از چشم افتادن ملیکا شریفی نیا

ملیکا شریفی نیا با انتشار این عکس در شبکه‌های اجتماعی نوشت:

شايد از چشم افتادن
اصطلاح سخيفي باشد
وليكن رٓوندِ عجيبی دارد
ببينيد
زمانی كه "طرف مقابل" شما
دختر، پسر، پير، جٓوان
وارد زندگی‌تان می‌شود
طبيعتاً هيچ جايگاه خاصی برايتان ندارد
هنوز !ا
سپس به مرور
تحت تاثير شرايط و گذشت زمان
اين شخص (حالا هر شخصی)
كم كم در دل شما جا باز می‌كند
مهم می‌شود
عزيز می‌شود
حالا به هر شكل و دليلی
و شما
برايش حسابی مايه می‌گذاريد
از وقتتان، قلبتان، امكاناتتان
و آرام آرام
آن شخصِ حالا ديگر " عزيزكرده" را
با ذهنِ خود هدايت می‌كنيد
از قلبتان
به بالاتر
خيلی بالاتر
و گاهی خيلی خيلی بالاتر
از اين حرف‌ها
تا جايی كه ديگر
به قول معروف
روی "تخم چشمانتان" جا بگيرد
و مهم‌تر شود
و عزيزتر
زمانی كه اين اتفاق می‌افتد
به آن شخص می‌فهمانيد
كه ديگر حسابی بزرگ شده
در روحتان، قلبتان، زندگی‌تان
و حال آن شخصِ مورد نظر
در ذهنِ خود
حسابی باد می‌شود
و به اصطلاح می‌فهمد
جايش سفت شده‌!
اينجاست كه
آرام آرام
با خيالی راحت
شروع به خراب شدن می‌كند
و به قولی " ترازش به هم می‌خورد "
و ناخواسته، پشت سر هم
لايه هايی را از درونش به نمايش می‌گذارد
كه هرگز مايل به ديدنشان نبوده‌ايد
و سعی داشته‌ايد به روی خودتان نياوريد
كه وجود دارند
و پيش از اين هم ديده‌ايد حتي!
آن وقت است كه شخصِ مورد نظر
آرام ... آرام
شروع به كوچك شدن می‌كند
در قلبتان، روحتان، " چشمتان "
و درست مانندِ بادكنكی بی ارزش
خالی می‌شود و
خالی می‌شود
تا جايی كه ديگر
آنقدر كوچك شده
كه با يك حركت
يك سخن
يك رفتارِ نا به جا
در پلك به هم زدنی
از چشمتان پرت می‌شود و
می‌افتد
به آن پايين‌های
پايينِ
خيلی خيلی پايين‌تر!
و آن لحظه
درست در "همان" لحظه‌ی عزيز و هويجی رنگ
شما ديگر
نگرانِ بلندی و كوتاهی قدتان نخواهيد بود
چون تحت هر شرايطی
شخصِ كوچك شده‌ی مورد نظر
خواهد مُرد
چه دٓه متر باشيد
چه يك متر !


عكسي كه دوستش دارم
هنر پسر عمه‌ی عزيزم احمدرضا شجاعی