سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مالک یک خانه 60 ساله: چرا راضی به تخریب شدم؟
عکس: حیاط خانه که امروز دیگر به آپارتمان تبدیل شده است.
517 متر زمینش بود و 504 متر زیربنا داشت و در یکی از کوچههای قلهک تهران واقع شده بود. قنات، حوض، تخت، درخت، گل، سایه، آفتاب، آسمان، ایوان و نور، پذیرایی مجزا و بسیاری از ویژگیهای دیگر یک خانه ایرانی را میشد در آن تجربه کرد، ویژگیهایی که هنوز برای بسیاری مطلوبیت دارد. مالکش، مردی 75 ساله و لیسانسه زمان قدیم که پس از ازدواج فرزندان بزرگتر، با همسر و دو پسر جوانش در اینجا زندگی میکردند. او میگفت سال 1361 اینجا را خریداری کرده ولی قدمت خانه بر طبق اسناد موجود به 60 سال پیش بازمیگردد. ظاهرا مالک اولیه خانه، پزشکی بوده که با تعدادی خدمه در آن زندگی میکرده و مالک فعلی همین مسئله را علت احتمالی طراحی شدن زیرزمین به عنوان یک واحد مجزا با سرویس و امکانات میداند. پس از آن هم ظاهرا خانههای اطراف به مالکیت پدر و پسری درمیآید و علت باز شدن در از داخل حیاط به حیاط دو خانه مجاور نیز همین نسبت خانوادگی بوده است، درهایی که مالکین جدید از بینش میبرند و زمان انجام این مصاحبه تنها از رنگ آجرهای دیوار و توضیحات صاحبخانه میشد به حضور آنها پی برد. نیمواحد ساخته شده در طبقه بالا نیز که امروز در اختیار دو پسر جوان خانواده است در اصل، یک حسینیه بوده که با آمدن خانواده جدید، با تغییراتی از جمله بزرگ کردن آشپزخانه، به محل زندگی برادر کوچک صاحبخانه و خانوادهاش تبدیل میشود. مادربزرگ هم در این خانه اطاقی داشته که پس از فوتش خالی میماند و به انباری برای وسایل اضافه تبدیل میشود. مالکش، مانند بسیاری از خانوادههای دیگر، از مدتها پیش بحث تخریب خانه و آپارتمانسازی در آن جدی شده بود و علیرغم اختلافنظرهای اولیه، نهایتا پدر خانواده هم رضایت داد و تصمیم به تخریب آن گرفته شد. این مصاحبه، چند روز پیش از تخریب خانه صورت گرفت و مالک مسن آن در شرایطی این تصمیم را گرفته بود که هنوز عاشق خانهاش بود ولی میگفت دارد به خودش میقبولاند که زمانه عوض شده و نان را باید به نرخ روز خورد! رهگذرانی که امروز از آن منطقه عبور میکنند جای این خانه، آپارتمانی معمولی را میبینند که بدونشک، تمایز چشمگیری با دیگر نمونههای ساخته شده در دیگر نقاط این کشور ندارد. در میان انبوهی از خانههایی که هر روز تخریب میشوند و جای خود را به آپارتمانهای جدیدی میدهند، این خانه از جهت مطالعاتی، ویژگیهای چشمگیری داشت و درواقع، نمونهای از گذار در معماری خانههای ایرانی بود. این خانه با حفظ عناصر بسیاری از خانههای پیش از خود، عناصر جدیدی چون پارکینگ، آشپزخانه، حمام و... را نیز پذیرفته بود و ترکیب ویژهای را ایجاد کرده بود. از این خانه و بسیاری خانههایی از این دست هماکنون، فقط تصاویری در خاطرات افراد باقی مانده به همراه چند فریم عکس پراکنده. مصاحبه با مالک این خانه، پیش روی شماست.
