شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

بازمهندسی شعر فارسی


بازمهندسی شعر فارسی
نوشتن و گفتن از عظمت <نیما> بی‌شک کار آسانی نیست و اگر هست برای نویسنده این سطور اینگونه نیست و این چند خط تنها ادای دینی است به پاس بی‌نهایت لذتی که در این سال سی از خواندن شعرهای موج نو ایران نصیبم شده است و اگر تا قیام قیامت به احترام نیما سرپا بایستم کار کوچکی کرده‌‌ام.دوستانی که مرا می‌شناسند می‌دانند که من نیماخوان نیستم و کمتر با اشعار این خلا‌ق شهید در راه شعر دمخور بوده‌ام، اما حکایت عجیبی نیست که اگر زمستان و کتیبه و عاشقانه و صدای پای آب و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد و... را می‌خوانیم، همه بخشی از برکات وجود مردی‌ است که شعر پارسی را از رکود و جمود چندقرنی رها ساخت. مهدی اخوان‌ثالث در وصف دورانی که نیما شعر پارسی را احیا ‌کرد نوشته است: <از قلل افتخارات گذشته‌های دور فرود آییم، چند صد سال بود که زندگی و اندیشه و هنر- و مثلا‌ شعر که موضوع بحث ماست- در همه آفاق باختر و خاور پیش می‌رفت و ما که روزی توانگر این هنر بودیم دیگر چیز کرامندی نداشتیم... و اگر گاهی گوهر نادرمان می‌افتاد، کم بود، خاصه نسبت به غنای گذشته‌مان ناچیز بود. در هر صد سالی چند سکه؟ چند تکه؟ دنیا در این چند صد سال به چه مایه از لطایف ذوق و فکر و هنر عالی دست یافت و ما هیچ؟( >باغ بی‌برگی، یادنامه مهدی اخوان‌ثالث، به اهتمام مرتضی کاخی) به راستی هم پس از عظمت شعر پارسی در قرن‌های چهارم و پنجم و سپس اوج‌گیری مجدد آن در قرن‌های هفت و هشت چند شعر جاویدان و ماندگار به خاطر دارید؟ در کتابخانه‌های کدام‌مان دیوان‌هایی از قرن‌های نهم تا سیزدهم هست؟ نیما این خلا‌ء بزرگ را دید و با خلا‌قیتی که داشت دوباره به سمت کلمه‌سازی‌و وزن‌کشی نرفت. او جور دیگری نگاه کرد و اسیر قالب‌های شعری نشد.
نیما می‌گفت که <وزن شعر یکی از ابزارهای کار شاعر است. وسیله برای هماهنگ ساختن همه مصالحی است که به‌کار رفته است و با درونی‌های او می‌بایست که سازش داشته باشد.> نیما و تالیان موفق و اثرگذار او همچون اخوان و شاملو و سهراب و فروغ و... با وزن و قافیه (و به‌طور کلی ادبیات کهن ایران‌زمین و حتی دنیا) آشنایی کامل داشتند و فرار از قالب‌های کهن - مانند بسیاری از شاعران امروزی - به دلیل عدم تسلط‌شان بر آنها نبود، بلکه آن قالب‌ها برای بیان حرف‌ها و افکارشان مناسب نمی‌نمود و از این‌رو با تعریف جدیدتری از شعر سعی کردند شکل جدید و تثبیت‌شده‌ای از این هنر (که البته به گواهی تاریخ پیش از آن نیز وجود داشته است) ارائه کنند. نیما معتقد بود که <هنر در به‌جا گذاردن هر خشت است نه فقط در به‌کار بردن آن. همه مصالح مناسب را باید خواست و نخواست.> از این‌روست که او و دیگرانی در موج نو شعر فارسی، هر جا که لا‌زم بود وزن و قافیه را خواستند و آنجا که لا‌زم نبود نخواستند.
آنچه آنها همیشه می‌خواستند، زیبایی (همان هدف استراتژیک هنر) بود.> اگر شعر نتواند زیبا واقع شود، اگر نتواند وسیله نظرهای تسلی‌بخش در زندگی انسان باشد و ناهنجاری‌ها را نه چنان که هست، بلکه گاهی با قوت‌تر از آنچه که هست بیان دارد، چه سرباری‌است به روی زندگی انسانی...! کسی منکر زیبایی شیوه قدیم نیست ولی هر کار لوازم خود را دارد و زیبایی و نوبت خود را.( >روشن‌تر از خاموشی، مرتضی کاخی) ‌ شکی وجود ندارد که به ثمر رسیدن شعر نیمایی (و در انواع نوتر آن شعر سپید و... که همگی از سرچشمه نوآوری و مبارزه نیما آب نوشیده‌اند)، محصول شرایط فرهنگی آن دوران نیز بود. فضای آن سال‌ها به شدت تشنه بیانی تازه‌تر از مسائل سیاسی و اجتماعی بود و همین مساله شاعران بسیاری را به سمت بیان محتوا به زبان نیمایی سوق می‌داد. حضور بزرگانی همچون اخوان و شاملو در تثبیت کلا‌م خارج از قالب‌های گذشته تاثیرگذار بود و به اصطلا‌ح جرم بحرانی (‌) CriticalMass را تضمین می‌کرد.
نوع تفکر نیمایی حتی روی کهن‌سرایانی همچون هوشنگ ابتهاج (سایه) نیز تاثیرگذار بود. بسیاری از کسانی که از منتقدان نیما محسوب می‌شدند، خود در کلا‌م‌شان وامدار نیما هستند. بنابراین نیما با شناخت مساله (عقب‌ماندگی شعر ایران) و شناخت کافی از روش‌ها و قالب‌های گذشته برای رسیدن به هدف استراتژیک هنر (زیبایی) طرحی نو درانداخت. اما در این طرح نو، از تکنیک‌های گذشته هم بهره جست و دیگرانی را همراه خود کرد که تکه‌ای بر این تفکر بیفزایند و موج نو شعر فارسی به راه افتاد و بالندگی جدیدی آغاز شد. این دقیقا فرآیندی‌ است که در بازمهندسی (‌) Re-engineering فرآیندها و سازمان‌ها طی می‌شود و <علی اسفندیاری> چه آگاهانه این مسیر را طی کرد.

سعید اسلا‌می‌بیدگلی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید