شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

محمود دولت ابادی


محمود دولت ابادی
محمود دولت​آبادی در دهم مردادماه ۱۳۱۹ در دولت​آباد سبزوار متولد شد و از همان آغاز نفرین نوشتن با او همراه و همزاد شد.
دوران کودکی او در بحبوحه جنگ جهانی دوم و فقر ناشی از آن و سرخوردگی​های پس از جنگ و اقتدار روس​ها بر ایران سپری شد.
همه این عوامل و عشق توأم دولت​آبادی به ادبیات و هنر, باعث شد که او جنگ برای نوشتن را آغاز کند، همان گونه که در نوشته​هایش اظهار می​دارد که" من در ادبیات نبردی را آغاز کرده​ام، که از آن باید پیروز بیایم بیرون, توجه می​کنید این نبرد من است. "
دولت​آبادی, از آغاز مشاغل مختلفی​ را تجربه می​کند, کار روی زمین, چوپانی, پادویی کفاشی, صاف کردن میخ​های کج و بعد به عنوان وردست پدر و برادر به عنوان دنده پیچ کارگاه تخت گیوه​کشی, دوچرخه سازی, سلمانی و.... بعدها تمام مشاغلی که او در دوران نوجوانی و جوانی خود تجربه کرده است, در آثارش به خوبی نمود پیدا می​کند.
دولت​آبادی, پس از تجربه​هایی که در سبزوار پشت سرمی​گذارد، عازم مشهد و آنگاه تهران می​شود و به نوعی آغاز آوارگی که در این دوران باز هم مشاغل دیگری نظیر حروف​چین چاپخانه, سلمانی کشتارگاه, رکلاماتور برنامه​های تأتر, سوفلور کنترل​چی سینما, ویزیتور روزنامه کیهان و ... را تجربه می​کند.
اما تهران برای شهرستانی ۱۸ ساله​ای که گاه به ناچار در حاشیه خیابان گرگان می​خوابد و گاه روی بام آغل گوسفندهای سلاخ​خانه, همه​اش این نیست.
تهران, تهران سینما هم هست. تهران سرنوشت یک انسان، تهران کتاب، تهران چخوف، جنگ اصفهان و سرانجام تهران سال ۱۳۴۰ است و در همین دوران است که دولت​آبادی به صورت جدی با تأتر آشنا می​شود و ۶ ماه نظری و ۶ ماه هم عملی درس تأتر می​خواند. در این دوره شاگر اول می​شود و پس از آن "شب​های سفید داستایوسکی" را بازی می​کند و بعد" قرعه برای مرگ" اثر" واهه کاچا"؛ بازی در نمایش" اینس مندو"," تانیا"," نگاهی از پل"اثر" آرتور میلر", و بعد از آن کار در اراده برنامه​های تأتر است. جایی که برای دولت​آبادی دلچسب نیست ؛ چرا که مجالی برای بازیگران جوان فراهم نیست, پس به گروه هنر ملی می​پیوندد که دوره پرباری برای او آغاز می​شود.
بازی در نمایش "شهر طلایی" تدوین "عباس جوانمرد" قصه طلسم و حریر و ماهی​گیر" نوشته علی حاتمی," ضیافت و عروسک​ها" نوشته بهرام بیضایی, سه نمایش​نامه پیوسته "مرگ در پاییز" نوشته اکبر رادی و "تمام آرزوها" نوشته "نصرت نویدی" و پس از آن بازی در نمایش "راشومون" که کارگردانی آن را بعدها خود به عهده می​گیرد. بعدها مشارکت در انجمن تأتر, بازی در نمایش​نامه "حادثه درویشی" نوشته "آرتور میلر" با کارگردانی "ناصر رحمانی​نژاد" چهره​های سیمون ماشار اثر برشت با کارگردانی مشترک محسن بلغانی و سعید سلطان​پور.
در سال ۱۳۵۳ مهین اسکویی، کارگردان تأتر از او دعوت می​کند که در نمایش​نامه "در اعماق" اثر ماکیسم گورکی ایفای نقش کند.
خود او می​گوید: تصمیم داشتم آن کار را به عنوان آخرین بازی صحنه​ای خودم داشته باشم, تا در واقع پایانی شایسته بر شروع صمیمانه بوده باشد که البته خودم نمی​دانستم پلیس هم در این مورد با من هم عقیده است, قرار است آخرین اجرا در سوسنگرد صورت بگیرد.
بیش از آن که به سوسنگرد بروم, پلیس آمد و بازی به آخر رسید! و بازجویی کوچک یکی دو ساعته, دو سال به درازا کشید.
بازجو او را کمونیست عارف خطاب می​کند و در این دوره است که نوشتن کلیدر متوقف می​شود و این یکی از دریغ​های زندگی دولت​آبادی است ؛ چرا که در این سال که خود معتقد است بسیار سیال و روان می​نوشته است, کار نوشتن را مجبور است رها کند.
