جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

بلایی که طلاق بر سر زنان می آورد


پیامدهای تلخ طلاق برای زنان

طلاق اتفاق تلخی است که پیامدهای منفی آن برای زنان بیش از مردان است و زنان را بیشتر از مردان درگیر مشکلات خود میکند . روزهای سخت زنان مطلقه بعد از طلاق بیانگر پیامدهای روانی و اجتماعی طلاق برای زنان است.

زنان پس از طلاق در معرض فشارهای روحی و روانی قرار میگیرند ، زنی که با هزار امید و آرزو پا در خانه مردی می گذارد هیچ گاه تصور پاشیده شدن کانون زندگیش را ندارد ولی زمانی که با این مسئله مواجه می شود یأس و ناامیدی است که با اینگونه زنان همراه خواهد شد و در بعضی از موارد آنها را تا مرز افسردگی نیز خواهد کشاند. اضطراب و نگرانی از بازگشت به منزل پدری ، نوع برخورد اطرافیان ، ترس از سرزنش شدن در مورد عدم توانایی اداره زندگی ، و در بعضی مواقع عذاب وجدان و پشیمانی مشکلات روحی دیگری است که زنان مطلقه را با خود درگیر می سازد.

روزهای سخت زنان مطلقه بعد از طلاق

خانمی که طلاق گرفته برای زندگی در میان یک جامعه با مشکلات عدیده ای رو به روست، اگر بخواهد با خانواده اش زندگی کند از سوی آنها مورد آزارهای روحی قرار می گیرد یا اگر بخواهد به طور مستقل زندگی کند پیدا کردن یک محل مسکونی و صاحب خانه ای که مایل به ارائه یک خانه به یک زن مطلقه باشد کار دشواری است. به هر حال پیامدهای طلاق برای خانم ها بیشتر از آقایان است. آسمونی در این مقاله مطالب مفیدی در مورد پیامدهای طلاق برای زنان برای شما عزیزان منتشر می کند.
طلاق امری چندمرحله ای است که هر مرحله بحران های خاص خود را دارد؛ لذا پیامدها و آسیب های آن نیز چندمرحله ایست. معمولاً در مراحل پیش از طلاق یک دسته تصورات مثبت نسبت به شرایط بعد از طلاق وجود دارد که عموماً با توجه به بافت فرهنگی و اجتماعی جامعه و نیز پیامدهای مختلفی که طلاق بر زندگی فردی و اجتماعی خواهد داشت، تحقق نمی یابد. فرهنگ و جنسیت در پیامدهای پس از طلاق، نقش مهمی دارد. در واقع پیامدهای طلاق به بافت فرهنگی و ارزشی هر جامعه ای نیز وابستگی مستقیم دارد. بسیاری از مشکلات پس از طلاق ممکن است در یک جامعه تبدیل به بحران شود؛ در حالی که در جامعه دیگر، این پیامدها را نداشته باشد.


بلایی که طلاق بر سر زنان می آورد

طلاق بیشترین تاثیر را روی زنان میگذارد

در واقع بخش عمده ای از پیامدهای طلاق منوط به فضای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جامعه بوده و به واقعیت های اجتماعی یک جامعه مربوط است. پس از طلاق فرد مجبور است که به تنهایی مسیر سخت و پرالتهاب پس از طلاق را طی کند؛ اگر چه تمام افرادی که طلاق را تجربه می کنند، با معضلات فردی و اجتماعی متعددی مواجه هستند، اما با توجه به مختصات فرهنگی جامعه ایران، زنان مطلقه پیامدهای نامطلوب تری را تجربه می کنند؛ به طورکلی پیامدهای طلاق در سه دسته پیامدهای اجتماعی، پیامدهای اقتصادی و پیامدهای روان شناختی خلاصه می شود که زنان از این پیامدها به طور مستقیم و غیرمستقیم آسیب خواهند دید. از آن جاکه فضای وبلاگ، فضایی است که فرد به راحتی درد دل می کند، مروری بر وبلاگ هایی که زنان مطلقه پس از جدایی ایجاد کردند، نشان گر برخی مشکلات روحی، روانی و اجتماعی این زنان خواهد بود.

سرپرستی فرزندان:
پس از طلاق نگرانی در مورد فرزندان و سرنوشت آنان در مادران بیش از پدران مشاهده می شود. با این حال تنش ها و بحران هایی که زن در مراحل پیش و پس از طلاق تجربه می کند، بر کمیت و کیفیت نقش والدینی او تأثیرگذار است. از طرفی طلاق با نوعی شوک و وحشت بر فرزندان همراه است. موضوع حضانت و سرپرستی بچه که معمولاً به رفتارهای منفی و انتقام جویانه و خصمانه می انجامد، پیامدهای بیشتری با خود به همراه خواهد داشت. بسیاری از مردان در فرآیند طلاق از کودک به عنوان وسیله انتقام جویی، فشار و آزار طرف مقابل استفاده می کنند و زنان به دلیل قدرت پایین تر، از این موضوع آسیب بیشتری خواهند دید.
«امروز بهترین روز زندگیم بود تو چند سال اخیر، بالاخره بعد یکسال و سه ماه دخترم رو دیدم، خیلی بهمون خوش گذشت با اینکه هوا سرد بود فقط تو خونه بودیم، اما کلی بهمون خوش گذشت؛ هر چند این خوشی های من با اشک گاهگاهی همراه بود، اما مزش عالی بود، براتون بگم این یه روز دیدار با هزار بدبختی جور شد و بابای دخترم در جریان این دیدار نبود، بچم بهم می گفت خاله! کلی باهاش بازی کردم.»

