شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

نقدی بر نوشته نقادی در خفا/نگاهی به نیمه پر لیوان


۱.اخیراً دو تن از شیمیدانان كشورمان به این دعوت پاسخ گفته و در مقاله ای دلایل افزایش مقالات علمی ایران به ویژه رشته شیمی را بررسی كرده اند.۲ مطالعه دقیق این مقاله كه تنها به نقاط ضعف كارنامه پژوهشی كشور پرداخته است، این نكته را به ذهن متبادر می كند كه گویا هدف اصلی نویسندگان آن بیشتر تضعیف جامعه پژوهشی نوپای ایران بوده است تا صرفاً یك بحث علمی. لحن یك طرفه و دیدن نیمه خالی لیوان این نكته را روشن می سازد كه گویا نویسندگان این مقاله دوست دارند همه مانند آنها فكر كنند و دنیای علم را آنگونه كه آنها می خواهند ببینند و البته این چیز غریبی نیست و سیاه و سفید دیدن همه امور، ایده آل نگری، نگرش یك بعدی و تك عاملی دیدن پدیده های پیچیده اجتماعی از خصوصیات و الگو های فكری جوامع قبیله ای است۳ كه هنوز هم در كشور ما به حیات خود ادامه می دهد. این امر نشان می دهد كه به رغم آشنایی دویست ساله ما با علوم نوین، هنوز فرهنگ علمی حتی در بین عالمان ما هم ریشه نداونده است و شاید بهتر باشد به جای تاكید فراوان بر تولید علم، به ترویج علم و فرهنگ علمی همت بیشتری بگماریم.
به تازگی این استادان با چاپ مقاله ای در روزنامه وزین شرق۴ هرچند خود را عاری از خطا ندانسته اند اما دوباره بعضی از ادعاهای خود را تكرار كرده و در اقدامی خواستار پاسخگویی مكتوب منتقدان خویش شده اند. نگارنده این سطور به عنوان عضوی از جامعه شیمی ایران برخود لازم دانستم نكاتی جهت روشن شدن اذهان عمومی گوشزد كنم.
۱- مستوفی الممالك از مردان متنفذ اواخر دوره قاجار بیان زیبایی در مورد كار كردن در ایران دارد: «در این مملكت هر كس از كارها طفره برود همیشه در امان است، حتی اگر ترك واجب هم كرده باشد.»۵ عزیز دیگری هم در مقایسه نحوه عملكرد پژوهشگران در نقاط مختلف دنیا می گفت: «در آمریكا همه چهار نعل می تازند، در اروپا همه می دوند، در آسیا همه راه می روند، اما در ایران اقلیتی راه می روند و اكثریتی نشسته اند و سعی می كنند به نحوی با تنه یا پشت پا زدن گروه رونده را زمین بزنند و به ریششان بخندند.» ایراد اساسی این دوستان به مشابه بودن متنی مطالب مقالات برخی از پژوهشگران شیمی كشور است. این سخن آنچنان مایه تعجب است كه اگر كسی از سوابق كاری ایشان بی خبر بود در شیمیدان بودن این عزیزان شك می كرد. مگر برای یك موضوع خاص در زمینه شیمی چند مقدمه می توان نوشت؟ مثلاً در مورد اكسایش چند مطلب علمی به عنوان مقدمه یا موخره یك مقاله پژوهشی می توان نوشت؟ این استادان عزیز نیك می دانند به واسطه كمبود امكانات، بیشتر كار هایی كه در زمینه شیمی آلی در ایران انجام می شود، متدولوژی است. لذا جز در نتایج تجربی تفاوتی بین مقالات یك موضوع خاص نخواهد بود و این هم آنچنان كشف بزرگی نیست كه آن را در یك مجله بین المللی چاپ كرد. از سوی دیگر دوست دارم كه بدانم آیا این امر فقط مختص ایران است؟ یا اینكه حتی در پیشرفته ترین كشور های دنیا هم چنین كاری انجام می شود؟ كل مقالات مورد بحث در این زمینه به استناد مقاله این دوستان، ۳۱ مورد در ۱۴ سال اخیر است. به فرض اینكه این۳۱ مقاله كاملاً تكراری باشند (كه این گونه نیست) و تعداد كل مقالات شیمی ایران در این بازه زمانی ۳۰۰۰ مقاله باشد (كه اگر بیشتر نباشد، قطعاً كمتر نیز نخواهد بود) مقالات مورد مناقشه كلاً ۳ درصد تولیدات علمی شیمی كشور را شامل می شود. نكته دیگری كه شایسته است توجه بیشتری به آن مبذول شود این است كه در طول ۱۰ سال گذشته تعداد ارجاعات كتاب شیمی آلی پیشرفته March (كه یكی از دو كتابی است كه در تمام دانشگاه های دنیا برای دوره های تكمیلی شیمی آلی تدریس می شود) به كار های پژوهشگران ایرانی مقیم ایران ۱۰ برابر شده است (۱ ارجاع در سال ۱۹۹۲ و ۱۰ ارجاع در سال ۲۰۰۱)، آیا این نمی تواند دلیل بر بهبود كیفیت كارهای پژوهشی در زمینه شیمی آلی در ایران باشد؟ واضح است كه استاندارد های آموزشی و پژوهشی در كشور ما و حتی در اروپا با استاندارد های موجود در آمریكای شمالی قابل قیاس نیست، اما كم نیستند پژوهشگران داخلی كه به رغم همه مشكلات موجود كار های بسیار بزرگی انجام داده اند. چاپ ده ها مقاله در مجلات انجمن شیمی آمریكا، كه حتی خود آمریكایی ها هم آرزوی چاپ مقاله در این مجلات را دارند، خود گواه این امر است و روشن نیست چرا نگارندگان محترم این مقاله به راحتی از كنار آن گذشته و از آن نامی نیاورده اند.