از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۳ تأتر و داستان نویسی، دوشادوش هم، ذهن دولت​آبادی را تسخیر کرده بود.
او در همین سال تأتر را برای همیشه کنار می​گذارد , اگر انتشار نمایش​نامه ققنوس و یا فعالیت دولت​آبادی را برای تشکیل سندیکای تأتر در یکی دو سال بعد از انقلاب مستثنا بدانیم ؛ اما از پانزده سال هم نفسی با تأتر و به خصوص بازیگری چیزهای زیادی برای او باقی مانده است که یکی هم ژست​ها​ی هنر پیشه​واری است که اینک کاملا درونی شده و به وجهی از رفتار طبیعی و روزمره او تبدیل شده است.
دولت​آبادی, کار منظم داستان​نویسی را با انتشار "ته شب" در سال ۱۳۴۱ آغاز می​کند که در آثار او از همان نخستین اثر تا آخرین آنها سلوک خطوط تفکری کلی نگر و نشانه​هایی مشخص وجود دارد, همچنین تسلط​های رشک​آمیز او در فضاسازی و دیالوگ نویسی از همان آغاز کار پیداست. در ضمن داستان​های او داستان گذار است. گذار از یک وضعیت به وضعیت دیگر، گذاری بحران​ساز و حوادثی که در زمینه همین بحران شکل می​گیرند. آوارگی نیز از همان آغاز یکی از مشخصه​های آثار او است, ویژگی که در دوران جوانی ویژگی بارز زندگی خود اوست.
مشخصه دیگر آثار او عشق به پدر یا خاطره پدری است, ارادت به صادق هدایت، همدلی او با هدایت به​رغم تفاوت نگاه​شان که به خوبی در رمان سلوک وجه روشن​تری به خود می​گیرد, از دیگر مشخصه​های آثار دولت​آبادی است.
مشخصه دیگر آثاراو ندای امیدواری در عین کلافگی است و نگاه تلخ او به زندگی که این امیدواری از تربیت و آموزش روستایی او ناشی می​شود, که قناعت و صبوری ویژگی آن است و کاملا با نگاه شهری صادق هدایت متفاوت است.
مشخصه دیگری که در کارهای دولت آبادی بارز بود, این است که او به شرح بیرونی آدم​ها بیشتر رغبت نشان می​دهد تا شرح درونی آنها, گاه به نظر می​رسد که این آدم​ها درون ندارند, از بس که نویسنده به شرح بیرونی آنها پرداخته است, به قد و قامت​شان به شکل و شمایل​شان و خلق و خوی آنها بیش از آنکه نشان داده شود, به وصف در می​آیند و از صافی ذهن و زبان راوی نویسنده عبور می​کنند, تا ماجرا سرانجام پس از آن آغاز شود.
تم اصلی داستان​های او بر دو مدار در حرکت است: روستا و شهر.
خود او در این باره می​گوید: در کار من, از آغاز دو رگه وجود داشت, یکی رگه یا جریانی که موضوعاتش عمدتا موضوعاتی روستایی بود و یکی رگه​ای که موضوعاتش مربوط می​شد به مسایل حول و حوش شهر و شهرنشینی ..... رگه اولی با لایه​های بیابانی آغاز شد و دومی را می​شود گفت با سفر.
پس از ته شب دولت​آبادی "ادبار" را به همراه داستان​های بند, پای گلدسته امامزاده, هجرت سلیمان, سایه​های خسته و بیابانی را در مجموعه لایه​های بیابانی​ در سال ۱۳۴۷ منتشر می​کند.
داستان بعدی او هجرت سلیمان و سایه​های خسته, است که از نظر ساختار با آثاری که تا به آن روز منتشر کرده بسیار متفاوت است. در این اثر، دخالت نویسنده بسیار ناچیز است, دیالوگ و عمل داستانی ماجرا را به پیش می​برد که نقش تاثر در آن غیر قابل انکار است.
اثر بعدی دولت​آبادی "بیابانی" است که نقطه عصیان آثار دولت​آبادی نیز به شمار می​رود, داستان دیگری از ناکارآمدی ساخت و ساز نوین اجتماعی.
پس از آن، دولت آبادی اولین رمانش را تحت عنوان "سفر"به چاپ می​رساند که این رمان از طرح داستان محکمی برخوردار نیست.
سفر داستان یک گره, یک بن​بست است, داستان با یک بحران آغاز می​شود, از بی​کار شدن مختار و طلیعه دنیای جدید و ورود ماشین که این گرفتاری​ها را آغاز کرده است. پس از آن دولت​آبادی رمان" اوسنه بابا سبحان" را منتشر می​کند که از ساخت خوبی برخوردار است که با بابا سبحان آغاز می​شود و بعد عروسش، شوکت و آنگاه پسرها, صالح و مصیب و دیگر شخصیت​ها در شبکه​ای منطقی از روابط اجتماعی روستا و تعاملی معقول و ناگزیر که یکی​یکی پا به صحنه داستان می​گذارند.