تشکیل مجدد خانواده:
بدبینی و انزوای اجتماعی، احساس تنهایی، عدم امنیت در کنار دیگران، بی پناهی و ناامنی عاطفی؛ از ویژگی های زنان پس از جدا شدن است. به ویژه قضاوت های تنگ نظرانه و بدبینانه دیگران باعث احساس ناامنی از حضور در جمع و به حاشیه راندن زنان می شود. از سویی تلخی های زندگی پر از التهاب پیش از طلاق و نیز فشارهای روحی و روانی در دوران طلاق، باعث نوعی گریز و نگاه منفی افراطی نسبت به تشکیل مجدد خانواده خواهد بود.
نتیجه تحقیق دکتر مهناز اخوان تفتی، نشان می دهد که هم زنان و هم مردان پس از طلاق از ازدواج مجدد بیزار هستند. این احساس بیزاری ناشی از تجارب دردناکی است که در دوران زندگی مشترک در طلاق تجربه کردند، و از این رو حاضر نیستند تجربه مشابهی را بپذیرند. با این حال برخی زنان به دلیل مشکلات زندگی مجبور به ازدواج مجدد می شوند و عموماً چون با محدودیت هایی مواجه هستند، انتخاب های خوبی ندارند.
«دو یا سه سال از طلاقم می گذشت که دوباره برایم خواستگار آمد. این بار هم پدر برایم تصمیم گرفت، ولی خودم هم بی تقصیر نبودم؛ چون اصلاً زندگی برایم مفهومی نداشت. چون می خواستم با اینکارخودم را ازدست زن بابام نجات بدهم، ولی خودم را بدبخت کردم. چون او می خواست از دستم نجات پیدا کند، مهم نبود که چه بلایی به سرم می آید. به خاطر لجبازی با پدرم خودم را از چاه به عمق چاهی بزرگ تری انداختم؛ اصلاً برای پدرم مهم نبود که چه بلایی به سرم می آید .به هر حال ازدواج کردم. بگویید خودکشی؛ چون می خواستم با این کار از دست بابام و زنش راحت بشوم، ولی با این کار خودم را بدبخت کرده بودم. به هرحال بعد از یکی دو سال دوباره بچه دار شدم، ولی این بار تصمیم گرفتم که به هر قیمتی که شده اجازه ندهم زندگیم نابود شود، ولی متأسفانه این بار هم زندگیم نابود شد؛ چون شوهرم معتاد بود، می خواستم کمکش کنم، ولی از دست من کاری بر نمی آمد؛ چون خودش نمی خواست که ترک کند.»

اختلالات روانی:
طلاق عموماً با یک بحران عاطفی شروع می شود و البته این بحران پس از طلاق افزایش می یابد و به ویژه در بین زنان ابعاد حادتر و پیچیده تری پیدا می کند و مدت زمان زیادی هم طول می کشد تا فرد به زندگی عادی خود برگردد؛ همان گونه که بسیاری معتقدند «آثار مخرب طلاق بر روی زنان بسیار شدیدتر از مردان است»و با شرایط خود را سازگار کند.
این اختلالات باعث می شود که زن به مرور احساس رضایت از طلاقی را که داشته است، از دست بدهد. از سویی اختلالات رفتاری، اضطراب و استرس، افسردگی، ناکامی، ماتم زدگی، نگرانی، ترس از آینده، وحشت و… شرایط عاطفی زن را سخت تر می کند. بخشی از تنش های جدایی هم بستگی به فاعل یا مفعول بودن در فرآیند طلاق دارد که احساس مثبت زن را نسبت به خود از بین می برد.
«من یه دختر بدیخت زشت چاق گامبووووووووو هستم. بابا نخندید خوب اگه خوب بودم که بهم خیانت نمی شد.»
«من پر عقده ام، عقده هایی که هیچ کس جز خودم اونا رو نمی بینه؛ چون بروزشون نمی دم، سعی می کنم جلو دیگران اعتماد به نفس داشته باشم و کمبودهام رو پنهان کنم، اما خودم خوب می دونم که سرشاز از عقده ام؛ محبتی که توی وجود شوهرم دنبالش می گشتم، اما سرخورده ام کرد.»

