جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا
امام حسین علیه السلام و احیای دین
نهضت امام حسین علیه السلام پدیدهای عمیق، چند ماهیتی و چند لایه است چرا كه عوامل متعددی در آن دخالت دارند. برخی علت قیام حضرت را امتناع از بیعت یزید میدانند و بعضی دیگر امر به معروف و نهی از منكر، و عدهای هم دعوت كوفیان و تشكیل حكومت را علهٔالعلل قیام ذكر میكنند و...
در یك نگاه كلی و دقیقتر میتوان تمام انگیزهها و علل و عوامل بر شمرده شده در خصوص قیام امام علیه السلام را در احیای دین خلاصه كرد.
به اعتقاد نویسنده، احیای دین عبارت است از تحریفزدایی و كشف افقهای نوین و حقایق تازه در حوزه معارف دینی همراه با مكتبشناسی اجتهادی و زمانشناسی دقیق كه عامل اساسی در قیام عاشورا محسوب میشود.
نویسنده برای تبیین این امر، ابتدا فلسفه و ضرورت احیاگری در دین در دو قلمرو عقلی و نقلی را طرح كرده آسیبهای ایجابی و سلبی باورهای دینی در عصر امام حسین علیه السلام را بر شمرده و با اشاره به سه عنصر رهبری، خواص و مردم به عنوان عوامل بنیادین احیاء، خصوصیات رهبری امام حسین علیه السلام را تشریح كرده است. وی اصلاح جامعه مسلمین و احیای امر به معروف و نهی از منكر، تشكیل حكومت اسلامی و احیای كتاب و سنت را از مهمترین مؤلفههای احیاگری دینی میداند كه امام حسین علیه السلام بر آن تاكید فراوان داشتهاند.
اهمیت بحث «احیای دین» با توجه به این نكته روشن میشود كه جامعه نوین ما بیش از هر امری، هویت خود را وامدار احیای دین است. دین، باید در «صحنه عمل» تجسم یابد. صرف انتساب به دین، بی آن كه در متن زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان حضور كارساز داشته باشد، كافی نیست وگرنه همان «اسلام شناسنامهای» خواهد بود. به علاوه با گذشت زمان، فقط ظواهر و نمودهایی سطحی از آن باقی میماند و اهداف اصلی و درون مایه حقیقی آن متروك و منزوی یا كمرنگ میشود و در بدترین شرایط، برخی «بدعت» ها جایگزین «سنت» ها میشود و روح دین مسخ گشته، اسكلتی بی جان باقی میماند.
در اینجا رسالت «احیاگری» و «بدعت ستیزی» پیشوایان دینی و عالمان ربانی ایجاب میكند كه در جهت زنده ساختن دوباره شعارها، اهداف و جوهره اصلی دین، قیام و اقدام كنند و بدعتها و بدعتگزاران را بشناسانند تا راه دین، بیابهام و بیغبار، باقی بماند و روندگان این صراط، به حیرت و ضلالت گرفتار نشوند. امامان شیعه علیهالسلام، یكایك، رسالت احیاگری دین را داشتهاند و هر یك از معارف و احكام كه از یاد میرفته یا تحریف میشده است را در چهره راستین و بیتحریفش مینمایاندهاند. حتی درباره امام زمان علیه السلام نیز تعبیر «محیی شریعت» و از بین برنده «بدعت» به كار رفته است و در دعا از خداوند میخواهیم كه به دست آن منجی موعود، آنچه از معالم و نشانههای دین و دینداری به دست ظالمان از میان رفته و مرده است، زنده گردد.
بدیهی است كه با دین زنده و احیا شده میتوان جامعه را زنده كرد. این سنت پس از رحلت حضرت رسول صلوات الله علیه نیز با اصل استمرار ولایت فكری و معنوی ائمه اطهار علیهم السلام ادامه یافت. در عهد زمامداری یزید بدعتها و آفات فكری و دینی به اوج خود رسیده بود و میرفت كه خورشید اسلام نبوی در پشت ابرهای سیاه حاكمیت اموی پنهان گردد كه امام حسین علیه السلام با گفتار و كردار خود به احیای آن قد برافراشت. اصل احیاگری پس از شهادت آن حضرت نیز به عنوان اساسیترین ركن در سنت گفتاری و كرداری اهل بیت علیهم السلام تبلور یافت. و پس از آنان وارثان علوم و رسالت آنان، یعنی عالمان ربانی، وظیفه احیاگری را بر دوش دارند.
به واقعه چند بعدی كربلا از زوایای گوناگون میتوان نگریست و آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
نهضت سیدالشهدا علیه السلام به تعبیر استاد شهید مطهری از پدیدههای چند ماهیتی، نهضتی متشابه، ذو وجوه، عمیق، چند بُعدی، چند جانبه و چند لایه است؛ چرا كه عوامل متعددی در آن دخالت دارند و علت تفسیرهای مختلف در مورد این قیام نیز محاذی بودن عناصر دخیل در آن است كه در آن واحد، مقصدها و هدفهای مختلف داشته است.
برخی علت قیام حضرت را امتناع از بیعت با یزید میدانند و بعضی دیگر امر به معروف و نهی از منكر و عدهای هم دعوت كوفیان و تشكیل حكومت را علهٔالعلل قیام ذكر میكنند. مسئولیت اجتماعی حمایت از امت اسلامی و حفظ كیان اسلام، صیانت خلافت از انحرافهای امویان، جلوگیری از ظلم و ستم امویان خاصه بر شیعیان، از بین بردن بدعتها و احیای سنت، جلوگیری از محو نام آلالبیت علیهم السلام، جلوگیری از تاراج بیتالمال مسلمین، عمل به وظیفه شرعی و تكلیف دینی، اتمام حجت و تبلیغ دین و... از دیگر علل و انگیزههایی است كه نویسندگان در مورد این حادثه در كتابهای خود به آنها پرداختهاند.در یك نگاه كلی و دقیقتر، میتوان تمام انگیزهها و علل و عوامل بر شمرده شده در خصوص قیام امام علیه السلام را در «احیای دین» خلاصه كرد.
امام حسین علیه السلام در نامهای به بزرگان بصره از آنها میخواهد كه به كتاب الهی و سنت نبوی بیندیشند و از واقعیتهای جامعه غافل نباشند زیرا سنتها و روشهای پسندیده مرده و از میان رفته و بدعتها و ارزشهای جاهلی زنده و جای آنها را گرفته است.«من شما را به پیروی از كتاب خدا و راه و روش پیامبر فرا میخوانم؛ زیرا هم اكنون سنت پیامبر از میان رفته و بدعتها و احكام ناروا زنده شده است، پس اگر گوش به این پیام فرا دهید و آن را بپذیرید، شما را به راه سعادت رهبری خواهم كرد.» (۱)
همچنین آن حضرت پذیرش دعوت كوفیان را، به جهت هویت احیاگرانه آن میداند و میفرماید:
«ان اهل الكوفهٔ كتبوا الی یسالوننی ان اقدم علیهم لما رجوا من احیاء معالم الحق و اماتهٔ البدع.» (۲)
به تعبیر سید محسن امین:
قیام برای احیای حق و میراندن باطل را وظیفه دینی خود میدانست «ما اهون الموت علی سبیل نیل العز و احیاء الحق. لیس الموت فی سبیل العز الا حیاهٔ خالدهٔ و لیست الحیاهٔ مع الذل الا الموت الذی لاحیاهٔ معه.» (۳)
احیاگر در عرصه احیای دین با دو تشخیص فوقالعاده مهم رو به رو است: تشخیص درد و تشخیص درمان. بنابراین اساس كار احیاگران را میتوان در «درد شناسی» و «درمانگری» خلاصه كرد.
●معنای «دین» و «احیاء»
«دین» در لغت به معنای «جزا» و «مكافات» و نیز «ذلت و عبودیت در برابر خداوند متعال» آمده است.(۴) و اما دین از حیث تعریف اصطلاحی، دارای معانی متعدد و متنوعی میباشد كه به خاطر خارج بودن آن از حوصله نوشتار حاضر از پرداختن به آن خودداری میكنیم. چنین به نظر میرسد كه تعریف دین به «ما جاء به النبی» مناسب باشد؛ به این ترتیب در واقع «دین» را تعریف حدی و رسمی نكردهایم بلكه به پدیدهای واقعی (ما جاء به النبی) اشاره كردهایم و گفتهایم كل اموری كه تحت این عنوان قرار میگیرند، به لحاظ آثار مهم مورد نظر و مشتركشان برای ما مهم و شایان توجهند، لذا جا دارد كه در مورد خواص این پدیده و اجزای آن بحث كنیم. چنین واقعیتی را دین بخوانید یا نخوانید، چندان اهمیتی ندارد، چون این دیگر بحثی لغوی است. «ما جاء به النبی» در واقع همان قرآن (با همه مراتبش) و سنت مفسر آن است.
●مفهوم احیا و فلسفه احیاگری
«احیاء» (زنده كردن) در برابر «اماته» (میراندن) است. حیات كه ریشه آن است به مفهوم پدیده قابل رشد، صاحب ادراك، سازگار با محیط، دارای قدرت و حائز استعدادهای نهفته معنوی و گرایشهای دیگر است و مرگ كه نقیض آن است به معنی پدیده غیر قابل رشد و عاجز از سازگاری با محیط، فاقد قدرت و استعدادهای معنوی است. حیات در فرهنگ قرآن در معانی متعددی چون ملازم بودن با استعداد رشد و نمو، استعداد ادراك حسی، استعداد ادراك عقلانی، زندگی معنوی منطبق با وحی و فطرت الهی، زندگی جاودانه اخروی و... به كار رفته است.
مفهوم اصطلاحی واژه احیا مانند بسیاری از اصطلاحات كلیدی دیگر دستخوش تحریف و سوء تعبیرهای فراوان قرار گرفته است. عدهای آن را معادل «آسیب شناسی» یا «نوسازی دین» و یا «بازسازی فكر دینی» گرفتهاند، چنانكه برخی آن را به مفهوم حرف نو و نوآوری در قلمرو اندیشه دینی قلمداد كردهاند. گروهی نیز آن را تفسیر دین، مطابق با نیازهای زمان و اندیشههای عصر میدانند. طبق این بیان، احیاگر كسی است كه دین را مطابق اندیشه، فرهنگ و نیازهای عصر خود عرضه میكند.
