پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا
حکایت دو چشم
دختر نابینایی بود که در دار دنیا فقط یک نفر را دوست داشت آن هم دلداده اش را.
دختر با او چنین گفته بود:حتی اگر یک لحظه قادر به دیدن شوم باتو ازدواج خواهم کرد!
آن روز گذشت ...
روزی به دختر خبر دادند که یک نفر پیدا شده که حاضر است چشم های خودش را به او بدهد.
دختر خیلی خوشحال بود چون حالا دیگر می توانست دنیا را ببیند.
دختر بینا شد و دنیا را دید.
دلداه اش به دیدن او آمد و وعده اش را یاد آوری کرد.
دختر با خود گفت:این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند...
آخه دلداده اش هم نابینا بود ودختر قاطعانه گفت تو نابینایی من نمی توانم با تو ازدواج کنم.
دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشک هایش را نبیند و در حالی که از او دور میشد گفت:
پس قول بده که مواظب چشمانم باشی....
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران اسرائیل رژیم صهیونیستی ایران و اسرائیل ارتش جمهوری اسلامی ایران دولت وعده صادق دولت سیزدهم جنگ ایران و اسرائیل جنگ جمهوری اسلامی ایران مجلس شورای اسلامی
سیل قوه قضاییه هواشناسی سیلاب تهران فضای مجازی پلیس شهرداری تهران سلامت وزارت بهداشت سازمان هواشناسی محیط زیست
قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار خودرو بازار خودرو ایران خودرو بانک مرکزی بورس دلار قیمت سکه مالیات قیمت
تلویزیون سینمای ایران فیلم کتاب سریال موسیقی تئاتر دفاع مقدس بازیگر ژیلا صادقی
دانشگاه تهران دانشگاه آزاد اسلامی
فلسطین عملیات وعده صادق آمریکا حمله ایران به اسرائیل غزه جنگ غزه روسیه چین طوفان الاقصی اسراییل حماس لبنان
فوتبال پرسپولیس لیگ قهرمانان اروپا استقلال رئال مادرید منچسترسیتی بارسلونا کشتی فرنگی بازی تراکتور لیگ برتر سپاهان
هوش مصنوعی تلگرام اپل سامسونگ دوربین ناسا وزیر ارتباطات ایلان ماسک عیسی زارع پور تجهیزات پزشکی
ورزش درمان و آموزش پزشکی چاقی دیابت مغز کاهش وزن سلامت روان