تزلزل در هویت فردی و اجتماعی:
نخستین پیامدی که زن پس از طلاق تجربه می کند، از دست دادن پایه های هویت و منزلت اجتماعی است. به ویژه موقعیت یک زن مطلقه در ذهن دیگران و در فرهنگ ایران، عموماً با تزلزل و نوعی تردید روبه روست. حتی اگر زن دارای تحصیلات، موقعیت اجتماعی و… باشد، باز هم معمولاً هویت او در نسبت با همسرش سنجیده می شود و بر اساس آن مورد قضاوت قرار می گیرد.
در خصوص زنانی که جدا شده اند نیز در فرهنگ عامه عقاید، باورها و حتی تکیه کلام هایی وجود دارد که موجب آزار و در هم شکسته شدن منزلت زن می شود. زنان مطلقه، تهدیدی برای روابط و زندگی خانوادگی دوستان و خویشان بوده و این نگاه آنان را منزوی و تنهاتر خواهد ساخت. در مجموع «از دست دادن حمایت های اجتماعی»، «انزوا»، «کاهش و کوچک شدگی روابط اجتماعی»، «احساس عدم امنیت»، «طردشدگی»، «نگرش اخلاقی منفی جامعه»، «برچسب های اجتماعی»، «بازخوردهای منفی دیگران»، «آزار و خشونت آشکار و پنهان جنسیتی» و… از آسیب هایی است که به ویژه زنان بعد از طلاق در اجتماع تجربه می کنند.
«دلم فقط نوازش می خواد. دلم کمی احترام می خواد. دلم یه مرد محکم، یه مرد باعرضه، یه مرد بااحساس می خواد. دلم خیلی واسه خودم می سوزه، من خیلی عوض شدم، شرایط زندگیم منو خیلی تغییر داده، تغییر منفی، دیگه به محکمی گذشته نیستم، به شادابی گذشته نیستم، خیلی منزوی و منفعل شدم، دوست ندارم با کسی رفت و آمد داشته باشم، اعتماد به نفسم کمتر شده، می تونستم زندگی خیلی خوبی داشته باشم.»


بلایی که طلاق بر سر زنان می آورد
مسئولیت زنان بعد از طلاق در صورت حضانت بچه ها بیشتر میشود

تشدید مسئولیت ها:
مسئولیت های زنان پس از طلاق در ابعاد مختلف افزایش می یابد؛ به ویژه در صورتی که مسئولیت فرزندان با زن باشد، تأمین نیازهای مالی و روحی فرزندان مسئولیت بیشتری بر دوش زن خواهد بود. از آن جاکه طلاق، چالش های اقتصادی بسیاری همچون از بین رفتن اشتراکات مالی در مسکن، هزینه های زندگی، تفریحات و حتی تغذیه بر زندگی زنان دارد، «گاه موجب تعمیق فقر در میان زنان مطلقه می گردد» و همین امر مسئولیت زن را افزایش می دهد و او را ناچار به کار کردن در بیرون از خانه و پذیرفتن مشاغلی که عموماً نیز از نظر اجتماعی و درآمد مناسب نخواهد بود، می کند. زنانی که در سنین بالاتر طلاق می گیرند، به دلیل عدم توانایی در کار کردن، مشکلات بیشتر اقتصادی یا وابستگی به دیگران خواهند داشت، که همین امر آسیب های روحی و اجتماعی جدی تری به آنان وارد خواهد ساخت.
«از کار قبلیم بیرونم کردن، یکی از دوستام که قضیه من رو می دونست مسئله رو پخش کرد. البته به خاطر گندی بود که توی یه جریانی که حتی روم نمی شه بنویسم خودم زدم. باید از نو شروع کنم. البته بابام گفته خودم کمکت می کنم ونگران مسائل مالی نباش. اما من دوست ندارم از بابام پول بگیرم. بچه ها دو رو ز میان پیشم دوست دارم براشون غذای مورد علاقشون رو درست کنم. بیرونی ببرمشون. تو یخچال یه چیزی داشته باشم.»

احساس عدم امنیت:
یکی از تجربه های مشترک زنان پس از جدایی احساس عدم امنیتی است که به دلیل پیشنهادهای مردان اطراف در خصوص ازدواج مجدد- آن هم به صورت غیردائم- صورت می گیرد. پس از گذشت مدت زمانی از طلاق فشار تنهایی، مالی، فرهنگ و… گاه زن را مجبور به داشتن مردی می کند که اصطلاحاً سایه اش بالای سر زن باشد. این مسئله از سویی و پیشنهادهای مردانی که به دنبال ارتباط با زنان هستند، فراتر از آنکه امنیت روحی و روانی زن را به هم می ریزد؛ چه در صورت تن دادن یا ندادن به عقد موقت، آسیب های ارتباطی و جدیدی را برای او ایجاد می کند.
«نمی دونم چیه که وقتی یه زن طلاق می گیره همه آدمای اطرافش بهش پیشنهاد رابطه می دن. نمی دونم چی پیش خودش فکر می کنه؛ 15 سال از من کوچیک تره و جای بچمه. باید طلاق بگیری تا مردای فامیلو بشناسی.»

بلایی که طلاق بر سر زنان می آورد


همچنین مشاهده کنید