مفهوم انحراف جامعه مسلمین از ارزشها و هنجارهای اسلامی در عصر امام حسین علیه السلام، ابعاد گستردهتری به خود گرفت؛ انحراف جامعه اسلامی و تخطی از هنجارهای اجتماعی اسلام، امام حسین علیهالسلام را بر آن داشت تا علیه این آسیبهای اجتماعی كه طبعا روابط ناسالمی را بر امت اسلامی تحمیل میكرد، قیام كند و اصلاح جامعه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله را در قالب شیوههای عملی امر به معروف و نهی از منكر سر لوحه كار خود قرار دهد.ولی این تعریفها هیچ كدام بیانگر ویژگیهای اساسی این اصطلاح نیستند؛ زیرا آسیبشناسی دینی اولا، بحث را به قلمرو آفتشناسی و آفتزدایی در دین منحصر میكند و دیگر این كه به طور ضمنی بر آسیبپذیر بودن پیكره دین صحه میگذارد كه بطلان آن روشن است. «نوسازی»، «تجدید حیات دینی» و «بازسازی فكر دینی» نیز تعبیرهای گویایی نیستند. تاكید بر نوآوری در اندیشه دینی نیز مستلزم این است، كه هر نوع مسلك و تعریف جدید و حتی انحرافی دین (مثل وهابیت) را مصداق رنسانس در تفكر دینی به حساب آوریم. در تلقی سوم [تفسیر مطابق با نیازهای زمان و اندیشههای عصر] نیز عدم جامعیت و ضعف در مانعیت هویداست زیرا هم بر عنصر ضرورت كار شناسانه بودن این حركت تاكید نشده است و هم بسیاری از گرایشها را، كه در جهت تطبیق ناروای دین با زمان بوده است، در برمیگیرد. احیاگری به مفهوم بدعت ستیزی و تحریف زدایی صرف هم نیست؛ زیرا جامع ویژگیهای دیگر نخواهد بود. تعریف جامعتر این اصطلاح عبارت است از تحریف زدایی و كشف افقهای نوین و حقایق تازه در حوزه معارف دینی همراه با مكتبشناسی اجتهادی و زمانشناسی دقیق.پس از تبیین احیاگری به این سؤال میپردازیم كه با وجود خاتمیت و زوال ناپذیری دین اسلام، احیاگری و تجدید حیات در قلمرو آن چه مفهومی دارد؟ البته فلسفه و لزوم احیاگری در ادیان پیشین روشن است؛ زیرا اولا، آن ادیان بر اساس نیازهای مقطعی و متناسب با اوضاع آن روزگار پا به عرصه هدایت نهاده بودند. ثانیا حتی آن بخش از معارف آسمانی آن ادیان، كه ارزش جاودانه ماندن را داشت با گذشت زمان دستخوش تحریف و دگرگونی قرار گرفت. از همین رو، قرآن یكی از هدفهای اصلی بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را تحریف زدایی و تكمیلگری یا به عبارت دیگر احیاگری در شریعتهای پیشین ذكر میكند.(۵) اینك چرا اسلام، كه خاتم ادیان آسمانی و جامع و جاودانی است به احیاگری نیاز دارد؟فلسفه یا رمز ضرورت احیاگری در دو قلمرو - عقلی و نقلی - قابل طرح است:
۱. امكان تحریف دین خاتم و لزوم تحریف زدایی از ساحت آن .
۲. عمق و اعجاز معنوی معارف ثقلین .
۳. لزوم اجتهاد مستمر یا رد فرع بر اصل.
این سه، عاملهای عقلی لزوم احیاگری به شمار میروند و ادله نقلی نیز بر آنها صحه میگذارد. اسلام در عهد حیات نبی اكرم صلی الله علیه و آله آماج برخی از تحریفات قرار گرفت تا آنجا كه آن حضرت ضمن خطبهای نسبت به آن هشدار داد. پس از رحلت ایشان، به ویژه در عصر حاكمیت مطلق استبداد امویان و عباسیان، تحریف و تفسیر وارونه دین اوج بیشتری گرفت كه در طول تاریخ اسلام نیز همواره این روند ادامه داشته است. از طرف دیگر، اسلام كه در قرآن و سنت تبلور یافته، معارفی عمیق و بسیار گسترده دارد كه هر چه بر دانش و اندیشه بشری افزوده شود، ابعاد اعجاز آن بیشتر آشكار میگردد. دستیابی به این ذخایر و گوهرهای فراوان غواصانی میخواهد ماهر، كه از موج نهراسند كه همان احیاگرانند.
عامل دیگر لزوم اجتهاد است. قرآن با تاكید بر تفقه در دین، و نیز اهلبیت علیهم السلام با فراخوانی به اجتهاد و تلاش در جهت رد فروع بر اصول، بر لزوم احیاگری صحه گذاردهاند. (۶)
برخی علت قیام حضرت را امتناع از بیعت با یزید میدانند و بعضی دیگر امر به معروف و نهی از منكر و عدهای هم دعوت كوفیان و تشكیل حكومت را علهٔالعلل قیام ذكر میكنند. مسئولیت اجتماعی حمایت از امت اسلامی و حفظ كیان اسلام، صیانت خلافت از انحرافهای امویان، جلوگیری از ظلم و ستم امویان خاصه بر شیعیان، از بین بردن بدعتها و احیای سنت، جلوگیری از محو نام آلالبیت علیهم السلام، جلوگیری از تاراج بیتالمال مسلمین، عمل به وظیفه شرعی و تكلیف دینی، اتمام حجت و تبلیغ دین و... از دیگر علل و انگیزههایی است كه نویسندگان در مورد این حادثه در كتابهای خود به آنها پرداختهاند.بدین سان، خاتمیت اسلام به دلیل بلوغ و توانمندی فكری بشر در شناخت راه كمال نیست، بلكه فلسفه آن لزوم احیاگری است؛ یعنی فلسفه خاتمیت اسلام و نبوت نبی اكرم صلی الله علیه و آله به رشد عقل و اندیشه بشر و شایستگی او در حفظ، تبیین و اجرای اسلام برمیگردد. بشر در آن برهه از تاریخ، شایستگی یافت كه آیین كامل خود را از تحریف و دسیسه حفظ كند و در پرتو اجتهاد و احیاگری، از این سرچشمه زلال، نهرهای تازهای جاری سازد.
قرآن احیاگری در قلمرو تكوین و تشریع را یكی از صفات و اسمای حق معرفی میكند مانند «یخرج الحی من المیت» یا «و یحیی الارض بعد موتها» یا «و جعلنا من الماء كل شیء حی»، (۷) اما احیاگری حضرت حق، جلت عظمته، در جامعه بشری از طریق پیامبران صورت گرفت. آنان از ادیان پیشین تحریفزدایی كردند و معارف نوینی بر معارف آنان افزودند. به عبارت دیگر، آنان برای احیای بشریت به احیای ادیان پیشین پرداختند. قرآن هدف عمده پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله را دمیدن روح حیات به جامعه معرفی كرده است:
«یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما یحییكم (۸)؛ ای كسانی كه ایمان آوردهاید، خدا و پیامبر را پاسخ دهید آنگاه كه شما را به چیزی فرامیخوانند كه زندهتان میسازد.»
بدیهی است كه با دین زنده و احیا شده میتوان جامعه را زنده كرد. این سنت پس از رحلت آن حضرت نیز با اصل استمرار ولایت فكری و معنوی ائمه اطهار علیهم السلام ادامه یافت. در عهد زمامداری یزید، بدعتها و آفات فكری و دینی به اوج خود رسیده بود و میرفت كه خورشید اسلام نبوی در پشت ابرهای سیاه حاكمیت اموی پنهان گردد كه امام حسین علیه السلام با گفتار و كردار خود به احیای آن قد برافراشت. اصل احیاگری پس از شهادت آن حضرت نیز به عنوان اساسیترین ركن در سنت گفتاری و كرداری اهل بیت علیهم السلام تبلور یافت.
و پس از آنان وارثان علوم و رسالت آنان یعنی عالمان ربانی وظیفه احیاگری را بردوش دارند.
●آسیبشناسی باورهای دینی
از دید تاریخی، احیای دین، مسبوق عارضهای است كه بر دین وارد میشود. شجره طیبه دین در اوضاع و مقاطع مختلف احیانا دچار عارضه، آسیب یا آفت میشود. احیاگر در عرصه احیای دین با دو تشخیص فوقالعاده مهم رو به رو است: تشخیص درد و تشخیص درمان. بنابراین اساس كار احیاگران را میتوان در «درد شناسی» و «درمانگری» خلاصه كرد. نكته شایان توجه این است كه دین در تاریخ حیات و حضور خود در جامعه انسانی، نه با یك عارضه یا درد واحد رو به رو بوده است و نه احیاگران درمان واحدی را پیش رو نهادهاند. لذا در عرصه احیاگری با «دردهایی» و به تبع «درمانهایی» رو به رو بودهایم. در این میان، توفیق احیاگر، در گام نخست مدیون و مرهون دردشناسی صائب اوست. اگر احیاگر درد دین عصر خود را در نیابد و سر اعوجاج و رنجوری آن را كشف نكند و دچار خطا شود از اساس، ره به خطا برده است و اگر درد دین را به نیكی دریابد گامی دیگر برای توفیق در پیش روی دارد و آن حسن درمان است.(۹) از این رو است كه «آسیبشناسی» (pathology) بحث مهمی در احیاگری دین محسوب میشود.
«آسیبشناسی» اصطلاحی است در علم پزشكی كه به حالت آسیبمند بودن سلولهای زنده اشاره دارد. در این حالت سلولها به علت رشد بیرویه یا دلایل دیگر، حیات موجودات زنده را در معرض خطر قرار میدهند. این اصطلاح به معنی دانش شناخت بافتهای آسیب دیده در بیماری ها نیز به كار رفته است.
اصطلاح آسیبشناسی در علوم انسانی و علوم اجتماعی نیز به كار گرفته شده و در بحث انحرافات اجتماعی و كجرویها جای خود را باز نموده است. اصطلاح «آسیبشناسی دینی» یك اصطلاح جدید در حوزه اندیشه دینی است. شاید بتوان مدعی شد كه مرحوم شهید مطهری اولین كسی بود كه اصطلاح آسیبشناسی دینی را وارد حوزه اندیشه دینی كرد و در آثار خود از آن بهره برد. میتوان «آسیبشناسی دینی» را این گونه تعریف كرد: آسیبشناسی دینی یعنی شناخت آسیبها و اشكالاتی كه بر اعتقاد و باور دینی و یا آگاهی و معرفت دینی و یا رفتار و عمل دینی افراد و جامعه دینی وارد شده یا ممكن است كه وارد بشود.(۱۰) بر این اساس میتوان حركت احیاگرانه امام حسین علیهالسلام را حركتی بر مبنای شناخت آفتها و آسیبهای دینی كه جامعه اسلامی را در نوردیده بود دانست.