بالاخره برای تخریب اینجا راضی شدید. چه شد که این تصمیم را گرفتید؟
اینجا خانه خوبی است و من خیلی دوستش دارم ولی مسائلی هست که وقتی آدم کنار هم قرار میدهد فکر میکند شاید عاقلانهترین کار، گذشتن از اینجا و دل کندن از آن باشد. این خانه از نظر ریالی، سرمایه کلانی است که یک گوشه افتاده است. پس به لحاظ اقتصادی اگر حساب کنیم نگه داشتن آن در این وضعیت، عاقلانه نیست. از طرف دیگر، یکی از امتیازات این خانههای قدیمی، حیاط و سرسبزیش است. الان من میبینم که سال به سال بچهها از حیاط استفاده نمیکنند، یعنی اصلا نیستند که بخواهند به حیاط بروند و وقتی هم که میآیند حسابی خستهاند. سیستم زندگیها دیگر عوض شده و این حالت که کسی خانه ویلایی داشته باشد یک استثناء است. آنچه عموما دنبالش هستند یک سقف حداقلی است و به نظر من، کلیت امر مهم است نه استثناءها. مردم الان دنبال جایی هستند که در آن استراحت کنند، سقفی برای بالای سرشان. با این همه مشغله، الان کسی حوصله باغ و ویلا را ندارد. ما پیرها در حال حاضر زندگی میکنیم ولی خاطراتمان مال قدیم است: حیاط، حوض، آب، سردخانه و... آن زمان گذشت، تمام شد. شاید ما از آن، خاطرات خوشی داشته باشیم ولی دیگر کارا نیست. الان باید اصلا آنرا فراموش بکنیم. اخلاق، اقتصاد و همه چیز عوض شده، آدم باید گذشتهها را فراموش کرده و در حال زندگی کند. باید نان را به نرخ روز بخورد، نه به معنای بدش، بلکه به این معنا که الان گندم گرفتن و آرد کردن و نان پختن به مراتب گرانتر از نان حاضری خریدن است و خوب عقلانی نیست که خودت بخواهی نان بپزی. این خانهها آسایش خودش را داشت ولی باید بگذاری و بروی. الان دو پسر مجرد دارم که بالاخره خانه میخواهند، دخترم در دیار غربت دستش تنگ است، آن وقت من در 500 متر جا زندگی کنم که چه؟ آنهم وقتی بچههایم ناراحت هستند.
پس نگرانی از آینده اقتصادی بچهها یکی از دلایل اصلی شما برای تخریب اینجاست؟
بله. ببینید، روزی که ما کارمند بانک شدیم 5 سال بعد با وامی که دادند یک خانه خریدیم و با حقوقمان قسطش را دادیم. خیلی هم در فشار و مضیقه نیفتادیم. من پیش خودم فکر میکنم که بچههایم الان چند سال باید بدوند و جمع کنند تا یک خانه بخرند؟ چیزهایی هست که در لفظ درست است ولی در واقعیت نه. این اولین دلیل من برای تخریب این خانه است ولی دلایل دیگری هم وجود دارد مثل اینکه دیگر در آن آسایش ندارم.
میشود منظورتان را از این سلب شدن آسایش بیشتر توضیح دهید.
درختهای گردویی که سالها پیش کاشته بودم و از آب قنات آبیاریشان میکردم و دلخوشیم بودند به دلیل بلندمرتبهسازیهای اطرافمان دیگر آفتاب نخوردند و خشک شدند. دیوارهای اطرافمان تا فلک سرکشیدهاند و انگار میخواهند آدم را خفه کنند. حیاط خانهام حالا از همه طرف دید دارد و وقتی میخواهم وارد آن شوم باید لباس بپوشم. از خوبیهای این خانه آن بود که میشد شبها در آن خوابید ولی با این وضعیت و این حد از مشرف شدن، این استفادهها از حیاط دیگر منتفی شده است. مسائل دیگری هم وجود دارد، مثل اینکه امروز یک خانواده 4 نفری، 4 پارکینگ میخواهد ولی پارکینگ ما یکی است که طبیعتا برایمان کم است و امکان اضافه کردنش هم وجود ندارد.
آیا دلایل دیگری هم برای این تصمیم وجود داشته است؟
بله خوب، اینجا بزرگ است و قدیمی. خرج تعمیراتش زیاد است و با توجه به وضعیت سنی و جسمی امروز من، از عهده خودم برنمیآید. نظافت اینجا هم خیلی سخت و هزینهبر است. دیگر خودمان نمیتوانیم نظافتش کنیم. الان مجبوریم برای حیاط و کارهای خانه کارگر بگیریم ولی این هم از نظر اقتصادی و هم امنیتی برایمان خوب نیست.
