جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


محیط‌ زیست‌، میراث‌ فرهنگی‌ و توسعه‌ پایدار


محیط‌ زیست‌، میراث‌ فرهنگی‌ و توسعه‌ پایدار
سخن‌ درباره‌ رابطه‌ توسعه‌ میراث‌های‌ فرهنگی‌ بسیار است‌، اما آنچه‌ كه‌ در اینجا مطرح‌ می‌شود برپایه‌ نیازی‌ اندیشمندانه‌ و در زمینه‌ و با دیدگاهی‌ ویژه‌ است‌. با امید آنكه‌، گوشه‌هایی‌ ناگفته‌ را بگشاید و بتواند راهگشا باشد. در این‌ مقاله‌ بنا بر ضرورت‌، مفاهیم‌ بنیادین‌ مورد بازنگری‌ قرار می‌گیرد و البته‌ به‌ گونه‌یی‌ بسیار فشرده‌.
«توسعه‌» از مفاهیم‌ عمده‌ كلیدی‌ روزگار ماست‌ كه‌ به‌ شكلی‌ كه‌ تاكنون‌ بوده‌ ویرانگری‌ها كرده‌، اما وعده‌هایی‌ كه‌ داده‌ بر نیاورده‌ است‌. سپس‌ به‌ «توسعه‌ پایدار» نگاهی‌ هست‌ كه‌ شكل‌ ویژه‌یی‌ از «توسعه‌» را وعده‌ می‌دهد كه‌ به‌ مردم‌ و فرهنگ‌ و توسعه‌ حرمت‌ می‌گذارد و هدفش‌ برآوردن‌ نیازهای‌ نسل‌ كنونی‌ با در نظر گرفتن‌ نیازهای‌ آینده‌ است‌، یعنی‌ نوعی‌ عدالت‌ اجتماعی‌ كه‌ هم‌ در پهنه‌ این‌ نسل‌ و هم‌ در طول‌ نسل‌های‌ آینده‌ ادامه‌ داشته‌ باشد.
راه‌ این‌ مقاله‌ از «محیط‌ زیست‌» می‌گذرد، با تكیه‌ بر محدودیت‌ منابع‌ و آسیب‌پذیری‌ نظام‌های‌ زیستی‌. بعد از آن‌، اشاره‌یی‌ به‌ علم‌ «اكولوژی‌» است‌ و تكیه‌ بر شناخت‌ روابط‌ و قوانینی‌ كه‌ بر كل‌ جهان‌ حاكم‌ است‌ و ما از آن‌ بیرون‌ نیستیم‌. این‌ علم‌ چارچوب‌هایی‌ دارد كه‌ بیشتر در مورد جانوران‌ و گیاهان‌ قطعیت‌ دارد.
بحث‌ بعدی‌ در این‌ مقاله‌ در مورد «اكولوژی‌ انسانی‌» است‌ كه‌ می‌كوشد قوانین‌ و اصول‌ و چارچوب‌های‌ اكولوژی‌ را كه‌ در علوم‌ خاص‌ قرار دارد روی‌ انسان‌ و جوامع‌ انسانی‌ پیاده‌ كند كه‌ عنوانی‌ تازه‌ برای‌ موضوعی‌ بسیار كهن‌ است‌.
● توسعه‌
توسعه‌ از واژه‌های‌ كلیدی‌ روزگار ماست‌ كه‌ همانند بسیاری‌ از كلید واژه‌های‌ دیگر از فرط‌ روشنی‌ یا از سنگینی‌ بار معنا به‌ تعریف‌ در نمی‌آید. واژه‌ توسعه‌ و مفاهیم‌ وابسته‌ به‌ آن‌ در سی‌ چهل‌ سال‌ اخیر دگرگونی‌های‌ بسیار داشته‌ است‌ كه‌ در اینجا به‌ جهت‌ رابطه‌ آن‌ با فرهنگ‌ مورد بازنگری‌ كوتاهی‌ قرار می‌گیرد.