●جایگاه ارزشها در عصر امام حسین علیه السلام
جامعه در عصر امام حسین علیه السلام با بحران تزلزل ارزشهای انسانی مواجه بود.(۱۱) ارزشها و هنجارهای اجتماعی جامعه اسلامی پس از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به دلایل متعددی دچار آفت انحراف گشته بود. تحریف باورهای دینی و بازگشت به ارزشهای جاهلی، فراموشی سیره پیامبر صلی الله علیه و آله، برتری روحیه قومی و عصبیت بر هنجارهای اسلامی عصر پیامبر صلی الله علیه و آله كه نشات گرفته از تعالیم مقدس اسلام بود، تبدیل اشرافیت معنوی به اشرافیت مادی و ثروت اندوزی و گرایش به تجمل و كمرنگ شدن روحیه عالی اسلامی به ویژه در عصر عثمان و از آن پس، برتری حربه ارعاب و تزویر بر عامل حقطلبی و ظلم ستیزی در روحیه جامعه اسلامی بالاخص مردم كوفه، بیعدالتی و فساد رهبران سیاسی و برخی موارد دیگر، از جمله مسائل دردناك و آسیبهای عمده اجتماعی بود كه امام حسین علیه السلام با آنها مواجه شد.
جامعه اسلامی در عصر خلیفه سوم با مشكلاتی جدی رو به رو گردیده بود كه از آن جمله میتوان به مسائل زیر اشاره كرد:
راندن انصار از صحنه سیاست، بها دادن به امویان و قریشیان در امر حكومتداری، تاراج بیت المال مسلمین و حاتم بخشیهای عثمان، ثروت اندوزی او و ساختن بناهای اشرافی در مدینه و اختصاص اموال و باغهایی در مدینه برای خود، گسترش تفاخر قبیلهای و تبدیل اشرافیت معنوی به اشرافیت مادی كه موجب شد مساوات اسلامی فراموش شود. (۱۲)
عملكرد خلیفه سوم موجب شدت یافتن واكنشهای سیاسی اجتماعی علیه وی گردید به ویژه این كه در این واكنشها قبایل عرب یمنی و موالی ایرانی كه بیش از نیمی از مردم كوفه را تشكیل میدادند، نقش مؤثری داشتند. بروز جدی رقابتهای سیاسی بین دو پایگاه مهم عراق (كوفه) و شام از عوامل مهمی بود كه در زمان عثمان بر سر تقسیم غنایم ارمنستان و فتح آن بروز كرده بود (۱۳) و دوران امامت حضرت امیر علیه السلام را نیز تحت تاثیر خود قرار داده بود. عراقیها همواره به داشتن عراق آزاد از تسلط امویان علاقهمند بودند و لذا به علی علیه السلام پیوستند و زمینههای متعدد دیگری نیز آنان را واداشت تا از واكنشهای امام علی علیه السلام در برابر معاویه دفاع كنند، گرچه متغیرالحال بودن مردم كوفه، سرانجام نتیجهای جز تحمیل حكمیت به علی علیه السلام نداشت. علاوه بر آنچه گفته شد، رقابت و اختلاف بین عراقیها و شامیها و تلاش معاویه نیز درعصر امام حسن علیه السلام به گونهای به بار نشسته بود كه نه تنها آسیبهای اجتماعی جامعه اسلامی، اصلاح نشده بود، بلكه با مسائل عمیقتری نیز رو به رو گردیده بود و لذا امام حسن علیه السلام در چنین وضعیتی علی رغم حمایت تعدادی اندك از شیعیان حقیقی، نمیتوانست به جنگ با معاویه ادامه دهد؛ زیرا در آن صورت لااقل بزرگترین ضربات دستگاه اموی به پیكره شیعه وارد میآمد، با وجود این تلاش صلح طلبانه و تدابیر ارزنده امام علیه السلام سرانجام موجب افشای چهره مزورانه معاویه و حفظ موقعیت شیعیان گردید.
اما مفهوم انحراف جامعه مسلمین از ارزشها و هنجارهای اسلامی در عصر امام حسین علیه السلام، ابعاد گستردهتری به خود گرفت؛ انحراف جامعه اسلامی و تخطی از هنجارهای اجتماعی اسلام، امام حسین علیه السلام را بر آن داشت تا علیه این آسیبهای اجتماعی كه طبعا (۱۴) روابط ناسالمی را بر امت اسلامی تحمیل میكرد، قیام كند و اصلاح جامعه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله را در قالب شیوههای عملی امر به معروف و نهی از منكر سر لوحه كار خود قرار دهد. امام علیه السلام میفرمود:
«... آیا نمیبینید كه به حق، عمل نمیشود و كسی از باطل روگردان نیست؟ در این اوضاع، مؤمن باید لقای پروردگارش را بر چنین زندگی ترجیح بدهد.» (۱۵)●آسیب شناسی باورهای دینی در عصر امام حسین علیه السلام
عصر امام حسین علیه السلام با آفات و آسیبهای گوناگونی در باورهای دینی مواجه بود و «آسیبشناسی باورهای دینی» نقش مهمی در شكلگیری جریان نهضت عاشورا داشت كه در اینجا به خاطر اهمیت آن نسبت به سایر آسیبشناسیها و این كه آسیبهای اعتقادی، ریشه و منشا آفات و آسیبهای دیگر است، به ذكر برجستهترین آنها میپردازیم. (۱۶)
آسیبهای وارده بر باورهای دینی را میتوان به دو دسته تقسیم كرد:
۱. آسیبهای ایجابی (آنچه در اسلام و از اسلام نیست، به آن نسبت داده شود)،
۲. آسیبهای سلبی (آنچه در اسلام بوده متروك و مهجور گردد) .
برخی آسیبهای ایجابی و سلبی وارد بر دین و باورهای دینی عبارت بودند از:
۱. ظهور خوارج با عقایدی مخصوص به خود،
۲. تكفیر منكران خلافت خلفا به عنوان یك اصل دینی،
۳. اعتقاد به قدر (اختیار مطلق)،
۴. ترویج تفكر جبری،
۵. شیوع مرجئه گری و...
در این مقاله برای اختصار، به ذكر دو نمونه اخیر از آسیبهای ایجابی و سلبی (جبرگرائی و مرجئه گری) حادث شده در آن دوره، كه در سرنوشت اسلام به طور عموم و به ویژه در شكلگیری حادثه كربلا نقش به سزایی داشته، اكتفا شده، تحقیق بیش از این به توفیقی دیگر موكول میشود.
ترویج اندیشههایی همانند «تفكر مرجئه» میتوانست در توجیه اعمال ناشایست مسلمانان نقش مؤثری داشته باشد؛ چرا كه از یك سو به آنان آزادی عمل میداد كه هر خلافی را به راحتی مرتكب شوند و در عین حال احترامشان نیز در بین توده مردم محفوظ بماند.
همچنین ترویج این اندیشه در بین مردم میتوانست از بروز بسیاری از قیامها و حركتهای مردمی جلوگیری نماید. بنابراین در سایه چنین تفكری، حاكمان بنیامیه میتوانستند دست به هر گناه و جنایتی بزنند و مردم نیز هیچ عكسالعملی از خود نشان ندهند. این اندیشه هنگامی كه در كنار اندیشه جبرگرایان قرار میگرفت بر ابعاد پیامدهای ویرانگر آن افزوده میشد؛ اندیشه «جبر»، به كلی از انسان سلب مسئولیت میكرد و تفكر «ارجا»، اسلام و ایمان هر جنایت پیشهای را تضمین مینمود!
●آسیبشناسی در بُعد ایجابی
یكی از موارد بسیار حاد آسیب در جامعه دینی امام حسین علیه السلام گرایش توده مردم به مسلك «جبر» بوده است. آنچه مجموعا از تاریخ اسلام روشن میشود این است كه مسلمانان صدر اسلام با اعتقاد راسخی كه به «قضا و قدر» داشتند، این تعلیم را آن چنان دریافت كرده بودند كه در نظرشان با تسلط خودشان بر سرنوشتشان منافاتی نداشت و مساله تغییر و تبدیل سرنوشت و این كه خود این تغییر و تبدیلها نیز جزو «قضا و قدر» است نزد آنها امری مسلم بود؛ از این رو، اعتقاد محكم آنان به سرنوشت، آنها را به سوی «جبرگرایی» نكشانید و آنان را بیحس و لا قید بار نیاورد.
آنها ضمن فعالیتهای شگفتآور و متكی به نفس كم نظیرشان، همواره از خداوند بهترین «قضا» را طلب میكردند، چون متوجه بودند كه در هر موردی انواع «قضا و قدرها» هست، بنابراین از خدا بهترین آنها را طلب میكردند، ولی از آغاز حكومت امویان «قضا و قدر» مرادف «جبر» و عدم آزادی و تسلط بیمنطق یك قدرت نامرئی بر انسان و اعمال و افعال او معرفی شد.
رسوخ این باور در اذهان مسلمانان پیامدهای بسیار خطرناك و ناگواری به همراه داشت كه موجب ركود و انحطاط آنان گردید. با این بینش انحرافی اگر شخصی مثل یزید بر جامعه حاكم میشود خواست خدا تلقی میگردد! و اگر مردم مدینه را قتل عام میكند و به خانه خدا هجوم میبرد نیز خواست خدا معرفی میشود و... . این یكی از آسیبهایی بود كه در عصر امام حسین علیه السلام گریبانگیر عقاید مردم شده بود تا آنجا كه وقتی به عمربن سعد، قاتل امام حسین علیه السلام اعتراض میشود كه چرا حكومت ری را بر كشتن پسر عمویت برگزیدی، عمر در جواب میگوید:
«كانت امور قضیت من السماء و قد اعتذرت الی ابنعمی قبل الواقعهٔ فابی الا ما ابی، (۱۷) اموری از جانب خداوند قطعیت یافته، و من قبل از وقوع حادثه كربلا مراتب را به پسر عمویم گفتم و از وقوع آنها عذرخواهی كردم. او هیچ گاه حاضر نشد بیعت را بپذیرد.
●آسیبشناسی در بُعد سلبی
یكی دیگر از موارد آسیب بر باورهای دینی در عصر امام حسین علیه السلام كه دین را به كلی از محتوا تهی كرد، شیوع تفكر «مرجئه گری» بود كه موجب جدا شدن «عمل» از حوزه «ایمان» گردید. یكی از معانی «ارجاء»، «تاخیر انداختن» است و وجه تسمیه پیروان این تفكر به «مرجئه» نیز از همین باب است.
مرجئه را از این جهت به این اسم خواندهاند كه بین «عمل» و «ایمان» جدایی قایلند و معتقدند كه عمل در حقیقت ایمان شرط نشده است و مرتبه عمل بعد از مرتبه ایمان قرار دارد. به عقیده آنها مؤمن كسی است كه لفظا یا قلبا به اسلام گرایش داشته باشد؛ از این رو، بین ایمان پیامبر صلی الله علیه و آله و ایمان ظاهری تارك الصلاهٔ یا هر عیاش و آلوده به انواع منكرات كه فقط به زبان ایمان آورده است هیچ فرقی قایل نیستند و هر دو را مؤمن میدانند.
در نامه امام حسین علیه السلام به مردم بصره میخوانیم:
« من شما را به سوی كتاب خدا و سنت پیامبرش فرا میخوانم. آگاه باشید كه سنتها نابود شده و بدعتها آشكار شده و شما ای مردم اگر با من همراه شوید و ندایم را پاسخ مثبت گویید، من به راه روشن دیانت رهنمونتان خواهم كرد.»
