شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

دایاسپورا و اجتماعات فراملی



      دایاسپورا و اجتماعات فراملی
رضا بیات

مقدمه: امروزه ظهور پدیده هایی همچون جهانی شدن، مهاجرت را به عنوان یک حوزه ی پژوهشی، به موضوعی بسیار به روز و با اهمیت، به ویژه در علوم اجتماعی، بدل کرده است؛ بطوریکه با جستجوی کوتاهی در حوزه های پژوهشی دانشگاه ها و مراکز آموزش آکادمیک علوم اجتماعی، مشخص می شود که تقریبا تمامی دانشگاه ها معتبر در سراسر جهان در چندین پروژه ی پژوهشی به این موضوع می پردازد. در واقع می توان مطالعات مهاجرت را یک سری مطالعات بینارشته ای دانست که علوم مختلف را درگیر سوالهای خود می کند. یکی از این علوم که امروزه با بینش خاص خود، به بررسی و تحلیل مهاجرت پرداخته، انسان شناسی است. انسان شناسی برای بررسی مهاجرت اغلب از نقطه ی قوت خود یعنی همان شیوه های کل نگر تحقیقی و همینطور اتنوگرافی بهره می گیرد. گستردگی مطالعات انسان شناختیِ مهاجرت در حدی بوده که امروزه سردمداری یکی از بخش های اصلی این مطالعات را انسان شناسان بر عهده دارند. استون ورتووِک[1] در یکی از کتابهای خود حوزه های مطالعاتی انسان شناسان در زمینه ی پژوهشی مهاجرت را چنین بیان می شمارد:

«در حال حاضر انسان شناسان در زمینه ی مهاجرت به موضوعاتی همچون مهاجرت و قومیت، تابعیت (شهروندی)، حقوق و وضعیت قانونی، دین، خانواده، خویشاوندی، فرزندان و نسل دوم، زبان، آموزش، سلامت، مصرف رسانه، برساخت خانه[2]، جنسیت، اجتماعات فرهنگی، توسعه، سیاست محلی و فضاهای کار و کارگری می پردازند.» (ورتووک2007: 961-962)

نوشتار حاضر، سعی دارد مفاهیم موجود در این حوزه را در راستای نظری بررسی کند. این مفاهیم، حول دو مفهوم اصلی در مطالعات مهاجرت شکل می گیرند. این دو مفهوم دایاسپورا و جماعت های فراملی می باشند که در این نوشتار تاکید اصلی بر روی این دو مفهوم از بعد نظری است.

دایاسپورا[3]

واژه ی دایاسپورا که ابتدا واژه ای بود برای پراکندگی یهودیان در سراسر دنیا، در 30 سال اخیر نه تنها توجه و علاقه ی حوزه ی آکادمیک، بلکه نظر رسانه را نیز به خود جلب کرده است. این واژه در زبان روزمره به معنی مهاجرت گروهی از انسان ها مورد استفاده قرار می گیرد. اما معنی ای که امروزه بویژه در محافل علمی از این مفهوم استنباط می شود چیز دیگری است.

دایاسپورا، عموما در کانتکست علمی به گروهی از انسان ها اطلاق می شود که در جایی دورتر از فرهنگ خود (فرهنگی که به آن احساس تعلق می کنند) زندگی می کنند و با اینکه از این فرهنگ (حوزه ی جغرافیایی آن) دور هستند، همچنان هویت اصلی خود را در بین گروه حفظ می کنند. این هویت وابسته به ارتباطی است که آنها را به مرکز فرهنگی متصل می کند و خود این ارتباط می تواند فرم های گوناگونی همچون روابط و وابستگی های خانوادگی یا اجتماعی، دینی، اجتماعی-سیاسی و اقتصادی را شامل شود. علاوه بر این، شکل های دیگری نیز می توان برای این ارتباط متصور شد. به عنوان مثال یک حادثه ی مشترک یا ترومایی که همه از آن رنج کشیده اند و یا یک جد یا نیای مشترک نیز می تواند نوعی از این ارتباط و وابستکی افراد به یکدیگر باشد. (برونو، 2010: 35)