«توسعه‌» از ریشه‌ «وسع‌» گرفته‌ شده‌ و به‌ معنای‌ فراخی‌، رشد، شمول‌، اعتلا، گسترش‌، گستردگی‌، گشادگی‌ و توانایی‌ است‌. در فرهنگ‌ معین‌ در برابر «گشاد كردن‌ و فراخ‌ كردن‌، گشادی‌ و فراخی‌» آمده‌ است‌ و در فرهنگ‌ عمید «گشادی‌ و فراخی‌». «وسع‌» در قرآن‌ به‌ معنای‌ توانایی‌ آمده‌ است‌ كه‌ «لایكلف‌ الله‌ نفسا الا وسعها» (بقره‌، ۲۸۶).
توسعه‌ در كلی‌ترین‌ شكل‌ خود عبارت‌ است‌ از یك‌ مجموعه‌ فعالیت‌های‌ منظم‌، سازمان‌ یافته‌ و برنامه‌ریزی‌ شده‌ كه‌ در یك‌ منطقه‌ یا در یك‌ كشور در طول‌ یك‌ دوره‌ زمانی‌، با هدف‌ تعریف‌ شده‌ و به‌ منظور برآوردن‌ انتظارات‌ مشخص انجام‌ می‌گیرد.
معنایی‌ كه‌ ما در زبان‌ فارسی‌ از واژه‌ «توسعه‌» می‌طلبیم‌ و بار معنایی‌ كه‌ بر آن‌ می‌نهیم‌ معادلی‌ است‌ برای‌ واژه‌ انگلیسی‌ Development‌ كه‌ چند دهه‌ اخیر شكل‌ گرفته‌ و تحول‌ یافته‌ است‌.
از سال‌های‌ آغازین‌ دهه‌ ۱۹۵۰م‌/۱۳۳۰ خورشیدی‌، دولتمردان‌ كشورهای‌ صنعتی‌ مجموعه‌یی‌ از داشته‌های‌ جوامع‌ خود را به‌ عنوان‌ یك‌ مجموعه‌ نمایش‌ می‌دادند كه‌ مردم‌ این‌ كشورها را به‌ خوشبختی‌ رسانیده‌ بود و می‌شد آن‌ را از اروپا و امریكا به‌ كشورهای‌ فقیر و كشورهای‌ تازه‌ به‌ استقلال‌ رسیده‌ در آسیا و آفریقا و امریكای‌ لاتین‌ فرستاد و آنها را نیز آباد كرد.
از سوی‌ دیگر رهبران‌ كشورهای‌ فقیر و تازه‌ به‌ استقلال‌ رسیده‌ هم‌ كه‌ هیچ‌ یك‌ از چیزهایی‌ كه‌ در كشورهای‌ پیشرفته‌ دیده‌ بودند، در كشورهای‌ خود نمی‌دیدند به‌ آنها احساس‌ نیاز می‌كردند و می‌خواستند بسازند و وارد كنند و داشته‌ باشند.
این‌ فهرست‌ بسیار بالا بلند و دراز بود، بزرگراه‌ها، كارخانه‌ها، تاسیسات‌ تولیدی‌ لوله‌كشی‌ آب‌، بیمارستان‌، زایشگاه‌، فرودگاه‌، بزرگراه‌، دبستان‌، دبیرستان‌، دانشگاه‌، هتل‌، رستوران‌، در سطح‌ خانوادگی‌ دسترسی‌ به‌ امكانات‌ آموزشی‌، بهداشتی‌. از سوی‌ دیگر، كم‌كم‌ محدودیت‌های‌ توسعه‌ بی‌مبالات‌، نه‌ تنها در «جهان‌ سوم‌» بلكه‌ در جهان‌ پیشرفته‌ رخ‌ می‌نمود. توسعه‌ ناهماهنگ‌ هیچ‌ یك‌ از انتظاراتی‌ را كه‌ وعده‌ می‌داد، بر نمی‌آورد. آب‌ و خاك‌ و هوا را آلوده‌ می‌كرد. برای‌ ساختن‌ هر سد، ده‌ها هزار نفر باید از خانه‌ و زندگی‌ خود آواره‌ می‌شدند، ولی‌ در بهشت‌ شهرها برای‌ آنها جایی‌ نبود.