●نقش امویان در گسترش مرجئه
بر اساس حقایق مسلم تاریخی، خلفای بنی امیه افرادی فاسق و فاسد بودند و مردم نیز بر این حقیقت كاملا آگاهی داشتند و خلفای اموی نیز قادر به كتمان فسق و فجور خود نبودند. از این رو ترویج اندیشههایی همانند «تفكر مرجئه» میتوانست در توجیه اعمال ناشایست آنان نقش مؤثری داشته باشد؛ چرا كه از یك سو به آنان آزادی عمل میداد كه هر خلافی را به راحتی مرتكب شوند و در عین حال احترامشان نیز در بین توده مردم محفوظ بماند.
همچنین ترویج این اندیشه در بین مردم میتوانست از بروز بسیاری از قیامها و حركتهای مردمی جلوگیری نماید. بنابراین در سایه چنین تفكری، حاكمان بنیامیه میتوانستند دست به هر گناه و جنایتی بزنند و مردم نیز هیچ عكسالعملی از خود نشان ندهند. این اندیشه هنگامی كه در كنار اندیشه جبرگرایان قرار میگرفت بر ابعاد پیامدهای ویرانگر آن افزوده میشد؛ اندیشه «جبر»، به كلی از انسان سلب مسئولیت میكرد و تفكر «ارجا»، اسلام و ایمان هر جنایت پیشهای را تضمین مینمود! با رواج چنین اندیشههایی بود كه فردی مانند یزید بن معاویه توانست در ظرف مدت كوتاه حكومت سه سالهاش، مرتكب بزرگترین جنایات شود و توده مسلمانان نیز سكوتی مرگبار را اختیار كنند. یزید در اولین سال حكومتش، «حسین بن علی علیهماالسلام» را به همراه اصحابش با فجیعترین وضعی به شهادت رساند و خانوادهاش را به اسارت برد. در سال دوم، واقعه «حره» را آفرید كه در جریان آن بسیاری از اصحاب و یاران پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به شهادت رسیدند و به سربازان خود اعلام نمود كه به مدت سه روز آزادند در مدینه - حرم امن رسول الله صلی الله علیه و آله - هر آنچه بخواهند انجام دهند! و آنان نیز در این مدت هر آنچه از قبایح و جنایات ممكن بود مرتكب شدند! و در سال سوم نیز خانه خدا را به منجنیق بست و آتش زد و ویران كرد.
●عوامل بنیادین احیا
بحث مهم دیگری كه در زمینه «احیاگری» مطرح میشود این است كه عوامل و اركان احیا در جامعه دینی چه چیزهایی هستند؟ در این بخش از مقاله به تحلیل و بررسی این موضوع میپردازیم. (۱۸) اگر هر جامعهای را بتوان به «عوام» و «خواص» (اعم از حكمرانان، دانشمندان و روشنفكران) یا «رهبران» و «مردم» تقسیم نمود، در احیای جامعه، سؤال اساسی كه از آغاز جای طرح دارد، این است كه برای احیای جوامع از كجا باید آغاز كرد، از رهبران، نخبگان یا از مردم و بدنه جامعه؟ در اینجا حداقل سه پاسخ قابل فرض است كه اتفاقا هر سه نیز طرفدار دارد.
۱. این بزرگان و رهبران و نوابغ و قهرمانانند كه نقش اصلی را در جامعه دارند و در تاریخ نیز همین افراد نقش عمده را به عهده دارند؛ بنابراین طبیعی است كه «احیا» باید از رهبران و از بالا شروع شود. در این نظریه نقش مردم چندان جدی گرفته نمیشود.
۲. نظریه دوم درست در مقابل دیدگاه فوق بر این است كه تاریخ، شخصیتها را به وجود میآورد؛ یعنی نیازهای عینی اجتماعی است كه شخصیت خلق میكند. از دیدگاه اینها مردان بزرگ «علامت» هستند نه «عامل» و افراد و شخصیتها جز تجلی گاه روح جمعی چیز دیگری نیستند. از دیدگاه طرفداران این مكتب، احیا باید از مردم و از بدنه جامعه شروع شود.
امام حسین علیه السلام پس از تصمیم به قیام و تشخیص امر خدا و احساس وظیفه برای مبارزه با دستگاه غاصب یزید، قاطعانه وارد عمل میشود، به طوری كه درخواست افراد مخلص و بزرگواری مانند ابوبكر عمر بن عبدالرحمن مخزومی، عبدالله بن عباس و محمد بن حنفیه نیز نمیتوانند او را از تصمیمش منصرف سازند و او با ارادهای استوار، حركت الهی خویش را برای رسیدن به اهداف والا و مقدسش آغاز میكند.
۳. گروه سوم برای «تغییر» هم به نقش رهبری و هم به اوضاع محیطی هر دو توجه دارند و میزان موفقیت رهبر را به توان وی در ایجاد سازگاری بین نیازهای روانی خود و نیازهای اجتماعی جامعه وابسته میدانند. در اینجا كار «احیا» به هر دو بخش سازنده یك جامعه یعنی «رهبری» و «مردم» مربوط است، همان طور كه در مقابل، انحطاط جوامع نیز به بیكفایتی نخبگان و بیتحركی و ركود آحاد جامعه مربوط میشود. از نگاه «دینی» نظریه سوم مورد تایید و تاكید است. در قرآن ضمن این كه انبیا و اولیا قهرمانان داستانها و تاریخ هستند و نقش اساسی را بر عهده دارند؛ اما این قهرمانها به زبان قوم و در حد فهم آنها سخن می گویند (ابراهیم علیه السلام) و هرگز خود را از تودهها و مردم جامعه بی نیاز نمیبینند و در كنار محور بودن انبیا در قرآن، «ناس» هم اصالت دارد. از این رو است كه در قرآن مجید حداقل، ۲۴۰ بار «ناس» به كار برده شده كه این فراوانی كاربرد بر همین موضوع دلالت دارد، به عنوان شاهد در قرآن مجید سخن از رسول برای مردم (نساء / ۷۹) خانه خدا برای مردم (بقره / ۱۲۵) آیات الهی برای مردم (بقره / ۱۸۷) و حتی خدای مردم (سوره ناس) و... به میان آمده است.
حاصل این كه برای احیا و اعتلای جوامع از دیدگاه دینی هم رهبران، قهرمانان، الگوهای زنده، با نشاط و حركت آفرین لازم است و هم توده مردم باید آگاه و بیدار شده و همراه خواص احیاگر اقدام كنند والا حركت احیاگرانه خواص با شكست مواجه خواهد شد.
شاهد این مدعا نهضت حسینی است. امام حسین علیه السلام حركت و نهضت خود را در همان اولین گام با جوشش، خروش، و فریاد آغاز نمود؛ به عنوان مثال پس از این كه در مسجد مدینه، دعوت ولید والی مدینه به حضرت و زبیر میرسد، اولین جملهای كه امام علیه السلام به كار میبرد این است كه «قد ظننت ان طاغیهم قد هلك (۱۹)؛ گمان میكنم طاغوت آنها هلاك شده است.»در همین جمله كوتاه اولا، معاویه را با مفهوم طاغوت تعبیر میكند كه مفهومی مذموم است و نشان از طغیان حاكم دارد و ثانیا، برای مرگش، مفهوم هلاكت را به كار می برد.
در نامه امام حسین علیه السلام به مردم بصره میخوانیم:
«انا ادعوكم الی كتاب الله و سنهٔ نبیه صلی الله علیه و آله فان السنهٔ قد امیتت و ان البدعهٔ قد احییت و ان تسمعوا قولی و تطیعوا امری اهدكم سبیل الرشاد(۲۰)؛ من شما را به سوی كتاب خدا و سنت پیامبرش فرا میخوانم. آگاه باشید كه سنتها نابود شده و بدعتها آشكار شده و شما ای مردم اگر با من همراه شوید و ندایم را پاسخ مثبت گویید، من به راه روشن دیانت رهنمونتان خواهم كرد.»احیای سنت كه به تعبیر امام علیه السلام "مرده است"، خود ممكن است در نظر برخی برگشت به عقب [«سلفی گری»] (مثل حركتهای امثال وهابیون) و حاصل آن ركود باشد، اما تفسیری كه حضرت در قول و فعل از احیای سنت میدهد، محیی و اعتلابخش است. سنت نبوی و علوی در قالبی مطرح میشود كه جامعه راكد را به حركت در میآورد. از اینجا میتوان فهمید كه اولا اگر سنتی عناصر لازم را برای حركت بخشی و اعتلادهی نداشت، بازگشت به آن نیز نتیجهای جز اماته و انحطاط جوامع در پی ندارد. ثانیا، اگر سنتی عناصر لازم حیاتبخش را داشته باشد ولی تفسیری جامد و خشك از آن ارائه گردد، باز صرف بازگشت به سنت، حلال مشكل جامعه نیست، پس هم باید سنت عناصر حیاتبخش داشته باشد و هم تفسیر تحرك زا و متناسب با عصر از آن صورت پذیرد. حال ببینیم سیره امام از احیای سنت چگونه طرح و تفسیر میشود.
اگر بتوان از جمله ویژگیهای هر حركت حیاتبخش و احیاگر را «ارادی بودن» عمل دانست، یعنی نقش انتخاب و اختیار و گزینش در هر عملی بیشتر باشد، ارزش عمل بیشتر میشود و صبغه انسانی به خود میگیرد. امام علیهالسلام در شب عاشورا كه به حسب ظاهر باید تمام تلاشش بر آن باشد كه نیروهای موجود را تهییج و تحریك، و برای حفظ روحیه آنها عمل كند و سخن بگوید، چنین میفرماید:
«آگاه باشید كه من فردا مورد هجوم این دشمنان قرار خواهم گرفت، بنابراین شما را آزاد میگذارم تا هر چه زودتر از این سرزمین دور شوید و هیچ مسئولیتی بر شما نیست. اكنون سیاهی شب همه جا را فرا گرفته، از آن به عنوان مركب استفاده كنید. هر یك از شما دست یكی از افراد خاندان مرا بگیرد و با خود همراه ببرد. آری شما در این تاریكی به این سو و آن سو پراكنده شوید و مرا با این لشگر انبوه واگذارید، چرا كه آنان تنها با من كار دارند.»(۲۱)
آری این حد بالایی از انتخاب و اختیار برای حركت احیاگرانه و شهادتطلبانه است كه ارزش نهضت حسینی را افزایش میدهد كه حتی با سلب مسئولیت رهبری نسبت به آنها، به اهداف عالی پایبند ماندند و حیات را نه در زندگی ذلیلانه دنیایی، كه حیات واقعی را به پیروی از امامشان مرگ عزیزانه یافتند.