اجتماع موسوم به دایاسپورا در جامعه و فرهنگ مقصد، داراری یک سرمایه ی نمادین یا آیکونوگرافیک است که بوسیله ی آن بر مانع فاصله، که اجتماعات را از هم جدا می کند، غلبه می کند.(همان:36) این فاصله، همان مفهومی است که اغلب سیاست گذاری های امور مهاجرت در کشورهای مهاجرپذیر حول آن شکل می­گیرد. این مفهوم، عموما در علوم اجتماعی با واژه هایی همچون یکپارچگی[4] و یکسان سازی[5] همراه است. این به معنی یکپارچگی و هماهنگی فرد غریبه با فرهنگ جدیدی است که در آن قرار گرفته. این اتفاق اگر فرض را بر امکان پذیر بودن آن بگیریم، درس یا نادرست، به سادگی حادث نمی شود و طی آن فرد غریبه که در یک فرهنگ جدید قرار گرفته، می بایست برای کشف روابط و ضوابط حاکم بر جامعه تلاش فراوانی را به کار برد. در واقع امکان تفاهم متقابل میان اعضای یک گروه اجتماعی، مشروط به این است که ساختارهای هویتی آنها و ساختارهای واقعیت اجتماعی در یک سطح تجربی قرار گیرند. (باستانی 1382: 9) این تلاش نه تنها می بایست استمرار داشته باشد، بلکه انرژی زیادی را می طلبد و در واقع جمع دایاسپورا و سرمایه ی نمادین فرد در آن یکی از راههای تسریع این روند انطباق با فرهنگ جدید به شمار می رود.

اجتماعات دایاسپورا شبکه های اجتماعی- فضایی[6] هستند که به دلیل اینکه مکان حافظه[7] و مکان وجود[8] را به هم می پیوندند، در آنها گسترش منطقه ای اتفاق می افتد.(برونو، 2010: 36)

 

ارزیابی اجتماعات دیاسپورا

در ارزیابی و بررسی جوامع دایاسپورا سه بخش مهم وجود دارد که باید حتما مورد بررسی قرار گیرند:

  1. کشور میزبان یا هسته؛ جایی که اجتماع دایاسپورا شکل می گیرد و نقش بسیار مهمی را در بررسی یک جامعه ی دیاسپورا ایفا می کند؛
  2. کشور منشا یا ناحیه مبدا (قطب جاذب) که فرهنگ اصلی در آنجا شکل گرفته است و افراد اجتماع دایاسپورا، بوسیله ی خاطرات، ارتباط خود را با آن حفظ می کنند؛
  3. شبکه ی روابط که در فضای این اجتماع شکل می گیرد و قطب جاذب را به هسته وصل می کند.

این موارد موجب تبادر این نکته در ذهن می شوند که در اینجا دایاسپورا بیشتر از اینکه یک مفهوم استعاری یا تشبیهی باشد، یک مفهوم ابزاری است. (همان:37)

 

مراحل شکل گیری دایاسپورا

در مورد مراحل شکل گیری یک اجتماع دایاسپورا در یک فرهنگ دیگر نظرات گوناگونی وجود دارد که همه ی آنها را می توان در شش مرحله خلاصه کرد:

  1. پراکندگی جمعیت به علت فشار و یا عوامل درونی یا بیرونی
  2. انتخاب مقصد؛ در این بخش میزان دافعه های مبدا و جاذبه های مقصد و نوع این جاذبه ها در روند شکل گیری اجتماعات دایاسپورا نقش مهمی را ایفا می کنند.
  3. آگاهی از هویت؛ در این مرحله، افراد شروع به حل شدن در فرهنگ مقصد می کنند بدون اینکه شبیه و یکسان با ساکنان منطقه ی مقصد شوند. در واقع این عدم یکسان شدن به دلیل آگاهی بالا از هویت اتفاق می افتد و در صورت عدم حضور این آگاهی هویتی، باید انتظار یکسان سازی را داشت.
  4. ایجاد یک فضای شبکه  ای به هم پیوسته و غیر رتبه ای که جایگاه افراد در آن بصورت افقی توزیع شده اند نه عمودی.
  5. طول مدت اقامت افراد در فضای فرهنگی مقصد. در واقع طول مدت اقامت افراد از این جهت حائز اهمیت است که باعث می شود نسل های جدیدی ایجاد شود و این موجب می شود که نسل پیشین، هویت خود را به نسل بعدی منتقل کند.
  6. تمایل و گرایش به حفظ استقلال خود از منطقه ی مبدا و مقصد. این مرحله عموما زمانی اتفاق می افتد که اجتماع دایاسپورا چه به لحاظ جمعیت و چه به لحاظ فرهنگی و فضایی به رشد کافی رسیده باشد. این افراد تلاش می کنند که استقلال خود را از هر دو منطقه حفظ کنند ولی ذکر این نکته ضروری است که هر دوی این مناطق کماکان به شکل پررنگ در زندگی این افراد حضور دارند و  نقش آفرینی می کنند. (همان:36-38)