آثار و پیامدهای‌ طرح‌های‌ توسعه‌ بر اكوسیستم‌های‌ طبیعی‌ و انسانی‌ ایران‌ از حد و اندازه‌ بیرون‌ است‌. محیط‌ زیست‌ و دامنه‌ و چگونگی‌ آن‌ در ربع‌ قرن‌ اخیر مورد توجه‌ و تحقیق‌ نبوده‌ و كسی‌ هم‌ اعتنایی‌ به‌ این‌ حرف‌ها نداشته‌ است‌. تخریب‌ محیط‌ زیست‌ كشور ما در ۷۶ سال‌ اخیر رشد بیشتری‌ یافته‌ و عواقب‌ این‌ تخریب‌ها نیز مورد بی‌اعتنایی‌ مطلق‌ بوده‌ است‌. وگرنه‌ وقتی‌ روزنامه‌ها می‌نویسند كه‌ درصد بالایی‌ از مراجعه‌ كودكان‌ تهرانی‌ به‌ پزشك‌ به‌ علت‌ آلودگی‌ هواست‌، یا هنوز آب‌ های‌ آلوده‌ داریم‌ یا از رویارویی‌ بی‌محابای‌ جنگل‌ تراشان‌ با ماموران‌ دولت‌ سخن‌ گفته‌ می‌شود، بالاخره‌ كسی‌ باید قاعدتاً یك‌ فكری‌ می‌كرد، نه‌ اینكه‌ یك‌ استاد دانشگاه‌ در تلویزیون‌ بگوید ۹۰ درصد مدیران‌ سطح‌ بالای‌ محیط‌ زیست‌ كشور از محیط‌ زیست‌ هیچ‌گونه‌ اطلاعی‌ ندارند.
توسعه‌ به‌ معنای‌ سنتی‌ آن‌ یعنی‌ آنچه‌ كه‌ در سال‌های‌ بعد از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ پذیرفته‌ شد انتظاراتی‌ را كه‌ وعده‌ داده‌ بود، برنیاورد. محیط‌های‌ بسیاری‌ را ویران‌ كرد و بر فرهنگ‌ و میراث‌های‌ فرهنگی‌ كشورهای‌ مختلف‌ صدمه‌ بسیار زد و كسی‌ را (سوای‌ اندكی‌ از تكنوكرات‌ها و برخی‌ شهرنشینان‌ و البته‌ بسیاری‌ از سرمایه‌داران) راضی‌ نكرد. كارخانه‌های‌ زنگ‌ زده‌، پل‌های‌ كج‌ و كوله‌، سدهای‌ پر از گل‌ و ساختمان‌های‌ سیمانی‌ خالی‌ در جهان‌ فراوانند. البته‌ بیشترین‌ ویرانی‌ها نیز در كشورهای‌ فقیر بود كه‌ فقر صنعتی‌ داشتند، تخریب‌ بنیادهای‌ فرهنگی‌ و زیست‌محیطی‌ نیز برآنان‌ تحمیل‌ شد.
اثرات‌ مخربی‌ كه‌ توسعه‌ بی‌مبالات‌ بر محیط‌ زیست‌ و بر فرهنگ‌ گذاشت‌ موجب‌ تغییر بنیادی‌ در نگرش‌های‌ همه‌ جانبه‌ و نیز دریافتن‌ چارچوب‌ و روش‌های‌ لازم‌ برای‌ بهبود زندگی‌ مردم‌ شد. البته‌ باید به‌ این‌ نكته‌ بسیار عمده‌ نیز تاكید كرد كه‌ در جریان‌ تغییر از «توسعه‌» به‌ «توسعه‌ پایدار» یك‌ تحول‌ و انقلاب‌ دیگر نیز اتفاق‌ افتاده‌ بود و آن‌ تغییر در نقش‌ مردم‌ در سرنوشت‌ خویش‌ بود. مردم‌ می‌خواستند و می‌خواهند كه‌ نقش‌ بیشتر و تعیین‌ كننده‌تری‌ در تعیین‌ سرنوشت‌ خویش‌ داشته‌ باشند. بنابراین‌ تغییر نهادها و بنیادها، پیش‌ از آن‌ و بیش‌ از آنكه‌ در اختیار سیاست‌ پیشگان‌ و صاحب‌ اختیاران‌ مردم‌ باشد، در دست‌ اندیشمندان‌ و متفكران‌ بود.