گرچه در باب این كه نخبگان و رهبران و خصوصا امام حسین علیه السلام قول و فعلش سراسر حیاتبخش بوده و شواهدی فراوان میتوان در این راستا مطرح نمود، ولی به مقتضای اختصار مقاله فقط به نمونه و شاهدی كه نهضت حسینی را دارای اهداف فطری معرفی میكند، اشاره میشود.
وقتی قصد تعرض به خاندان حسین علیه السلام شد، امام علیه السلام فرمود:
«ویلكم یا شیعهٔ آل ابیسفیان! ان لم یكن لكم دین و كنتم لاتخافون المعاد فكونوا احرارا فی دنیاكم (۲۲)؛ وای بر شما، ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از عالم آخرت نمیهراسید، لااقل در این دنیای خود آزاد باشید.»در اینجا اهداف حیاتبخش نهضت احیاگرانه حسینی، گستره خود را مینمایاند كه جدای از دستورهای دینی و قالبهای مذهبی در چارچوب عزت، انسانیت و جوانمردی است و اگر كسی حتی در قالب دینی نگنجیده است ولی به قالب انسانیت پایبند باشد، به طور طبیعی با این نهضت همراه خواهد شد.
●خصوصیات رهبری امام حسین علیه السلام در احیای دین
افرادی كه در طول تاریخ به احیاگری پرداختهاند انسانهای استثنایی، بینظیر یا كم نظیری بودهاند كه دارای خصوصیات ویژهای بودند. و همین خصوصیات بوده كه آنها را از دیگران متمایز ساخته و منشا اثر نموده است. در این قسمت به چند ویژگی مهم در نحوه رهبری احیاگران در جامعه اسلامی به خصوص رهبری نهضت عاشورا اشاره میكنیم كه از سیره پیامبر اكرم و ائمه اطهار علیهم السلام استفاده میشود. (۲۳)
۱- رهبری بر اساس بصیرت
سنت الهی دعوت بر اساس بصیرت و آگاهی است، اما "سنت مشركان" دعوت بر اساس جهل است. در این زمینه خداوند متعال، خطاب به پیامبرش میفرماید:
«قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرهٔ انا و من اتبعنی و سبحان الله و ما انا من المشركین (۲۴)؛ ای رسول ما، امت را بگو، طریقه من و پیروانم همین است كه خلق را به خدا با بینایی و بصیرت دعوت كنم و خدا را از شرك و شریك منزه دانم و هرگز به خدای یكتا شرك نیاورم.»
در حوزه رهبری هم به این صفت توجه شده است، به طوری كه رهبر جامعه اسلامی باید در افزایش سطح آگاهی انسانها و ایجاد محیط مناسب برای آنان بكوشد، تا بتوانند راه خود را با آگاهی و بصیرت برگزینند و بپیمایند. نفوذ رهبر در جامعه باید به گونهای باشد كه او را از جان و دل بپذیرند و این امر ممكن نیست مگر آن كه افراد اجتماع به میزانی از شعور و آگاهی برسند كه بتوانند حق خود را به خوبی تشخیص دهند. آماده كردن جامعه به این حد از آگاهی نیز وظیفه رهبر است، همچنان كه اولیا و اوصیای الهی عمل كردند و به توفیقهای شگرفی نایل آمدند. یكی از راههای اصلی به منظور ساختن جامعهای آرمانی و هدفدار، اجرای اصل الهی و قرآنی «امر به معروف و نهی از منكر» است و با نگاهی به آیات و روایات به شیوه رهبری معصومان - سلام الله علیهم اجمعین - پی میبریم. اینك به نمونههایی از این موارد اشاره میكنیم.
خداوند تعالی بعد از ذكر پیروزی معجزه آسا در جنگ بدر و علل اعجاز میفرماید:
«لیهلك من هلك عن بینهٔ و یحیی من حی عن بینهٔ و ان الله سمیع علیم (۲۵)؛ تا آنها كه هلاك میشوند از روی اتمام حجت باشد و آنها كه زنده میشوند از روی دلیل روشن، كه خداوند شنوا و داناست.»
امام حسین علیه السلام در برابر دشمنان نیز ابتدا به موعظه و تبیین حق از باطل میپردازد و پس از این كه با آنان اتمام حجت میكند، وارد جنگ با آنها میشود. ایشان در وصیتنامهاش به محمد بن حنفیه، پس از ذكر اهداف قیام خویش میفرماید:
«پس آن كه مرا قبول كند همچون قبول حق، همانا خداوند شایستهتر به حق است و هر كس مرا رد كند، صبر میكنم تا خداوند بین من و گروه ستمكار قضاوت كند كه او بهترین حاكمان است.» (۲۶)
از اینجا معلوم میشود كه قبول امت باید از روی آگاهی بر به حق بودن امام و رهبر باشد و نه صرفا از روی احساسات و عواطف زودگذر، كه اینان نمیتوانند پیروان واقعی باشند. ضمنا میبینیم، حضرت حسین بن علی علیهماالسلام بعد از این كه حُربن یزید ریاحی از ادامه سفر ایشان جلوگیری میكند، با ایراد سخنانی به تبیین موقعیت فعلی و شرایطی كه در آینده در انتظار آنان است میپردازد و میفرماید:
«مكر و نیرنگ نزد ما اهل بیت حرام است. پس هر آن كس كه از این سفر كراهت دارد میتواند باز گردد.» (۲۷)
بر اساس این گفته، خود رهبر میبایست از اهل بصیرت و عالم به حق باشد و این نیست مگر آن كه عالم به دین و عامل به آن باشد، تا بتواند جامعه را به آنچه كه كمال واقعی است رهنمون گردد. حضرت علی علیه السلام در مورد ویژگیهای رهبری در قیامها میفرماید:
«لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و العلم بمواضع الحق؛ پرچم انقلاب را كسی بر دوش نمیگیرد مگر آن كه اهل بصیرت و شكیبایی و آگاه به مواضع حق باشد.»
خداوند متعال در این زمینه در قرآن كریم میفرماید:
«افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لا یهدی الا ان یهدی فما لكم كیف تحكمون (۲۸)؛ آیا كسی كه هدایت به حق میكند برای پیروی شایستهتر است یا آن كسی كه خود هدایت نمیشود مگر هدایتش كنند. شما را چه میشود؟ و چگونه داوری میكنید؟»
۲. قاطعیت در رهبری
رهبر در راس جامعه قرار دارد و مركز ثقل اندیشهها، طرحها و پیشنهادهاست و در حقیقت، آخرین مرجع برای تجزیه و تحلیل، جمع بندی و اتخاذ تصمیم است. از این جهت و به لحاظ موقعیت خود به اراده نیرومندی نیازمند است تا پس از بررسی تمام جوانب، تصمیمی قاطع بگیرد. او باید از هر نوع تردید و دو دلی بپرهیزد و با اعتماد و اتكال به ذات مبارك خداوندی، نظر نهایی خود را اعلام كند و در پیگیری و اجرای آن بكوشد. آیات و روایات معصومین علیهم السلام حاكی از توجه فراوان به این اصل از اصول مهم رهبری است. خداوند متعال در قرآن كریم، پس از امر به مشورت به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله میفرماید:
«و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوكل علی الله» (۲۹)؛ در كارها با آنان مشورت كن، اما هنگامی كه تصمیم گرفتی (قاطع باش) و بر خدا توكل كن.»
از آیه شریفه چنین استفاده میشود كه هر چند در همه امور باید با اهل فن و تخصص مشورت كرد و دیدگاههای شایسته آنان را در نظر گرفت و محترم شمرد، اما تصمیم نهایی بر عهده رهبر است و اوست كه باید پس از پی بردن به موضع حق و آگاهی از درستی راه، بدون هیچ شك و تردیدی قاطعانه تصمیم بگیرد و عمل كند.
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در جنگ احد پس از مشورت با یاران و تصمیم به جنگ با كفار در بیرون از مدینه، قاطعانه عمل میكند. به طوری كه پس از ابراز پشیمانی اصحاب در پاسخ میفرماید:
«هنگامی كه پیامبری زره میپوشد، شایسته نیست آن را از تن به در كند تا زمانی كه با دشمن به نبرد بپردازد.»(۳۰)
حضرت علی علیه السلام نیز در جنگ نهروان بعد از اتمام حجت بر خوارج با قاطعیت عمل میكند به گونهای كه فقط عده معدودی از خوارج میتوانند از صحنه جنگ بگریزند.
حضرت حسین بن علی علیهماالسلام هم پس از تصمیم به قیام و تشخیص امر خدا و احساس وظیفه برای مبارزه با دستگاه غاصب یزید، قاطعانه وارد عمل میشود، به طوری كه درخواست افراد مخلص و بزرگواری مانند ابوبكر عمر بن عبدالرحمن مخزومی، عبدالله بن عباس، و محمد بن حنفیه نیز نمیتوانند او را از تصمیمش منصرف سازند و او با ارادهای استوار، حركت الهی خویش را برای رسیدن به اهداف والا و مقدسش آغاز میكند.
قاطعیت حضرت حسین بن علی علیهماالسلام در خطبه معروفش در مكه مكرمه به هنگام خروج از آن مكان مقدس كاملا نمایان است. او در این هنگام میفرماید:
«مرگی كه سرنوشت فرزندان آدم شده، همچون گردنبند بر گردن دختر جوان برازنده و زیباست. چنان به دیدار گذشتگانم مشتاقم كه یعقوب در اشتیاق دیدار یوسف؛ برای من مصرع و مقتلی اختیار كردهاند كه با عشق و افتخار با آن رو به رو میشوم هم اكنون اعضای پیكر خویش را به چشم مینگرم كه آن را گرگهای بیابان در منطقهای بین نواویس و كربلا پاره پاره میكنند و رودههای تهی و شكمهای گرسنه خود را از آنها پُر میسازند. گریز از روزی نیست كه با قلم مشیت پروردگار به نگارش در آمده است. خشنودی خدا، خشنودی خاندان پیامبر است. در برابر آزمایش او پایداری میكنیم و در برابر آن پاداش مقاومت كنندگان را به دست میآوریم.» (۳۱)
۳. تقدم منافع جامعه بر منافع فرد در هدفگذاری
مهمترین هدفی كه حكومت اسلامی مورد توجه قرار میدهد، مبتنی بر دو مورد زیر است:
الف. هدایت انسانها به سمت و سوی خلیفهٔ الله شدن و آماده كردن مقدمات سیر و سلوك آنان. این یكی از مهمترین اهداف دین اسلام و حكومت اسلامی است.
ب. ایجاد مدینه فاضله و محیط مناسب كه فرد بر اساس آن بتواند به هدف اصلی خود كه مقام خلیفهٔ اللهی است نایل آید. برای ایجاد چنین جامعهای توجه به منافع و مصالح عمومی و اقامه عدل و داد، ضروری است. بنابراین، رهبر جامعه اسلامی باید در هدفگذاری خود به مصالح عمومی و عدالت اجتماعی توجه داشته باشد و با ایجاد محیط مناسب، افراد را به كمال واقعی خود برساند.
