سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا


اختلافات چین و ژاپن؛ سیاسی یا اقتصادی


اختلافات چین و ژاپن؛ سیاسی یا اقتصادی
اگر شما هم جزء افرادی هستید كه معتقدند این دو قدرت بزرگ آسیا در حال نزدیك شدن به یكدیگر هستند در واقع دلایل زیادی برای این اعتقاد خود خواهید یافت. سه سال در چهارسال گذشته ژاپن عنوان بزرگترین شریك تجاری چین را به خود اختصاص داده است.اختلافات تجاری دهه ۱۹۹۰ كه باعث وحشت تجار ژاپنی از رقابت با چینی ها می شد سرانجام از بین رفته است. كالاهای ارزان چینی خرید را برای ژاپنی ها آسان كرد تجهیزات و ماشین آلات پیشرفته ژاپنی نیز راه خود را به كارخانه های چینی پیدا كردند. علاوه بر این چین و ژاپن در تلاش برای تشكیل جامعه تجاری در شرق آسیا هستند. این دو كشور همچنین سعی می كنند تا از سقوط دلار جلوگیری كند و نرخ برابری واحد های پولی خود را ثابت نگاه دارند. در راستای این سیاست است كه چین و ژاپن بزرگترین خریداران اوراق بهادار خزانه داری امریكا هستند. علاوه بر این در چارچوب توافقنامه ای موسوم به«چیانگ های» در سطح وسیع تری از كشورهای منطقه این دو كشور به دنبال همكاری های بیشتر بین بانك های مركزی و وزرای اقتصادی و مالی این كشور ها هستند. تا چندی پیش برخی از نظریه پردازان عرصه اقتصادی مطمئن نبودند كه این دو كشور حتی در تصمیم های بین المللی نیز به نقطه نظر مشتركی برسند. این در حالی است كه در حال حاضر مقامات وزارت دفاع این دو كشور و حتی افسران ارشد نظامی چین و ژاپن به مناسبت های مختلف با یكدیگر ملاقات می كنند. تا اواخر دهه ۱۹۹۰ رهبران چین ضمن تمجید از اقتصاد ژاپن از آن به عنوان یك الگو یاد می كردند از همه مهم تر این دو كشور در گفتگو های شش جانبه با كره شمالی ایالات متحده را همراهی می كنند. (كشور های دیگر شركت كننده در این گفتگو ها عبارتند از: روسیه و كره جنوبی) البته شواهد زیادی علیه این ادعاها نیز و جود دارد. از جمله این شواهد می توان به تنش هایی اشاره كرد كه اخیرا بین این دو رقیب افزایش یافته است. نوامبر گذشته یك زیر دریایی چینی وارد آب های ژاپن شد. این زیر دریایی ظاهرا قصد داشت تا سیستم ردیابی ژاپنی ها را آزمایش كند. این روش در دوران جنگ سرد و توسط نیروی دریایی شوروی سابق بسیار رایج بود. ژاپن نیز با افتخار اعلام كرد كه این زیر دریایی را به موقع رد یابی و شناسایی كرده است و از چین تقاضای عذر خواهی رسمی كرد. همچنین چندی پیش ژاپن در بیانیه مشتركی با متحد امریكایی خود نگرانی اش را نسبت به مساله تایوان اعلام كرد. این مساله نه تنها دخالت در امور داخلی چین محسوب می شد بلكه طبق قانون اساسی ژاپن نیز كه در مورد اقدامات نظامی محدودیت هایی را درنظر گرفته است بحث برانگیز بود. در ماه دسامبر نیز درطرح چشم انداز دفاعی این كشور از خود چین به عنوان عامل نگرانی یاد شد. این اعلام نگرانی در پی اعلام چین مبنی بر افزایش ۶/۱۲ در صدی بودجه دفاعی این كشور یعنی تا ۲۵۰ میلیارد یوان( ۳۰ میلیارد دلار) صورت گرفت. ژاپن ادعا می كند كه این رقم ۳۰ تا ۵۰ درصد رقم واقعی است.