۲- نویسندگان محترم دلیل سه برابر شدن مقالات علمی ایران را در فاصله سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۳ به سیاست چماق و هویج (تنبیه و تشویق) دانسته اند و به پارامتر های دیگر اشاره ای نكرده اند. این در حالی است كه عوامل بسیار زیادی در این امر دخیل بوده اند، در این سال ها با افزایش درآمد دولت و نیز قرار گرفتن فردی از اصحاب فرهنگ در راس دولت توجه زیادی به فعالیت های پژوهشی و آموزشی دانشگاه ها شده و تجهیزات بسیار زیادی وارد سیستم پژوهشی كشور گردیده است. به واقع در این سال ها نگرش حكومت به مقوله دانشگاه از دید زینت تا حدودی به دید ضرورت تغییر یافته است. تدوین برنامه چهارم توسعه، كه برنامه ای دانایی محور است، موید این نكته است. پژوهشگران كشور باید بر خود ببالند كه تلاش های شبانه روزی خود و دستیارانشان، چنین دستاورد بزرگی داشته است. به عقیده من دانایی محور شدن برنامه چهارم توسعه (حتی اگر در لفظ باشد) از كسب جایزه نوبل علمی نتیجه ای شیرین تر برای ایران آینده خواهد داشت، البته اگر بپذیریم كه برای نهادینه شدن این امر شاید چند نسل زمان لازم باشد. در اینجا شنیدن سخنان ورنر هایزنبرگ در مورد آلمان پس از جنگ (جنگ جهانی دوم)، كه بسیار به بحث ما نزدیك است خالی از لطف نیست: «اندیشه من فقط این نبود كه بیشترین كمك را از دولت برای پژوهش های علمی بگیریم، بلكه می خواستم كاری كنم كه علم بر تصمیمات دولت تاثیر گسترده تری داشته باشد... به عبارت دیگر می خواستم كاری كنم كه علم در امور عمومی تا حدود زیادی ابتكار عمل را به دست گیرد.»۶ دلیل دیگری كه برای این رشد زیاد می توان ذكر كرد، این است كه با گسترش شبكه اینترنت، سرعت دستیابی به اطلاعات علمی و مبادله آن بسیار سریع تر از گذشته شده است. مقاله ای كه امروزه یك تا دو ماه قبل از چاپ (به صورت آن لاین) به دست پژوهشگر ایرانی می رسد در سال های نه چندان دور یك تا دو سال بعد از چاپ به دستش می رسید. به علاوه رایانه های پر سرعت و نیز نرم افزارهای جدید كار پژوهشگران امروزی را نسبت به محققان گذشته هزاران برابر آسان تر كرده است. این عامل در كشورهای جهان سوم به ویژه ایران نقشی اساسی داشته است. نكته دیگری كه توجه به آن الزامی است، افزایش تقریباً دو برابری تعداد مدرسان استادیار و بالاتر در دانشگاه های كشور و نیز افزایش چند برابری تعداد دانشجویان دوره های تكمیلی است. البته اینجانب در این مجال به اثرات مثبت یا منفی پدیده تورم دانشجویان دوره های تكمیلی كاری ندارم، اما قطعاً از اثر مثبت این پارامتر روی پدیده تولید علم كشور نمی توان چشم پوشی كرد.