ضرورت برپایی عدل و قسط در جامعه به عنوان یكی از اهداف مهم رهبری اسلامی در آیات قرآنی و روایات معصومین علیهم السلام مورد تاكید قرار گرفته است كه به نمونههایی از آن اشاره میكنیم:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط (۳۲)؛ همانا فرستادگانمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراه ایشان كتاب و میزان را قرار دادیم تا مردم به عدالت قیام كنند.»
حضرت علی علیه السلام در بخشی از نامه خود به مالك اشتر میفرماید:
«و كاری كه باید پیش از هر كاری دوست داشته باشی میانه روی در حق است و همگانی كردن آن در برابری و عدل. و كاملترین آن در به دست آوردن رضایت رعیت است. همانا خشنودی عموم مردم به رضایت خواص میانجامد (و نسبت به عموم اجحاف نمیشود) و ناخشنودی خواص با خشنودی عموم مردم بخشودنی است و نادیده گرفته میشود.» (۳۳)
در نهضت عاشورا نیز این امر مد نظر است، به طوری كه یكی از اهداف مهم قیام عاشورا اصلاح جامعه و برپا داشتن عدل و داد ذكر میشود. امام حسین علیه السلام پیش از مرگ معاویه و آغاز قیام خویش، در اجتماع بزرگی از مردم كوفه خطبهای ایراد میكند كه در بخشی از آن به امر به معروف و نهی از منكر و لزوم اجرای آن اشاره میكند و میفرماید:
«خداوند ابتدا امر به معروف و نهی از منكر را واجب گردانید؛ زیرا میدانست اگر این واجب انجام و برپا گردد تمامی واجبات آسان و مشكل برپا خواهد شد. چه آن كه امر به معروف و نهی از منكر دعوت به اسلام میكند، علاوه بر این رد مظالم و مخالفت با ظلم و تقسیم خمس و غنایم و گرفتن زكات از اهل آن و پرداختن به مستحقین را به دنبال خواهد داشت.» (۳۴)
در این كلام به ثمرات امر به معروف و نهی از منكر كه در یك كلام به معنای ایجاد قسط و عدل در جامعه و حفظ مصالح عمومی است اشاره شد، ضمن این كه امور معنوی كه موجب صلاح جامعه نیز هست مورد تاكید قرار گرفته است.●احیاگری حسینی و احیای ارزشهای الهی
قیام امام حسین علیه السلام نسبت به دین و ارزشهای دینی یك حركت احیاگرانه بود كه با قیام الهی خود بسیاری از ارزشهای دینی را كه مهجور و متروك مانده بود احیا كرد. به طور كلی، وجه مشترك همه احیاگران اسلامی در دغدغه دین داشتن است. آنان گسستی را بین اسلام و جامعه احساس میكنند كه مشاهده آن برای دیگران مقدور نیست یا لااقل به شكل بحرانی درك نمیكنند. این گسست ممكن است در مقام اندیشه و برداشت جامعه از اسلام باشد و نیز ممكن است كه عمیقتر شود و عرصه سیاست و معیشت مسلمانان را نیز شامل گردد. در این صورت، منطق احیاگری از سطح گفتمانهای نظری فراتر میرود و ناظر به عمل اجتماعی میشود. بنابراین، احیاگری دینی، هر دو عرصه فكر و عمل را در بر میگیرد.«كار ویژه» آنان عبارت از اصلاح و تحكیم موقعیت ایمان و بسط معنویت در فضای فكری و اجتماعی جامعه اسلامی است.
از تعریف كار ویژه احیاگران دینی، دوره تاریخی و موقعیت اجتماعی كه در آن به سر میبرند، روشن میگردد احیاگران در عصر گسستهای معنوی، یا به تعبیر دقیقتر در عصر بحران معنویت و عبودیت به سر میبرند، در چنین عصری، جامعه و محییان در موقعیت تشدید فرایندهای دنیوی و غیر دینی شدن قرار دارند. بر مبنای مختصات تاریخی و موقعیتی احیاگران، میتوان گفت كه كار ویژه آنان نوعی رویارویی مستقیم با فرآیندهای عرفی كننده (دنیوی ساز) است. بر همین اساس است كه جمع بین احیاگری و عرفیگرایی را تمنای محال میدانیم؛ زیرا این دو جریان در جهت كاملا مخالف و متضاد حركت میكنند. عرفیگرایی در هر دوره و موقعیتی، مصداق خاصی دارد و به یك شكل ظاهر نمیگردد. از این رو، عرفی گرایی نیز همانند احیاگری دینی، صورتهای مختلفی را شامل میشود كه در وصف «این جهانی شدن و دنیوی شدن» اشتراك دارند. لذا ظهور احیاگران دینی در هر دوره تاریخی، نقطه عطفی بر حركت آرمان خواهی دینی و معنویتطلبی بشر است و نمیتوان نهضتهای احیاگرانه دینی را نفی كننده یكدیگر دانست. (۳۶)
حضرت ابا عبدالله علیه السلام به درگاه خداوند متعال عرضه میدارد: خدایا! تو را شكر میكنم كه مرا در دولت زمامداران كفر به دنیا نیاوردی؛ چون اگر قبل از اسلام به دنیا میآمدم از نعمت اسلام و معارف عمیق آن محروم میشدم، اما تو بر من منت نهادی و پس از سپری شدن دولت كفر و استقرار دولت اسلام مرا به دنیا آوردی.
۱. اصلاح گری امام حسین علیه السلام و احیای امر به معروف و نهی از منكر
انسان موجودی است دو بعدی؛ یك بعد او لجن و بعد دیگرش روح خدا. این دو بُعد اگر با یكدیگر هماهنگ شوند، انسان را به پرواز در آورده و به خداگونگی میرسانند، اما اگر هر یك از آن دو بُعد مورد غفلت و بیتوجهی قرار گرفت، دیگری به تنهایی تقویت میشود و انسان را یك بعدی و بی معنی و بیارزش میكند، انسان را از جامعیت میاندازد، یا به زمین میچسباند و از هر چارپایی پستتر و مخربتر میكند و یا در آسمانهای رؤیایی و آرمانهای بی پایه میكشاند و از واقعیتهای این جهانی دور و ناآگاه میگرداند.
چون مردم بدین ناهماهنگی و ناسازگاری افتادند، تنها راه، اصلاح آنان با وسایل و ابزارهای گوناگون در شرایط مختلف است؛ در شرایطی باید به ارشاد و راهنمایی و كار فرهنگی دست زد، در شرایطی دیگر باید به عمل پرداخت و با اقدامی سیاسی و مسالمتآمیز در اصلاح مجتمع و مردم كوشید، اما در شرایطی كه قدرت حاكم با ابزارهای تبلیغاتی ذهن و اندیشه و عقل مردم را ربوده، به رگبارهای تند تبلیغات بسته است و با تنگناهای اجتماعی مجال هر گونه اندیشیدن و آگاه شدن درست را بر مردم بسته، آگاه شدن و اندیشیدن را در یك مسیر قرار داده است و كسی نمیتواند و نباید به شكل دیگری بیندیشد و از چیزی جز آن كه فرمانروایان میخواهند آگاه شود، در شرایطی كه اندیشه سازان داوری كردن درباره كارهای خوب و بد دیگران را فضولی در كار خدا جلوه میدهند و حكم كردن درباره هر كسی را به عهده خدا در روز رستاخیر میدانند و بس، در هنگامهای كه مردم را محكوم و دست بسته مشیت پروردگار و قضا و قدر كردگار میدانند، در زمانی كه جز تقلید از اهل حدیث چیز دیگری جایز نیست و بحث و استدلال و تعقل و تفكر، انسان را به شلاق و زندان و كشته شدن دچار میكند، نه موعظه و ارشاد و كار فرهنگی كارساز است و نه اصلاحات مسالمتآمیز مؤثر؛ تنها راه، در چنین شرایطی، وارد آوردن ضربهای شدید، ایجاد زمین لرزهای زیر و رو كننده و صور اسرافیلی بیدار كننده و از خواب مرگ برانگیزنده میباشد. (۳۷)
امام حسین علیه السلام در وقت خروج از مدینه در وصیتی كه به برادرش محمد حنفیه كرده، به این هدف اصلاحی اشاره فرموده است و خروج خویش را با انگیزه «مطلب اصلاح در امت پیامبر»، ذكر میكند:
«...انی لم اخرج اشرا ولا بطرا ولا ظالما ولا مفسدا و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امهٔ جدی، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنكر (۳۸)؛ همانا من برای ایجاد آشفتگی و خودنمایی و نابسامانی و ستمگری خروج نكردهام، بلكه همانا من برای طلب اصلاح امت جدم قیام كردهام و اراده كردهام به این كه امر به معروف و نهی از منكر كنم.»
عمر بن سعد، پس از بیرون آمدن امام حسین علیه السلام از مكه و عزیمت به سوی كوفه، نامهای به او نوشت و از او خواست كه از این مسیر برگردد و تفرقه افكنی نكند كه هلاك شود! حضرت در پاسخ او نوشت:
«كسی كه دعوت به سوی خدا كند و عمل صالح انجام دهد و بگوید من از مسلمانانم، هرگز دشمنی و مخالفتی با خدا و رسول نكرده است.»در تعبیر «لطلب الاصلاح» نكتهای وجود دارد. امام علیه السلام نفرمود: «انما خرجت للاصلاح» بلكه فرمود: «انما خرجت لطلب الاصلاح» یعنی من در جستجو و در پی اصلاح هستم. نظیر این تعبیر در سخنرانی امام علیهالسلام برای نخبگان و علما هم هست كه فرموده بودند: «ولكن لنری المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فی بلادك.» این خطبه زمانی ایراد شد كه هنوز صحبت از خروج و مبارزه با یزید مطرح نبود. امام علیه السلام در آخر این خطبه، دعا میكند و خطاب به خدای متعال میگوید:
پروردگارا! تو میدانی كه هدف ما از این فعالیتهای سیاسی جز این نیست كه معالم دین تو و معیارهای اسلامی را به مردم نشان دهیم.
یعنی نشان دهیم دین چیست و نشانههای آن كدام است و چگونه و با چه معیاری میتوان افراد دیندار و افراد بی دین را شناخت؟ و نیز هدف ما این است كه اصلاح را در بلاد تو ظاهر كنم. كلمه «نظهر» دو معنی میتواند داشته باشد؛ اول این كه روشن كنیم اصلاح چیست، و دیگر آن كه اصلاح را تحقق بخشیم و بر فساد، ظاهر و غالب گردانیم.