 

انتقال هویت از یک نسل به نسل بعد

یک دایاسپورا برای اینکه بتواند هویت را از نسلی به نسل بعدی منتقل کند، به نمادهایی از فرهنگ مبدا و فرهنگ فعلی و مستقل دایاسپورا نیاز دارد. نمادها واسطه ی انتقال معنا در فرهنگ هستند و در واقع افراد دایاسپورا بوسیله ی این نمادها است که معناهای هویتی را به نسل های بعدی منتقل می کنند. این نمادها از سه حوزه ی دین، گذشته ی سیاسی و سازماندهی اجتماعی گروه نشات میگیرند.

مجموعه نمادهای یک دایاسپورا را می توان در برخی مکان ها مشاهده کرد که میتوان از این مکان ها به عنوان تجلی فرهنگ دایاسپورا یاد کرد. این مکان ها شامل مکان های قدسی (مسجد، کنیسه، کلیسا و غیره) و بناهایی که خاطرات فرهنگمبدا را همیشگی و جاودانه می کنند، می شود. علاوه بر این شامل رستوران ها و مغازه ها و رسانه های گروهی آنها نیز می شود. این نمادها که بهترین وسیله برای بازتولید هویت گروه هستند، به شدت به مکان ها و نواحی و مناظر و بناها وابسته اند، بنابراین قابلیت انتقال به مکان دیگر را ندارند. در واقع اعضای دایاسپورا، مکان های خاطره را در فضای کشور میزبان، آن هم با جمع آوری نمادها می سازند و ایجاد می کنند.

نکته ی بسیار مهم این است که بازتولید خاطره در اعضای دایاسپورا توسط حرکت همزمانِ ابعاد فضایی و زمانی پیش می رود که هرکدام از این ابعاد از نمادهای گوناگون تشکیل شده اند. (همان:38-39)

 

چهار گروه اصلی دایاسپورا

اینگونه اجتماعات اغلب حول یک یا چند ویژگی فرهنگی و یا اجتماعی شکل می گیرند؛ برای برخی از آنها زبان، برای برخی دین و برای برخی دیگر ساختارهای اقتصادی، عنصری تعیین کننده است. بررسی این عناصر راه را برای گونه شناسی[9] دیاسپورا باز می کند. در واقع با بررسی عناصر گوناگون در شکل گیری و تداوم یک دایاسپورا، میتوان چهار گروه را به عنوان گروه های اصلی تقسیم بندی کرد:

  1. گروه اول گروهی است که حول یک حوزه ی کارآفرینی شکل می گیرد.
  2. عنصر اصلی ساختار در گروه دوم دایاسپوراها، دین و زبان است.
  3. سومین گروه دیاسپوراها، آنهایی هستند که حول یک حوزه ی سیاسی شکل می گیرند.
  4. چهارمین گروه حول محور نژادی و فرهنگی شکل می گیرند.

البته باید بر این نکته ی مهم تاکید کرد که این چهار گروه نمی تواند تمامی انواع گروه های پراکنده در سطح جهان که از فرآیند مهاجرت ایجاد شده اند را شامل شود. انواع دیگر عمدتا در دوره ی پسا استعماری شکل گرفته اند. این گروهها که عمدتا به مهاجرت های فراملی[10] شهرت دارند، شباهت هایی با گروه های دایاسپورا دارند ولی دارای ویژگی ای خاص خود نیز می باشند.(همان:39-41)

 

از میدان های مهاجرتی تا فضاهای فراملی

یک میدان مهاجرت بین المللی از اتصال ساختارمندِ مکان هایی منتج می شود که بین نقاط متفاوت و مختلفِ سیستم های مهاجرتی در جریان است. چنین میدانی شامل مکان های عزیمت، مسیر، اسکان، باز اسکان و حتی مکانهای بازگشت می شوند. این مفهوم، به ویژه برای مهاجرت ترکیه ای ها به اروپای مرکزی و غربی به کار میرود.

