند. در گوشه ای از این میدان ماشین قدیمی و شیکی گذاشته بودند که افراد زیادی دور آن جمع شده بودند و با آن عکس یادگاری می گرفتند. هوا تاریک شده بود، شب را به خانه فامیلمان برگشتیم و در منزل آنها به استراحت پرداختیم. فردای آن روز، ساعت 9 صبح از منزل به قصد رفتن به پارک "مناره" و "شانه در" خارج شدیم. این دو پارک درست روبروی یکدیگر قرار دارند و با یک خط تله کابین می شود از دو پارک دیدن کرد. البته ما از تله کابین استفاده نکردیم و پیاده هر دو پارک را گشتیم. در مسیر رفتن به پارک ها، مسجد جامع شهر اربیل توجه مان را به خود جلب کرد. مسجدی بسیار بزرگ و زیبا، که معماری اش چیزی شبیه ایاصوفیه استانبول می باشد. از ماشین پیاده شدیم و نزدیک محوطه مسجد به گرفتن چند عکس یادگاری پرداختیم. به طرف پارک "مناره" و "شانه در" به راه افتادیم. وجه تسمیه پارک "مناره" ناشی از مناره ای آجری در پارک با ارتفاع ۳۶ متری که در سال ۱۲۳۲-۱۱۹۰ میلادی در دوران مظفرالدین ابو سعید الکوکبوری، پادشاه آن زمان اربیل ساخته شده است، می باشد. نهار را در یکی از بوفه های واقع در پارک "شانه در" صرف کردیم. بعد از بازدید آن دو پارک به طرف منطقه "عینکاوه" رفتیم؛ منطقه ای مسیحی نشین با بافتی سنتی که بیشتر هتلها و رستورانهای بزرگ اربیل در این منطقه واقع شده است. در این منطقه کلیسای بزرگ "مار یوسف" توجهمان را به خود جلب کرد. جلوی کلیسا توقف کردیم و خواستیم از آن بازدید نماییم، ولی اجازه ورود برای بازدید را نمی دادند. دربان را راضی کردیم که فقط وارد حیاط کلیسا شویم و به داخل ساختمان وارد نشویم. دور تا دور کلیسا حیاط بزرگ و سرسبزی قرار داشت در گوشه ای از حیاط حجله ای سنگ چین از مجسمه مریم مقدس و یکی از راهبان در حال تعظیم به وی قرار داشت، داخل ساختمان کلیسا نیز افراد مشغول عبادت بودند. دیر وقت بود که به منزل برگشتیم. صبح روز سوم به پارک سامی عبدالرحمن رفتیم. پارک سامی عبدالرحمن، پارکی عظیم با زمین های بازی، کافه های بسیار، رستوران، بازار و دریاچه زیبا با قایق های موتوری می باشد. نهار را در یکی از رستورانهای پارک صرف کردیم. به منزل برگشتیم و استراحتی کوتاه کرده و عصر را به یکی از مراکز خرید به نام "فامیلی مول" رفتیم. مرکز خریدی بسیار بزرگ و مدرن، با فروشگاه زنجیره ای بزرگ، کافی شاپ، سینما، شهربازی و مغازه هایی با برندهای معروف. همچنین "فامیلی فان" مرکزی برای تفریح و شب نشینی خانواده ها چسبیده به  "فامیلی مول" می باشد. روز چهارم به مرکز خرید "ماجدی مول" رفتیم، این مرکز خرید نیز همانند "فامیلی مول" بزرگ و مدرن، دارای فروشگاه زنجیره ای، کافی شاپ، رستوران و مغازه هایی با برند های معروف بود. نکته ای که در این مراکز خرید در اربیل با آن مواجه می شدی تخته نرد بازی کردن و سیگار کشیدن های زیادِ، مردان و جوانان در کافی شاپ ها و رستوران های این مراکز خرید بود بطوریکه در رستوران فست فودی ماجدی مول از شدت دود سیگار به سرفه کردن می افتادی. آن روز برای پیدا کردن یک رستوران خوب و خوردن نهار در شهر اربیل از چند راننده تاکسی پرس و جو کردیم، نهایتا رستوران "ابوشهاب" پیشنهاد شد و غذای سنتی "قوزی شام" صرف گردید. برنج و رشته و کشمش به همراه تکه های گوشت مرغ پخته شده در بین نان لواش سرخ شده بودند و حالت سمبوسه پیدا کرده بود، در کنار غذای اصلی چندین نوع خورشت از جمله خورشت قیسی، خورشت لوبیا سفید، خورشت بادمجان و خورشت بامیه هر کدام در یک کاسه آورده شد. بسیار تعجب کردیم معلوم بود که در وعده های غذایشان بسیار غذا پخت و سرو می شود. در کل غذای خوشمزه ای بود. بعد از غذا خوردن چای سفارش دادیم؛ چای بسیار پررنگ با شکر ریخته شده در آن. بنا به گفته یکی از پیشخدمت ها به جای دم کردن چای با آب جوش، آن را در آب سرد ریخته و می جوشانند. مردم کردستان عراق به جای قند از شکر همراه با چای استفاده می کنند. بعد از خوردن نهار به سمت سلیمانیه از مسیر دوکان به راه افتادیم.   