رمان بعدی دولت​آبادی "باشیرو" است که این اثر با آثار قبلی دولت​آبادی تفاوت فاحشی دارد.
دولت​آبادی, داستان​هایی دارد که پرده​ی داستان به روی یک زن باز می​شود , جای خالی سلوچ و کلیدر از آن جمله​اند, باشیرو نیز از آن جمله است, پس از آن "گاواره​بان" را می​نویسد که رمانی کوتاه​تر از باشیرو و نه به خوبی "اوسنه بابا سبحان" است, گاواره​بان نیز چون همیشه با یک بحران آغاز می​شود.
داستان بعدی دولت​آبادی، "مرد" است که در سال ۵۱ نوشته می​شود ؛ ولی در سال ۵۳ به دست مخاطبان می​رسد. داستان کوتاه نسبتا بلندی راجع به مرد شدن یک پسر نوجوان, این نوشته، مثل بقیه آثار دولت​آبادی داستان فقر است ؛ اما داستان نکبت نیست و این درست در جهت عکس نوشته​های نویسنده​ای مثل چوبک است که در آنها می​توان بوی چرک و کثافت را فهمید ؛ولی تفاوت دولت​آبادی با چوبک در این است که وقتی دولت​آبادی از مردم عادی یا فرودست جامعه صحبت می​کند, نگاه او نگاهی آرمانی و حتی حماسی است.
اثر بعدی او "عقیل عقیل" است, این اثر دیگر با بحران شروع نمی​شود؛ بلکه داستان با فاجعه آغاز می​شود, زلزله در مرکز فاجعه، عقیل​ قرار دارد که همه کس اش مرده​اند, جز دخترش شهربانو که با او به صحرا بوده است و جز پسرش تیمور که در گناباد به سربازی رفته است.
در "عقیل, عقیل" این پدر است که پسر را گم کرده است ؛ اما در واقع تیمور تنها پسر عقیل نیست که همه کس و کار اوست پس باز هم عقیل پدر گم کرده​ای بیش نیست.
پس از آن " از خم چنبر" را منتشر می​کند که بسیاری معتقدند: موضوع یا ماجرا در این داستان اهمیت ندارد, اثر دیگری که از دولت​آبادی منتشر می​شود "دیدار بلوچ" سفرنامه کوتاهی است, که شرح سفری است که دولت​آبادی به زاهدان و آن حدود داشته است. سفرنامه از مشاهدات دولت​آبادی از زاهدان آغاز می​شود و بعد همراه راوی به میرجاوه و زابل هم سری می​زنیم. که در این اثر برخی افکار و روحیاتی که دولت​آبادی در جابه​جای آثارش به عنوان تفکری محوری در داستان​هایش بروز داده است, در این اثر نمودی آشکار و مستقیم پیدا می​کند.
اثر بعدی او "جای خالی سلوچ است" رمان جای خالی سلوچ با غیبت سلوچ, با جای خالی او آغاز می​شود, پدر نقطه اتکاء و اطمینان خانواده، ناگهان نیست شده یا از بین رفته است.
اثر بعدی دولت​آبادی "کلیدر" است, رمانی در ستایش کار و زندگی و طبیعت، که خود دولت​آبادی بارها گفته است "دیگر گمان نکنم که نیرو و قدرت و دل و دماغم اجازه بدهد که کاری کامل​تر از کلیدر بکنم.
کلیدر از جهت کمی و کیفی، کامل​ترین کاری است که من تصور می​کرده​ام که بتوانم و شاید بشود, گفت در برخی جهات از تصور خودم هم زیادتر است.
کلیدر, یک رمان عظیم روستایی است در ۱۰ جلد و بالغ بر ۳ هزار صفحه که او بیش از ۱۵ سال عمرش را صرف نگارش آن کرده است و حجیم​ترین رمان فارسی به شمار می​رود ؛ البته گمان نمی​رود که دوباره چنین حادثه​ای تکرار شود, با زبانی فخیم و حماسی و بیش از شصت شخصیت که جملگی تمام و کمال پرداخته شده​اند.
دولت​آبادی, در ادامه جلد دوم مردم سال​خورده را می​نویسد که زندگی همه آدم​هایی است که چون راوی دردمند این اثر زخم​ها را از این زمانه بی​رحم بر جان خود احساس می​کند؛ فقر, فقر, فقر.
اثر بعدی او سلوک است که جنجال​های بسیاری را به پا کرد.
سلوک، حدیث نفس هم هست, حدیث نفس یک نویسنده و این نویسنده فقط محمود دولت​آبادی نیست, سلوک حدیث نفس نویسنده ایرانی است, در این زمانه که این نوشته​ها بار امانت​اند و چون جنازه​ای طاعونی روی دست​مان مانده است.
منبع : زنده رود


همچنین مشاهده کنید