«توسعه‌ پایدار» تغییر در بنیادها را اقتضا می‌كند كه‌ به‌ همه‌ جا چشم‌ دارد: عدالت‌ اجتماعی‌، حفظ‌ میراث‌ فرهنگی‌، حفظ‌ محیط‌ زیست‌، جامعه‌های‌ سالم‌، برآوردن‌ نیازها، نسل‌ آینده‌، همه‌ در شمار مفاهیمی‌ است‌ كه‌ زیربنای‌ توسعه‌ پایدار را تشكیل‌ می‌دهد.
در این‌ میان‌ اصل‌ مردم‌ هستند. توسعه‌ پایدار تنها و فقط‌ با توجه‌ به‌ مردم‌ و برای‌ برآوردن‌ نیازهای‌ مردم‌ و برای‌ بهبود كیفیت‌ زندگی‌ مردم‌ است‌. مشاركت‌ مردم‌ باید در تمام‌ مراحل‌ هر پروژه‌ تضمین‌ شود. فرهنگ‌ و ارزش‌های‌ جامعه‌ تنها معیاری‌ است‌ كه‌ باید برای‌ پذیرش‌ یا رد برنامه‌ها و پروژه‌ها مورد استفاده‌ قرار گیرد.
مفاهیمی‌ مانند توسعه‌ انسانی‌، استفاده‌ از منابع‌، محیط‌ زیست‌ و پیشرفت‌ تكنولوژیك‌ در چارچوب‌های‌ فرهنگی‌ یك‌ جامعه‌ معنا پیدا می‌كنند. از این‌ روی‌ باید تمامی‌ بنیاد فرهنگی‌ توسعه‌ را شناسایی‌ و تجهیز كرد.
● محیط‌ زیست‌
محیط‌ زیست‌ فضای‌ پیرامونی‌ هر موجود زنده‌ است‌ با آنچه‌ از آب‌ و خاك‌ و نور و سنگ‌ و گیاه‌ و كربن‌ و ازت‌ و هرچیز دیگر كه‌ در آن‌ است‌. شناسایی‌ محیط‌ زیست‌ یك‌ درخت‌ بلوط‌ در یك‌ جنگل‌، یك‌ غزال‌ وحشی‌ در بیابان‌، یا یك‌ دسته‌ ماهی‌ كپور.
محیط‌ زیست‌ عبارت‌ است‌ از مجموعه‌یی‌ از موجودات‌ زنده‌، منابع‌، عوامل‌ و شرایط‌ هماهنگی‌ كه‌ در پیرامون‌ هر موجود زنده‌ وجود دارد و ادامه‌ حیات‌ این‌ موجود زنده‌ به‌ آن‌ وابسته‌ است‌.
كنش‌ها و واكنش‌ها، چرخه‌ها و فرآیندها، حركت‌ها و روابط‌ متقابل‌، اثرها و تاثیرها مجموعه‌ زیست‌ محیطی‌ در درون‌ و از بیرون‌ بر هم‌ متصل‌ می‌كند و تمامی‌ آنها در ارتباط‌ با هم‌ شبكه‌ در هم‌ تنیده‌ حیات‌ را تشكیل‌ می‌دهد.
پیچیدگی‌های‌ محیط‌ زیست‌ انسانی‌ از نخستین‌ گام‌ها آغاز می‌شود و كار تعریف‌ و برشمردن‌ ابعاد محیط‌ زیست‌ انسانی‌ را دشوار می‌كند. انسان‌ با فعالیت‌ خویش‌ چنان‌ تغییراتی‌ در كنش‌ها و واكنش‌های‌ زیست‌محیطی‌ ایجاد كرده‌، كه‌ توان‌ خود پالایی‌ بسیاری‌ از مكانیزم‌های‌ طبیعی‌ را ضعیف‌ كرده‌ و ناتوان‌ ساخته‌ است‌. دخالت‌های‌ وسیع‌ انسان‌ در طبیعت‌ و در بافت‌های‌ محیط‌ زیست‌ شرایطی‌ را به‌ وجود آورده‌ كه‌ برای‌ نخستین‌بار در تاریخ‌ كره‌ زمین‌ و در تاریخ‌ حضور انسان‌ بر سطح‌ زمین‌، نه‌ تنها زندگی‌ انسان‌ها، بلكه‌ هستی‌ تمامی‌ موجودات‌ و بقای‌ كره‌ زمین‌ را با خطر از هم‌ پاشیدگی‌ روبرو كرده‌ است‌.