۳- راه اندازی دوره های دكترای داخل، مخالفان بسیاری داشته است بعضی از این مخالفان به تناوب به انتقادهای منطقی از این پدیده پرداخته اند و تا حدودی سعی در آسیب شناسی این پدیده جدید داشته اند. اما گروه دیگر كه هنوز در آرمان شهرهایی كه دیده اند سیر می كنند به هر بهانه ای سعی دارند زخم زبانی به تحصیلكردگان دكترای داخل بزنند. این افراد متاسفانه كه نخواسته یا نتوانسته اند اندیشه هایشان را بومی كرده و با شرایط اجتماعی موطن خویش وفق دهند در بیشتر موارد نتوانسته اند كاركرد مناسبی از لحاظ آموزشی یا پژوهشی در كشور ایفا كنند و در مواردی حتی به ترویج روحیه یاس و ناامیدی در بین بهترین جوانان این مرز و بوم پرداخته اند. در مقاله مذكور هم معلوم نیست چرا تنها عملكرد تحصیلكردگان دكترای داخل مورد ارزیابی یك جانبه قرار گرفته است. خوب است نهادهای غیردولتی مانند انجمن شیمی ایران به بررسی كامل و مقایسه عملكرد آموزشی و پژوهشی و نیز تاثیرگذاری اجتماعی تحصیلكردگان دكترای داخل و همدوره ای هایشان كه در كشورهای خارجی آموزش دیده اند بپردازند و نقاط ضعف و قوت هر گروه را مشخص كنند تا این گرانقیمت ترین سرمایه های انسانی این دیار كاركرد مناسب تری در جامعه داشته باشند.
۴- فراموش نكنیم ما در كشوری زندگی می كنیم كه در گذشته ای نه چندان دور (دوره قاجار) بیش از ۹۰ درصد مردمش بی سواد بوده اند. حال در چنین كشوری به رغم تمام مخالفت ها علم و ارزش های علمی پس از هزار سال جوانه زده و كم كم به یك هنجار رایج در جامعه تبدیل شده است. چنین برخوردی چه معنایی برای آینده سازان این دیار دارد؟ دانش قدرت است، امروزه علم است كه جوامع انسانی را به پیش می برد و جامعه بدون علم در دنیای كنونی، جامعه ای ناتوان و ناقص است. اگر می خواهیم در جهان آینده حرفی برای گفتن داشته باشیم یا بهتر بگویم اگر می خواهیم به عنوان یك ملت و قوم متمایز و صاحبان یك تمدن دیرین فقط وجود داشته باشیم باید علم و فرهنگ علمی را در كشورمان به یك هنجار رایج تبدیل كنیم و امید داشته باشیم كه در صورت تبدیل این هنجار به یك سنت فراگیر اجتماعی و تاثیرگذاری آن روی كل جامعه شاهد ماندگاری و پیشرفت ایرانی در «عصر جهانی شدن» باشیم.
۵- این دو عزیز در پی نوشت ۱۲ مقاله خود در روزنامه شرق از به چالش كشیده شدن مشروعیت علمی ایران سخن به میان آورده اند. خوب است این دوستان پاسخ دهند كه مشروعیت علمی ایران نتیجه تلاش چه كسانی بوده است؟ قطعاً كسانی كه این مشروعیت و اعتبار را برای جامعه علمی ایران به ارمغان آورده اند صلاحیت بیشتری دارند كه در این مورد اظهارنظر كنند و خود بهتر می دانند كه چگونه از این مشروعیتی كه خود ساخته اند، دفاع كنند.
۶- مقاله این عزیزان نكته بسیار مثبت اما مستتری در خود داشت كه بیشتر منتقدان و موافقان از آن غافل مانده اند: خوشبختانه تولید علم شیمیدانان كشور به حدی رسیده است كه نویسندگان مقاله فوق الذكر تاكنون چندین مقاله در زمینه تولید علم شیمی ایران در مجلات داخلی و خارجی به رشته تحریر درآورده اند.۷ این باید كه مایه مباهات جامعه شیمی كشور باشد كه با ایجاد یك موج مثبت در جامعه علمی ایران، كه از یك سو سبب شدند پس از هزار سال یك بار دیگر نام ایران در كتابخانه های سراسر دنیا زنده شود و از سوی دیگر زمینه كار و مشغولیت را نیز برای دیگران فراهم آوردند.
۷- در پایان این سخن ارسطو را نسبت به استادش افلاطون یادآور می شوم كه گفته است: «احترام استاد واجب است اما احترام حقیقت واجب تر» لذا به رغم انتقادات مطرح شده به هیچ وجه منكر خدمات این عزیزان در عرصه علم كشور نیستم و معتقدم هر چند كه این دو عزیز در مقاله فوق الذكر كمتر از ۱۰ درصد واقعیت های موجود در جامعه شیمی كشور را بیان و از طاووس تنها به دیدن پای زشت آن بسنده كرده اند، نه مبنای علمی و آكادمیك دارد و نه با اصول اخلاقی جامعه ما سازگار است.
منبع : باشگاه اندیشه