یک دایاسپورا مجموعه ای از خانواده ها، اجتماعات و شبکه های مذهبی است که در یک حوزه ی ملی، یکدست شده اند و مرز مشخصی دارند. در این اجتماع، مبادله و چرخش[11] در داخل مرزهای دایاسپورا راحت تر از خارج مرزها صورت می گیرد. لازم به ذکر است که دایاسپورا مرزهای دلبخواهانه ای را میان داخل و خارج حوزه ی متعلق به خود تعیین می کند. نکته ی مهمی که ذکر آن در تشخیص تفاوت های گروههای دایاسپورایی با سایر گروه های مهاجرتی بسیار ضروری است این است که گروه دایاسپورا، طی فرآیند مهاجرت، ارتباطش را با منطقه ی مبدا از دست می دهد ولی می تواند ارتباط فرهنگی و معنوی خود را با منشا از طریق حافظه حفظ کند.(همان:43-44)

برخلاف دایاسپورا، گروه های مهاجران فراملی[12] و بینامرزی به تشکیل یک شبکه ی اجتماعی با نمادها و پایتخت نمادین و همچنین انتقال فرهنگی بین نسلی، گرایش ندارند. این مهاجران اغلب در ابتدا تمایل به ساختن خانه ای در وطن خود و پیشرفت اجتماعی در آنجا دارند و تعلق چندانی را به کشور مقصد احساس نمی کنند اما گروه های دیاسپورایی به کشور مقصد احساس تعلق دارند. البته این احساس تعلق بیشتر از اینکه به کشور مقصد باشد، به خود یا به دایاسپورایی که در کشور مقصد ایجاد شده، می باشد.(فِیست، 2010: 9)

دیاسپوراها شبکه های قدرتمندی را در کشورهای میزبان می سازند و وسیله ی وصل شدن آنها به کشورهای مبداشان، همان خاطرات است که در قالب نمادها و اشیای نمادین نمود عینی پیدا می کند. همانطور که پیش از این نیز اشاره شد، دایاسپورا از استقلال نسبی نسبت به کشورهای مبدا برخوردار است. این استقلال در حدی است که اگر حتی ارتباط آن با کشور مبدا قطع شود، بازهم می تواند انسجامش را حفظ کند. در صورتی که در دیگر اشکال مهاجرت ، نظیر گروههای فراملی، این شکاف با مبدا دیده نمی شود. عموما در این گروه ها، هرر خانواده دارای دو زندگی مجزا ولی به شکل موازی است.

 

 

 

منابع

 

  • باستانی، محمد (1382). آشنایان غریب: نمونه ای از زندگی نسل دوم ایرانیان مهاجر در اروپا. تهران، انتشارات موسسه پژوهشی نگاه معاصر.

 

  • Bruneau, Michel (2010). Diasporas, transnational spaces and communities. Diaspora and Transnationalism: Concepts, Theories and Methods, edited by Rainer Bauböck and Thomas Faist, Amsterdam University Press.
  • Faist, Thomas (2010). Diaspora and transnationalism: what kind of dance partners? Diaspora and Transnationalism: Concepts, Theories and Methods, edited by Rainer Bauböck and Thomas Faist, Amsterdam University Press.
  • Vertovec, Steven (2007). Introduction: New directions in the anthropology of migration and multiculturalism. Ethnic and Racial Studies, Vol. 30 No. 6 November 2007 pp.961-978.
  • Vertovec, Steven; Wessendorf, Susanne (2010). The Multiculturalism Backlash: European discourse, policies and practices. London and New York, Routledge.
 

[1] انسان شناس و مدیر بخش مطالعات مهاجرت و جوامع چندفرهنگی موسسه ماکس پلانک، گوتینگن آلمان.

[2] Construction of Home

[3] Diaspora

[4] Integration

[5] Assimilation

[6] Socio-spatial

[7] Place of memory

[8] Place of presence

[9] typology

[10] transnational

[11] Circulation

[12] عبارت و مفهوم فراملی (transnational) از سال 1990 در فضای آکادمیک ظاهر شد و به گروههایی از مهاجران در دوره ی موسوم به جهانی شدن اشاره دارد. این گروه در بسیاری از محافل علمی به تحت عنوان دایاسپورا بررسی می شوند. البته لازم به ذکر است که شباهت هایی که میان این گروه از مهاجران و گروههای دایاسپورایی وجود دارد، چنین امری را موجب شده است. در این بخش سعی شده برخی تفاوت های این مفهوم با دایاسپورا و گروههای دایاسپورایی بررسی شود.

 

 

 



همچنین مشاهده کنید