از بعد دیگر باید به‌ خاطر داشت‌ كه‌ «محیط‌ زیست‌» امروزه‌ از واژه‌های‌ كلیدی‌ است‌، كه‌ نشان‌دهنده‌ توجه‌ به‌ بعد بسیار ویژه‌یی‌ از شرایط‌ زندگی‌ است‌ كه‌ پرداختن‌ به‌ آن‌ از اولویت‌ خاصی‌ برخوردار است‌. این‌ اولویت‌ها ناشی‌ از عواملی‌ است‌ مانند: تراكم‌ جمعیت‌، محدودیت‌ منابع‌، آلودگی‌های‌ گوناگون‌، شرایط‌ نامناسب‌ بخش‌ عظیمی‌ از انسان‌ها و تكنولوژی‌ بی‌مبالات‌.
مفهوم‌ «زمان‌» و مفهوم‌ «مكان‌» خود تایید نگرش‌ به‌ یك‌ «فضای‌ فرهنگی‌» است‌ كه‌ در آن‌ هستی‌ و وجود و زنده‌ بودن‌ و پویا بودن‌ مطرح‌ است‌.
اكولوژی‌ علمی‌ است‌ كه‌ به‌ مطالعه‌ روابط‌ بین‌ موجودات‌ زنده‌ و محیط‌ زیست‌ آنها (كه‌ خود در برگیرنده‌ تمامی‌ اجزای‌ زنده‌ و غیرزنده‌ است‌) می‌پردازد. اكولوژی‌ می‌تواند به‌ یك‌ موجود زنده‌ بپردازد مانند مطالعه‌ یك‌ تك‌ درخت‌ در كویر. یا به‌ یك‌ جمعیت‌ مانند بررسی‌ كبوترهای‌ یك‌ امامزاده‌، یا به‌ تمامی‌ یك‌ جاندار در جهان‌ مانند نهنگ‌های‌ جهان‌.
هرجا كه‌ واژه‌ «اكولوژی‌» مطرح‌ می‌شود و سخن‌ از «اكولوژی‌» به‌ میان‌ می‌آید، از همان‌ آغاز حضور سه‌ مفهوم‌ بنیادی‌ تایید می‌شود كه‌ عبارتند از:
محیط‌ زیست‌
در درون‌ معنای‌ اكولوژی‌ بنیادی‌ترین‌ مفهوم‌ این‌ است‌ كه‌ سخن‌ درباره‌ یك‌ فضای‌ فرهنگی‌ است‌ كه‌ در این‌ فضا همه‌ چیز با همه‌ چیز مربوط‌ می‌ شود. این‌ فضا «محیط‌ زیست‌» است‌.