رفتن به سلیمانیه برای رفتن به سلیمانیه از سمت اربیل دو مسیر وجود دارد: یکی مسیری که از کنار کرکوک رد می شود و به جاده کرکوک معروف است و 200 کیلومتر می باشد، دومی مسیری که به سمت کویه و دوکان و در نهایت سلیمانیه؛ معروف به جاده دوکان، کوهستانی و زیبا که 180 کیلومتر طول دارد، می باشد. هدف ما دیدن سد و دریاچه دوکان بود در نتیجه مسیر دومی را انتخاب کردیم. با عبور از راه قوچ‌تپه و روستاهای بیستانه و گومه‌شین و نیز شهر کویه به سد دوکان رسیدیم. به ورودی سد دکان که رسیدیم چند مینی بوس نیز حامل دختران و پسران نوجوان دبیرستانی که برای بازدید از سد آمده بودند، آنجا حضور داشتند. ولی به ما اجازه ورود به داخل را ندادند و گفتند که می توانید به بالای همین کوه مشرف به سد بروید و از آنجا سد را تماشا کنید. سوار بر ماشین به بالای کوه رفتیم در آنجا نیز پلیس برای حفاظت از سد قرار داشت از ماشین پیاده شدیم و به دیدن سد رفتیم. سد بزرگ با صخره های بسیار زیبایی در اطرافش. بعد از دیدن سد به کنار دریاچه دوکان که به صورت مرکز تفریحی ساخته شده است رفتیم. در کنار دریاچه قایق موتوری های برای گردش در دریاچه وجود دارد. حدود چند ساعتی را در کنار دریاچه سپری کردیم. مسیر را به سمت سلیمانیه ادامه دادیم. قبل از ورودی شهر سلیمانیه پلیس کردستان عراق پاسپورتهایمان را دوباره چک کردند. هوا رو به تاریکی می رفت وارد سلیمانیه شدیم. به محض ورود به دنبال پیدا کردن مکانی برای اقامت شدیم(در هر دو شهر اربیل و سلیمانیه هتل ها و مهمانپذیرهای زیادی برای پذیرایی و اقامت مسافران وجود دارد). شب را در هتلی در سلیمانیه استراحت کردیم. صبح به سمت بازار سنتی شهر سلیمانیه و دیدن مسجد بزرگ شیخ کاک احمد سلیمانی رفتیم. اطراف مسجد و داخل بازار سنتی شهر سلیمانیه برخلاف شهر اربیل پر بود از دست فروشانی که انواع کالاها اعم از خوراکی، غیرخوراکی، پوشاک و... را عرضه می کردند. بعد از بازدید از مسجد بزرگ سلیمانیه و بازار سنتی به منطقه "سرچنار" رفتیم. منطقه ای با منازل مسکونی بزرگ و زیبا. نهار آن روز را در یک رستورانی در همان منطقه "سرچنار" خوردیم. در سلیمانیه نیز همانند اربیل برجهای بزرگ و زیبایی خودنمایی می کرد، ولی از همه بزرگتر که بسیار به چشم می آمد برجی شبیه برج خلیفه ی دبی بود، که به گفته یکی از اهالی، هتل 35 طبقه ای را شامل می شود. در شهر سلیمانیه نیز مراکز خرید مدرنی همچون "سیتی سینتر" و "مترو مول" و غیره وجود دارد. نکته قابل توجه در مراکز خرید مدرن سلیمانیه برخلاف اربیل، اجازه سیگار کشیدن به افراد داده نمی شد و در کافی شاپ های آنجا خبری از دود سیگار و به نفس تنگی افتادن ها نبود. در کل سلیمانیه نسبت به اربیل قانونمند تر و نیز شلوغ تر بود و در خیابانهای آن می توانستی شاهد ترافیک باشی.  برگشت به ایران بعد از بازدید دو روزه از سلیمانیه به سمت مرز باشماق با عبور از سید صادق، کانی مانگا و نهایتا پنجوین حرکت کردیم. فاصله سلیمانیه تا مرز باشماق حدود یک ساعت و نیم بود و به عبارتی شهر سلیمانیه در فاصله 120 کیلومتری از مرز ایران قرار گرفته است. ساعت 9 شب به وقت عراق بود که به مرز باشماق رسیدیم پاسپورت ها و برگه کاپیتاژ ماشین را برای خروج مهر زدند و سپس به ساختمان پایانه مرزی ایران وارد شدیم. در آنجا نیز پاسپورت هایمان را مهر زده و بازرسی سطحی از ماشین به عمل آمد. نکته جالب توجه در مرزها اینکه ساختمان پایانه مرزی ایرانی در مرز باشماق جدید تر و بزرگتر و مرتب تر از ساختمان عراقی بوده، ولی در پایانه مرزی تمرچین عکس این مطلب صادق می باشد بدین معنی که ساختمان عراقی مدرن و مرتب، و برای ایران ساختمانی به مفهوم واقعی غیر از کانکس وجود ندارد. سرانجام با خروج از مرز به سمت مریوان و از آنجا به سمت سقز به راه افتادیم.   برای دیدن تصاویر، فایل ضمیمه را دانلود کنید.
پیوستاندازه
29037.doc1.05 MB


همچنین مشاهده کنید