برای بسیاری از افراد، زندگی در خانههایی مثل خانه شما آرزوست. از این تجربه برایمان بگویید و اینکه کدام ویژگیهای سکونت در این خانه و با این طراحی، مطلوبتان است؟
خوب اول از همه اینکه اینجا استقلال خوبی دارد و ما در آن احساس راحتی میکنیم. دیگر اینکه، سقفش بلند است، 3 متر و 40 سانتیمتر ارتفاع دارد. وقتی سقف کوتاه است آدم احساس میکند که حبس است. حیاط مشجر خوبی دارد، درخت کاج کهن، گردو، توت بزرگ و انجیر و... تراس بزرگ و خوبی دارد که در آن پشهبند میزدیم و 4 خانوار میخوابیدیم. دو طبقه است و فضای تفکیکشدهای در طبقه بالا برای بچهها دارد. پنجرههایش روبهروی هم است و امکان کوران هوا را به ما میدهد. تابستانها درها را که باز بگذاری خانه کاملا خنک میشود. فضای میهمانخانه از دیگر فضاهای خانه جداست. برای بچهها فضای بازی خوبی دارد: حوض آب، امکان فوتبال و... همسایههای خیلی خیلی خوبی دارد و کسی کاری به کار آدم ندارد. جنوبی است و به این جهت، امنیتش بالاست. کوچه آن بنبست است و همین امنش میکند. نزدیک بازار و بازارچه و مدرسه و دانشگاه است و دسترسیهایش خوب است. زیرزمینش عالی است، 2 اطاق بزرگ و یک اطاق گلخانه. علاوه بر اثاثیه خودمان، برای 7 سال کل اثاثیه زندگی برادرم در آن بود و اختلالی در زندگی ما ایجاد نکرد.
سه دهه در این خانه سکونت داشتید. در این مدت، خانواده شما بزرگ شد و بسیاری از نیازهایتان تغییر کرد. فضای خانه چهقدر به شما امکان تغییرات را میداد؟ تا به حال، چه تغییراتی در آن انجام دادهاید؟
وقتی این خانه را خریدیم زیرزمینش فوقالعاده کثیف بود چرا که اوایل انقلاب، سوخت نبود و اینجا با آنکه گاز داشت (از قدیمیترین محلاتی بود که گاز داشت) ولی صاحبخانه یک خاور خاک ذغال در آن انبار کرده بود و با اینکه شوفاژ داشت زیرزمین پر از چوب بود چون زمان جنگ بود و مردم میترسیدند که گاز قطع شود. برای همین ما مجبور شدیم حسابی آنرا تمیز کنیم. همانطور که گفتم اینجا خانه یک دکتر بود و از همان زمان قدیم، کف خانه را پارکت و موکت کرده بودند ولی به مرور زمان پارکت پوسته پوسته شده بود و موکت هم کثیف بود و مرکز بیماری و گرد و خاک. برای همین ما کف را سرامیک کردیم. کاشیهای آشپزخانه را تعویض کردیم. درهای داخلی خانه را به جز یکی که در اطاق پذیرایی است تعویض کردیم چون چوبی و قدیمی بود ولی در اطاق پذیرایی را نگه داشتیم چون به نظر من، از چوب خوبی بود و مدلش هم بادبزنی با شیشههای مشبک بود که من خیلی دوست داشتم. درهای اطاقها چوبی و قدیمی بودند؛ از آنهایی که بالایش شیشه است. فقط یک در از اینها را که جلوی چشم نبود نگه داشتیم و بقیه را عوض کردیم. پلهها از آن سنگهای موزاییکی یک تکه قدیمی بود که به خاطر زیبایی تعویض کردیم. حوض حیاط خیلی بزرگ و عمیق بود که به خاطر صرفهجویی در مصرف آب، کوچک و کمعمقش کردیم. در اطاق میهمانخانه یک طاقچه بود که گچبری و شیشهکاری قشنگی داشت ولی خراب شده بود و گچهایش میریخت برای همین آنرا درآوردیم و جایش بوفه زدیم. پردههای مخمل قشنگی داشت که اطاق میهمانخانه را از نهارخوری جدا میکرد ولی سال 61 پول شستشویش 100 هزار تومان میشد و از عهده ما خارج بود. برای همین آنها را درآوردیم. ضمن اینکه چوب پردهاش هم قدیمی شده بود. تا به حال دو بار کابینتها را تعویض کردهایم با اینکه فلزی سفید و سالم بود.