هچنین حضرت در سفر حج در خطبهای كه در منا خواندند از اوضاع كشور اظهار ناخشنودی نمودند و جامعه را نیازمند اصلاحات دانستند:
«اللهم انك تعلم انه لم یكن ما كان منا تناقسا فی سلطان ولا التماسا من فضول الحطام ولكن لنری المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فی بلادك و یا من المظولمون من عبادك و یعمل بفرائضك و سنتك و احكامك (۳۹)؛ خداوندا تو خود میدانی عملكرد ما نه برای آن است كه به ریاست و سلطنت دست یابیم یا از روی دشمنی و كینه توزی سخن بگوییم، لیكن پیكارها برای این است كه پرچم آیین تو را بر افراشته و بلاد بندگان تو را آباد سازیم و به ستمدیدگان از بندگان تو امنیت بخشیم و احكام و سنن و فرائض تو را پیاده كنیم.»
امام حسین علیه السلام در خطبه معروف منا با اشاره به جایگاه و اهمیت «امر به معروف و نهی از منكر» در اصلاح جامعه میفرماید:
«خداوند در این آیه اشاره به آیه ۷۱ از سوره توبه:«المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنكر» امر به معروف و نهی از منكر را اولین فریضه قرار داد؛ زیرا اگر به انجام این فریضه اقدام گردد تمام فرائض چه آسان و چه دشوار عملی میشود، علاوه بر این امر به معروف و نهی از منكر، دعوت كردن به اسلام است. هر گامی در طرد ستمگریها و مخالفت با ستمگران، و دعوت كردن به تقسیم عادلانه بیتالمال و غنایم و گرفتن مالیات از چیزهایی كه در اسلام مشخص گردیده و مصرف آن در جایگاه اصلی خویش است.» (۴۰)
۲. تشكیل حكومت اسلامی
تردیدی نیست كه رسالت بزرگ همه انبیا و اولیا خدا، مبارزه با ظلم و ستم و فساد و آرمان مشترك همه آنها، آزادی و سعادت و رفاه انسانها، و اجرای احكام الهی و ارزشهای انسانی است. این اهداف بدون از میان بردن نظامهای طاغوتی و تاسیس و تحقق حكومت دینی امكانپذیر نیست. از این رو امام حسین علیه السلام همچون پدر و نیای خویش افشای چهره واقعی مستكبران و مستبدان ریاكار و اسقاط حكومت جابر از آنان را از مهمترین وظایف دینی خویش میشمرد. به همین جهت در كنار پدر و برادرش برای این هدف مجاهدات بسیاری كرد و به ویژه پس از شهادت امام مجتبی علیه السلام به موازات افزایش ستم و فساد باند اموی كوشید تا با افشاگریهای به موقع، پرده سالوس و ریا را از چهره آنان برگیرد و مردمان را نسبت به واقعیتهای تلخ جامعه اسلامی آشنا كند.(۴۱)امام حسین علیه السلام در بخشی از دعای عرفه میگوید:
«فلم ازل ظاعنا من صلب الی رحم فی تقادم من الایام الماضیهٔ والقرون الخالیهٔ لم تخرجنی لرافتك بی و لطفك لی و احسانك الی فی دولهٔ ائمهٔ الكفر الذین نقضوا عهدك و كذبوا رسلك لكنك اخرجتنی للذی سبق لی من الهدی الذی له یسرتنی و فیه انشاتنی .»
در این فراز امام حسین علیه السلام خداوند را میستاید كه او را در زمان جاهلیت به دنیا نیاورده است؛ این نشان بلند نظری آن حضرت است. چون ممكن است كسی تبهكارانه به سر برد و برای توجیه تباهی خود بگوید: ما در زمان جاهلیت زندگی میكردیم و احكام الهی را نمیدانستیم و هر انسان جاهلی معذور است؛ اما روح بلند انسان كامل این را عذر نمیداند، بلكه میكوشد تا به احكام الهی عالم شود و بدون عذر باشد، نه معذور. حضرت اباعبدالله علیه السلام به درگاه خداوند متعال عرضه میدارد: خدایا! تو را شكر میكنم كه مرا در دولت زمامداران كفر به دنیا نیاوردی چون اگر قبل از اسلام به دنیا میآمدم از نعمت اسلام و معارف عمیق آن محروم میشدم، اما تو بر من منت نهادی و پس از سپری شدن دولت كفر و استقرار دولت اسلام، مرا به دنیا آوردی.
این سخن، تشویق به حكومت اسلامی و تلاش برای استقرار نظام الهی است. چون اگر كسی بخواهد شكر نعمت به دنیا نیامدن در دولت كفر را به جا آورد باید برای براندازی دولت كفر و حاكمیت شرك و تشكیل حكومت اسلامی و حفظ آن تلاش كند. برای این كه با وجود حكومت كفر، رسیدن به معارف الهی و اخلاقی انسانی هر چند كه متعذر و ممتنع نیست لیكن دشوار خواهد بود و توفیق زمزمه و مناجات با خدا در لوای حكومت اسلامی و حاكمیت دین آسانتر است و سالار شهیدان نیز برای همین منظور قیام كرد تا در پرتو نظام اسلامی، آیندگان نیز همانند خود آن حضرت مشمول الطاف و بركات دولت حق گردند و در پناه دولت اسلام بر حاكمیت قرآن احیا شوند، از این رو فرمود: من علیه حاكمیت ستم قیام كردم تا كفر را براندازم و اصلاح در امت جدم محمد صلی الله علیه و آله ایجاد كنم:«انما خرجت لطلب الاصلاح فی امهٔ جدی.» (۴۲)؛ آن روح بزرگوار حماسی این هدف را پی گرفت تا سرانجام به مقصود خویش نایل آمد.
۳. احیای كتاب و سنت
یكی از احیاگریهای امام حسین علیه السلام، احیای كتاب و سنت بود.(۴۳) در قیام كربلا هدف آن است كه با مجاهدت عاشوراییان، دین اسلام عزت خویش را باز یابد و حرمتهای الهی دیگر بار محترم شمرده شوند و دین خدا یاری شود.در سخنان سیدالشهدا علیه السلام، هم نمونههایی از مرگ سنتها و حیات بدعتها و جاهلیتها مطرح است، هم نكتههایی از باز آفرینی ارزشهای فراموش شده و احیاگری نسبت به اصول از رمق افتاده وجود دارد. امام حسین علیهالسلام چنان كه گذشت در نامهای كه خطاب به مردم بصره مینویسد، میفرماید:
«و انا ادعوكم الی كتاب الله و سنهٔ نبیه صلی الله علیه و آله فان السنهٔ قد امیتت و ان البدعهٔ قد احییت و ان تسمعوا قولی و تطیعوا امری اهدكم سبیل الرشاد (۴۴)؛ من شما را به كتاب خدا و سنت پیامبر فرا میخوانم. سنت مرده و بدعت زنده شده است. اگر سخنم را بشنوید و فرمانم را پیروی كنید، شما را به راه رشاد، هدایت میكنم.»
در مسیر راه، وقتی به فرزدق بر میخورد، اوضاع را چنین ترسیم میكند:
«ای فرزدق؛ این جماعت، اطاعت خدا را گذاشتهاند، پیرو شیطان شدهاند. در زمین به فساد میپردازند، حدود الهی را تعطیل كرده، به میگساری پرداخته و اموال فقیران و تهیدستان را از آن خویش ساختهاند. من سزاوارترم كه برای یاری دین خدا برخیزم، برای عزت بخشیدن به دین او و جهاد در راه او، تا آن كه «كلمهٔ الله» برتر باشد.»(۴۵)
این هدف و فلسفه قیام را از زبان فرستاده امام، حضرت مسلم بن عقیل هم در كوفه میشنویم. وقتی مسلم بن عقیل را دستگیر كرده و به دارالاماره آوردند، ابن زیاد او را به شورش گری و تفرقه افكنی متهم ساخت. حضرت مسلم با شهامت او را چنین پاسخ داد:
«چنان نیست كه میگویی! مردم این شهر بر این باورند كه پدرت نیكمردانشان را كشته و خونهایشان را ریخته و همچون شاهان ایران و روم رفتار كرده است. ما آمدیم تا به عدالت دعوت كنیم و به كتاب خدا فرا خوانیم.» (۴۶)
این تهمت و وضع آن در مورد خود امام حسین علیه السلام هم گفته شده است. عمر بن سعد، پس از بیرون آمدن امام حسین علیه السلام از مكه و عزیمت به سوی كوفه، نامهای به او نوشت و از او خواست كه از این مسیر برگردد و تفرقه افكنی نكند كه هلاك شود! حضرت در پاسخ او نوشت:
«كسی كه دعوت به سوی خدا كند و عمل صالح انجام دهد و بگوید من از مسلمانانم، هرگز دشمنی و مخالفتی با خدا و رسول نكرده است.» (۴۷)
و بدین گونه حركت خویش را، حركتی خداجویانه و اصلاح گرانه خواند، نه شورشی تفرقهانگیز، تا بهانه كشتن او به حساب آید.
●جمع بندی و نتیجهگیری
با توجه به مطالبی كه گذشت، در بسیاری از نهضتها، پس از مدتی كه از دوران آغازین آن میگذرد و كسانی به ناروا به مسند قدرت و ریاست تكیه میزنند، هدفهای نخستین و ارزشهای متعالی كه در شعارهای نهضت مطرح میشده، كمرنگ میشود، یا فراموش میگردد. آنچه از دین نیست (بدعت) وارد دین میشود و آنچه از پایههای اصلی و اولیه انقلاب دینی و مكتبی است، از یاد میرود و رویههای مغایر با سنتهای نخستین رایج میشود و قانون و حكم الهی نقض میشود. مردم نیز به تدریج، به این انحرافها و بدعتها خو میگیرند و عكسالعمل چندانی از خود نشان نمیدهند. گاهی از شعائر و برنامهها و سنتها، اسكلتی بی روح و تشریفاتی ظاهری بر جای میماند كه چندان اثر گذار هم نیست.
در چنین موقعیتهایی دلسوزان آن نهضت یا وارثان آن مكتب و دین، برای احیای مجدد پیامها و محتواها و دعوتها و هدفهای آغازین، دست به كار میشوند تا جامعه خفته را بیدار كنند و به اصول مكتب و بایدهای دین توجه دهند. این كار، گاهی با فدا شدن مال و جان همراه است و احیاگران سنتهای دینی باید خود را فدا كنند تا جامعه بیدار و دین احیا شود. نهضت كربلا هم یك حركت احیاگرانه نسبت به اساس دین و احكام الله بود. در مطالعه سخنان امام حسین علیه السلام تكیه فراوانی روی احیای دین و اجرای حدود الهی و احیای سنت و مبارزه با بدعت و فساد، و دعوت به حكم خدا و قرآن دیده میشود.(۴۸)
همانطور كه گذشت در عصر امام حسین علیهالسلام ارزشهای دینی متزلزل شده و آفات و آسیبهای مختلفی اندیشه، جامعه و فرهنگ دینی مسلمانان را در بر گرفته بود. و امام حسین علیه السلام با تكیه بر كتاب الهی و سنت نبوی صلی الله علیه و آله در صدد احیای دین و ارزشهای دینی برآمد و با جان و دل و با تمام وجود به قیام علیه بدعتها و بیعدالتیها همت گمارد.در بین آسیبهای گوناگونی كه عصر امام حسین علیه السلام به آنها مبتلا بود، آسیبشناسی باورها و عقاید دینی و آفت زدایی از آنها نقش به سزایی در قیام حسینی ایفا كرد؛ چرا كه به قول علمای جامعه شناسی معرفت، معمولا مطرح شدن آراء و عقاید كلامی و فلسفی، موجب پیدایش و شكلگیری بسیاری از نهضتهای سیاسی، اجتماعی و دینی میشود.