آیا رهبران این دو كشور با تشكیل جامعه تجاری در شرق آسیا می توانند به تنش ها و اختلافات پایان دهند؟ گرچه در راستای این همكاری ها، مسئولان رده بالای این دو كشور حتی در سطح وزرای خارجه نیز با یكدیگر گفتگو كرده اند اما جونیچیرو كویزومی نخست وزیر ژاپن در اكتبر ۲۰۰۱ و رئیس جمهور چین از سال ۱۹۹۸ هیچ دیدار رسمی از كشورهای یكدیگر نداشته اند. هر گونه دیدار رسمی بین مقامات عالی این دو كشور نیز فقط در حاشیه نشست های بین المللی و منطقه ای صورت گرفته است. از زمان عادی سازی روابط دیپلماتیك بین این دو كشور در سال ۱۹۷۲ این در واقع طولانی ترین وقفه در روابط چین و ژاپن است. ریشه این اختلافات به ۷۰ سال پیش یعنی حمله ژاپن به چین برمی گردد. پس از آن نیز با وجود تقاضای رسمی چین، هرگز اظهار پشیمانی نكرد. البته فهرست این اختلافات از مواردی كه اشاره شد طولانی تر است. چین و ژاپن برسر حاكمیت جزایر جنوب ژاپن نیز اختلاف نظر دارند. این جزایر در ژاپن به نام سنكاكو و در چین به نام دیائویو معروف هستند. چندی پیش ژاپن اعلام كرد فانوس دریایی كه توسط یك گروه ملی گرا در یكی از این جزایر ساخته شده است متعلق به این كشور است و چین نیز كشتی هایی را برای عملیات حفاری و نقشه برداری به این جزایر اعزام كرده است. این در حالی است كه ژاپن این جزایر را جزء منطقه اقتصادی اختصاصی خود می داند.
ظهور قدرت های جدید
آیا این اختلافات در منطقه شرق آسیا باید موجب نگرانی خارجی ها شود؟ ویا منافع اقتصادی در نهایت موجب تفاهم های بیشتر در زمینه سیاست نیز خواهد شد و جای نگرانی وجود ندارد؟
این دو دیدگاه در واقع دو روی یك سكه هستند. این دو كشور هم اكنون ثروتمند تر و قدرتمند شده اند و شریك های تجاری مهمی نیز برای یكدیگر به شمار می روند بنابراین خیلی طبیعی است كه رقیب یكدیگر در منطقه نیز به حساب بیایند. چین و ژاپن در مهم ترین سال های هزاره دوم رقیب یكدیگر بوده اند ودر بیشتر این سال ها چین موضع برتری داشته است. اما از اواسط قرن نوزدهم تا دهه ۱۹۹۰ از قدرت اقتصادی و سیاسی چین كاسته شد ودر مقابل آن ژاپن شروع به قدرتمندتر شدن كرد تا جایی كه در دهه ۱۹۳۰ حتی به چین حمله كرد. در حالی كه ژاپن در دهه های ۱۹۶۰ و۱۹۷۰ رفته رفته به یك حول اقتصادی تبدیل شد، چین قدرت اقتصادی خود را از دست می داد و بیشتر درگیر تبعات انقلاب فرهنگی خود بود. البته در طول سه دهه گذشته یعنی از هنگامی كه دنگ ژیائوپینگ شروع به تمركز زدایی در اقتصاد چین كرد این كشور مجدداً قدرت خود را باز یافته است. تجارت چین با كشورهای دیگر بخصوص با غول اقتصادی در مجاورت خود یعنی ژاپن رونق گرفته است. این رونق پس از سقوط بازار سهام در ژاپن در سال ۱۹۹۰ سرعت بیشتری گرفت. اما ظهور مجدد چین نگرانی های قدیمی را در دو زمینه تازه می كند: احتیاج و عطش چین برای منابع طبیعی بخصوص درآبهای ساحلی اطراف این كشور و همچنین توانایی چین در مدنیزه كردن نیروهای مسلح این كشور و متعاقب آن برهم زدن تعادل راهبردی در منطقه و ایجاد نگرانی در ژاپن. از سوی دیگر باید در نظر داشت كه با رشد تقاضا در صنایع چین و در میان مصرف كنندگان در این كشور بسیار به نفع ژاپن است. حدود یك سوم از رشد صادرات ژاپن در دو سال گذشته مربوط به صادرات به چین و هنگ كنگ بوده است. سرمایه گذاری شركتهای ژاپنی در چین نیز به حدود ۳/۳ میلیارد دلار در عرض یكسال تا مارس۲۰۰۳ افزایش پیدا كرده است گرچه این میزان سرمایه گذاری تنها معادل ۶% از میزان سرمایه گذاری خارجی در چین بوده است. به نظر می رسد همین تعامل اقتصادی است كه در مقاطعی باعث روابط بهتر سیاسی بین این دو كشور می شود و باز هم همین رقابت شدید و جدی اقتصادی است كه این دو كشور راهمچنان رقیب سیاسی یكدیگر نگاه می دارد وگهگاه نیز باعث تنش های سیاسی می شود. شاید رسیدن به نوعی تعادل در مناسبات اقتصادی بتواندكلید رسیدن به ثبات سیاسی در روابط این دو كشور باشد.
منبع : خبرگزاری آفتاب