پس در مجموع، تغییر ویژهای در خانه ایجاد نکردهاید؟
نه، این خانه همیشه به همه نیازهای ما پاسخ میداده و همینطور که میبینید ما در مجموع طی سی سال فقط اینجا را تمیز کردهایم، به نوعی تعمیر و نگهداری؛ همین.
یعنی شما هر چه میخواستید در این فضا داشتید؟ خانه رویاییتان، خانهای که افراد گاهی در ذهنشان آنرا میسازند با این فضا چهقدر تفاوت دارد؟
به نظر من دنبال رویا نباید بود. ما خانه راحت و خوبی داشتیم و خدایی در آن راحت بودیم ولی چارهای نیست. ما هم مجبوریم همان کاری را بکنیم که بقیه میکنند. مجبوریم از این خانه بگذریم و به آپارتمان عادت کنیم. خانه مطلوبم واقعا چیزی مثل همین خانهایست که الان دارم. تفاوت ویژهای با آن ندارد.
از خانه دوران کودکیتان چه چیز به یاد دارید؟
خانه فعلیمان شباهتهای زیادی به خانه دوران کودکیم دارد. در آن ایام ما خیلی داخل خانه نمیماندیم و بیشتر در باغ و بیابان و صحرا بازی میکردیم. با این حال تصاویر قشنگی از آن خانه دارم. 780 مترمربع زمین داشت. حوض و آب جاری و زیرزمین خیلی بزرگی داشت. یک طبقه داشت و یک طبقه هم بالایش بود که اطاق مادرم در طبقه بالا بود. آشپزخانه ته حیاط بود و از اولین خانههایی بود که در شهر ما برای میهمان، سرویس بهداشتی جدا در طبقه بالا ساخته بودند. خوش نقشه بود. در خانه عمویم در داشت، خانه آنها 3000 متر بود و قنات از آنجا میگذشت. حوض بالا و پایین آنها که پر میشد آب وارد خانه ما میشد و از آنجا به کوچه و حمام میرفت. بالاخانهای داشت که من خیلی دوستش داشتم. تمام اطرافش باغ بود. در بهار، درختها پر از شکوفه بادام میشدند و واقعا منظره زیبایی بود. آنجا مینشستی و تا هرکجا که چشمت کار میکرد شکوفه بود.
ممنون از شما.
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران پاکستان مجلس شورای اسلامی رئیسی ایران و پاکستان دولت سید ابراهیم رئیسی حجاب مجلس دولت سیزدهم رئیس جمهور رهبر انقلاب
تهران هواشناسی سیل بارش باران شهرداری تهران پلیس فضای مجازی قوه قضاییه آتش سوزی سلامت وزارت بهداشت قتل
بانک مرکزی قیمت خودرو ایران خودرو خودرو قیمت دلار قیمت طلا بازار خودرو سایپا دلار بورس مالیات تورم
ترانه علیدوستی کتاب رادیو تلویزیون سریال فیلم سینمای ایران نمایشگاه کتاب حج سینما تئاتر معماری
سازمان سنجش دانش بنیان دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی کنکور ۱۴۰۳ بنیاد ملی نخبگان
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه روسیه آمریکا جنگ غزه چین عملیات وعده صادق ترکیه اوکراین حماس
فوتبال پرسپولیس استقلال فوتسال باشگاه پرسپولیس اوسمار ویرا رئال مادرید بارسلونا بازی باشگاه استقلال سپاهان دیوید تیلور
ایلان ماسک ژاپن همراه اول موبایل اپل هوش مصنوعی تبلیغات فناوری تلگرام گوگل ناسا
سبزیجات پیری یبوست صبحانه