مهمترین مؤلفههایی كه امام حسین علیه السلام در احیاگری دینی خود بر آنها تاكید داشتند عبارتند از:
۱. اصلاح جامعه مسلمین و احیای امر به معروف و نهی از منكر.
۲. تشكیل حكومت اسلامی.
۳. احیای كتاب و سنت.
پی نوشت ها:
۱- محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، دارالتراث العربی، ج ۵ ص ۳۵۷.
۲- احمد بن داود دینوری، اخبار الطوال، دارالاحیاء الكتاب العربیه، ج ۵ .
۳- سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۱، دارالتعارف للمطبوعات، ص ۵۸.
۴- مختار الصحاح، ماده دین .
۵- ر.ك: سوره نمل/ ۷۶ و مائده / ۴۸.
۶- ناصر مكارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ج ۱، صص ۷ - ۹.
۷- ر.ك: روم/ ۱۹ و انبیاء/ ۳.
۸- انفال/ ۲۴.
۹- خورشید شهادت، دفتر دوم، ص ۱۳۹.
۱۰- علی دژكام، معرفت دینی، مركز پژوهشهای اسلامی، ص ۹۷.
۱۱- خورشید شهادت، دفتر سوم، صص ۱۹ - ۲۰ .
۱۲- شكرالله خاكرند، علل شكلگیری خوارج، سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۵۰.
۱۳- رسول جعفریان، حیات سیاسی فكری امامان شیعه، سازمان تبلیغات اسلامی، ج ۱، ص ۹۴.
۱۴- هدایت الله ستوده، مقدمهای بر آسیبشناسی اجتماعی، انتشارات آوای نور، صص ۳۰ - ۳۱ .
۱۵- همان، ص ۲۰۷.
۱۶- خورشید شهادت، دفتر سوم، صص ۱۲۳ - ۱۴۱.
۱۷- جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج ۳، ص ۲۴۱.
۱۸- محمد منصور نژاد، ردپای عقل در كربلا، انتشارات راستی نو، ص ۴۲ - ۴۵.
۱۹- ابی مخنف، وقعهٔ اللطف، تحقیق محمد هادی یوسفی الغروی، موسسه النشر الاسلامی، ص ۷۹.
۲۰- همان، ص ۱۰۷.
۲۱- همان، ص ۱۹۷.
۲۲- سید محسن الامین العاملی، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، ترجمه اداره كل مراكز و روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص ۲۵۲.
۲۳- مجموعه مقالات دومین كنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام ص ۴۴۶ - ۴۵۱.
۲۴- سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
۲۵- سوره انفال، آیه ۴۲.
۲۶- ناسخ التواریخ، در احوالات سیدالشهدا علیه السلام ج ۲، ص ۹.
۲۷- همان، ص ۱۵۸.
۲۸- سوره یونس، آیه ۳۵.
۲۹- سوره آلعمران، آیه ۱۵۹.
۳۰- جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج ۲، ص ۴۵۳.
۳۱- ناسخ التواریخ، ج ۲، ص ۱۲۰.
۳۲- سوره حدید، آیه ۲۵.
۳۳- نهجالبلاغه، ص ۴۲۹، نامه ۵۳، تحقیق صبحی صالح .
۳۴- محمد رضا الحسینی الجلالی، الحسین سماته و سیرته، ص ۱۱۰.
۳۵- قیام عاشورا در كلام و پیام امام خمینی، ص ۳۷.
۳۶- داود مهدوی زادگان، امام خمینی؛ احیاگر معنوی، حضور، ش ۳۴، ص ۱۶۱.
۳۷- پیامها و دستاوردهای نهضت عاشورا، حضور، ش ۱۱، ص ۹۹ - ۱۰.
۳۸- سید هاشم رسولی محلاتی، زندگانی امام حسین علیه السلام، دفتر نشر فرهنگی اسلامی، ص۱۵۲ .
۳۹- محمدتقی مصباح یزدی، آذرخشی دیگر از آسمان كربلا، مؤسسه امام خمینی، ص۱۳۲.
۴۰- محمد دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین، نشر مشهور، ص۲۶۹
۴۱- عبدالله جوادی آملی، حماسه و عرفان، نشر اسراء، ص ۲۳۳ - ۲۳
۴۲- بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۲۹.
۴۳- روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۸فروردین۷۶، ص۱۲.
۴۴- تاریخ طبری، ج۴، ص۲۶۶.
۴۵- سبط بن الجوزی، تذكرهٔ الخواص، موسوعهٔ اهل البیت، ص۲۱۷.
۴۶- تاریخ طبری، ج۴، ص۲۸۲.
۴۷- همان، ص۲۹۲.
۴۸- پیامهای عاشورا، صص ۲۲۰ - ۲۲۱.
۱- محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، دارالتراث العربی، ج ۵ ص ۳۵۷.
۲- احمد بن داود دینوری، اخبار الطوال، دارالاحیاء الكتاب العربیه، ج ۵ .
۳- سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۱، دارالتعارف للمطبوعات، ص ۵۸.
۴- مختار الصحاح، ماده دین .
۵- ر.ك: سوره نمل/ ۷۶ و مائده / ۴۸.
۶- ناصر مكارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ج ۱، صص ۷ - ۹.
۷- ر.ك: روم/ ۱۹ و انبیاء/ ۳.
۸- انفال/ ۲۴.
۹- خورشید شهادت، دفتر دوم، ص ۱۳۹.
۱۰- علی دژكام، معرفت دینی، مركز پژوهشهای اسلامی، ص ۹۷.
۱۱- خورشید شهادت، دفتر سوم، صص ۱۹ - ۲۰ .
۱۲- شكرالله خاكرند، علل شكلگیری خوارج، سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۵۰.
۱۳- رسول جعفریان، حیات سیاسی فكری امامان شیعه، سازمان تبلیغات اسلامی، ج ۱، ص ۹۴.
۱۴- هدایت الله ستوده، مقدمهای بر آسیبشناسی اجتماعی، انتشارات آوای نور، صص ۳۰ - ۳۱ .
۱۵- همان، ص ۲۰۷.
۱۶- خورشید شهادت، دفتر سوم، صص ۱۲۳ - ۱۴۱.
۱۷- جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، ج ۳، ص ۲۴۱.
۱۸- محمد منصور نژاد، ردپای عقل در كربلا، انتشارات راستی نو، ص ۴۲ - ۴۵.
۱۹- ابی مخنف، وقعهٔ اللطف، تحقیق محمد هادی یوسفی الغروی، موسسه النشر الاسلامی، ص ۷۹.
۲۰- همان، ص ۱۰۷.
۲۱- همان، ص ۱۹۷.
۲۲- سید محسن الامین العاملی، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، ترجمه اداره كل مراكز و روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص ۲۵۲.
۲۳- مجموعه مقالات دومین كنگره بین المللی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام ص ۴۴۶ - ۴۵۱.
۲۴- سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
۲۵- سوره انفال، آیه ۴۲.
۲۶- ناسخ التواریخ، در احوالات سیدالشهدا علیه السلام ج ۲، ص ۹.
۲۷- همان، ص ۱۵۸.
۲۸- سوره یونس، آیه ۳۵.
۲۹- سوره آلعمران، آیه ۱۵۹.
۳۰- جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج ۲، ص ۴۵۳.
۳۱- ناسخ التواریخ، ج ۲، ص ۱۲۰.
۳۲- سوره حدید، آیه ۲۵.
۳۳- نهجالبلاغه، ص ۴۲۹، نامه ۵۳، تحقیق صبحی صالح .
۳۴- محمد رضا الحسینی الجلالی، الحسین سماته و سیرته، ص ۱۱۰.
۳۵- قیام عاشورا در كلام و پیام امام خمینی، ص ۳۷.
۳۶- داود مهدوی زادگان، امام خمینی؛ احیاگر معنوی، حضور، ش ۳۴، ص ۱۶۱.
۳۷- پیامها و دستاوردهای نهضت عاشورا، حضور، ش ۱۱، ص ۹۹ - ۱۰.
۳۸- سید هاشم رسولی محلاتی، زندگانی امام حسین علیه السلام، دفتر نشر فرهنگی اسلامی، ص۱۵۲ .
۳۹- محمدتقی مصباح یزدی، آذرخشی دیگر از آسمان كربلا، مؤسسه امام خمینی، ص۱۳۲.
۴۰- محمد دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین، نشر مشهور، ص۲۶۹
۴۱- عبدالله جوادی آملی، حماسه و عرفان، نشر اسراء، ص ۲۳۳ - ۲۳
۴۲- بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۲۹.
۴۳- روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۸فروردین۷۶، ص۱۲.
۴۴- تاریخ طبری، ج۴، ص۲۶۶.
۴۵- سبط بن الجوزی، تذكرهٔ الخواص، موسوعهٔ اهل البیت، ص۲۱۷.
۴۶- تاریخ طبری، ج۴، ص۲۸۲.
۴۷- همان، ص۲۹۲.
۴۸- پیامهای عاشورا، صص ۲۲۰ - ۲۲۱.
منبع : تبیان
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران رئیس جمهور دولت رئیسی افغانستان دولت سیزدهم پاکستان گشت ارشاد توماج صالحی کارگران سریلانکا مجلس شورای اسلامی
کنکور تهران سیل آتش سوزی سیستان و بلوچستان هواشناسی سازمان سنجش فضای مجازی سلامت شهرداری تهران پلیس اصفهان
قیمت خودرو خودرو آفریقا دلار قیمت طلا تورم قیمت دلار بازار خودرو ارز بانک مرکزی ایران خودرو مسکن
خانواده موسیقی رهبر انقلاب تلویزیون فیلم ترانه علیدوستی سینمای ایران مهران مدیری بازیگر شعر تئاتر
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
فلسطین اسرائیل جنگ غزه غزه رژیم صهیونیستی آمریکا روسیه حماس ایالات متحده آمریکا اوکراین طوفان الاقصی طالبان
پرسپولیس فوتبال استقلال آلومینیوم اراک جام حذفی فوتسال بازی بارسلونا لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس تراکتور
هوش مصنوعی فناوری ناسا بنیاد ملی نخبگان تسلا تیک تاک فیلترینگ
مالاریا کاهش وزن زوال عقل سلامت روان داروخانه