● روابط‌
به‌ محض‌ اینكه‌ واژه‌ اكولوژی‌ به‌ كار گرفته‌ شود، «روابط‌» مطرح‌ می‌شود. روابط‌ بین‌ «این‌» (كه‌ به‌ مركز توجه‌ نزدیكتر است) و «آن‌»، روابط‌ بین‌ این‌ عقاب‌ و آن‌ درخت‌ و روابط‌ بین‌ آن‌ درخت‌ و سیل‌ امسال‌. واژه‌ «روابط‌» خود تایید این‌ است‌ كه‌ چیزی‌ دارد اتفاق‌ می‌افتد، چیزهایی‌ دایما در جریان‌ است‌ و همه‌ این‌ «جریان‌ها» بر «بودن‌» و پویایی‌ دلالت‌ دارد: روابط‌ متقابل‌، كنش‌ها و واكنش‌ها، بستگی‌ها و وابستگی‌ها، بازی‌ها و همبازی‌ها همه‌ می‌كوشند كه‌ شبكه‌ پویایی‌ها را نشان‌ دهند.● جهان‌بینی‌ جهان‌گرا
استفاده‌ از واژه‌ اكولوژی‌ شكل‌ خاصی‌ از جهان‌ بینی‌ را نشان‌ می‌دهد كه‌ «همه‌ جا گرا» و «همه‌ سوگرا»، «هرسوگرا»، یا «جهان‌گرا» نامیده‌ می‌شود. در این‌ مورد مبنا این‌ است‌ كه‌ فراتر از یك‌ درخت‌، فراتر از یك‌ جا از، فراتر از هر فرد، فراتر از هر جامعه‌ و فراتر از هر چیز «چیز» دیگر هم‌ هست‌. این‌ «كلیت‌» همه‌ اینهاست‌. این‌ یك‌ طبیعت‌ جهانی‌ است‌. این‌ یك‌ جامعیت‌ همه‌ چیز، همه‌ جا، همه‌ با هم‌ و همه‌ ورای‌ هم‌ است‌ كه‌ فراتر از افراد و حتی‌ آن‌ سوی‌ همه‌ است‌. این‌ بیش‌ از هرچیز و پیش‌ از هرچیز احتیاج‌ به‌ یك‌ چشم‌ جهان‌ بین‌ دارد.
چنین‌ گفت‌ دانای‌ فرهنگ‌ دوست‌
كه‌ زی‌ هركس‌، آیین‌ شهرش‌ نكوست‌
(اسدی‌ توسی‌)
● فرهنگ‌
شاید این‌ یكی‌ از نخستین‌ كاربردهای‌ واژه‌ «فرهنگ‌» در زبان‌ فارسی‌ به‌ صورتی‌ كه‌ اكنون‌ از آن‌ بهره‌ می‌گیریم‌ باشد. هماهنگی‌ معنا و محتوا و كاربرد در این‌ شعر شگفت‌انگیز است‌. فرهنگ‌ برای‌ ما هاله‌یی‌ پویاست‌ كه‌ تمامی‌ ویژگی‌های‌ زیستی‌ و محیطی‌ و اجتماعی‌ و رفتاری‌ و اندیشه‌یی‌ و پیشه‌یی‌ را در بر می‌گیرد. فرهنگ‌ برای‌ ما مجموعه‌یی‌ درهم‌ بافته‌ از زندگی‌ و رفتار و باور آدمی‌ در جامعه‌ است‌. آدم‌ها درون‌ هاله‌ فرهنگی‌ خود به‌ دنیا می‌آیند و درون‌ آن‌ زندگی‌ می‌كنند.
این‌ هاله‌ دایما در صحنه‌ كنش‌ها و واكنش‌ها و چالش‌های‌ متقابل‌ رنگ‌ به‌ رنگ‌ می‌شود. فرهنگ‌ها هر یك‌ ویژگی‌های‌ خاص‌ خود را دارند. فرهنگ‌ انسانی‌ میراث‌ تمامی‌ انسان‌هاست‌. فرهنگ‌ انسانی‌ چونان‌ باغ‌ زیبایی‌ است‌ كه‌ زیبایی‌اش‌ از گل‌های‌ رنگارنگ‌ مایه‌ می‌گیرد. زیبایی‌اش‌ را به‌ جامعه‌های‌ گوناگون‌ مدیون‌ است‌.
بی‌تردید، فرهنگ‌ از واژه‌هایی‌ است‌ كه‌ یا به‌ جهت‌ ظرافت‌ و ظرفیت‌ بسیار زیاد خود یا به‌ دلیل‌ سنگینی‌ بارمعنایی‌ كه‌ بر آن‌ نهاده‌ شده‌، بسادگی‌ به‌ تعریف‌ در نمی‌آید. در كلی‌ترین‌ شكل‌ خود می‌توان‌ گفت‌ كه‌ فرهنگ‌ مجموعه‌ آن‌ چیزهایی‌ است‌ كه‌ یك‌ گروه‌ از افراد انسانی‌ در طی‌ نسل‌ها و به‌ عنوان‌ تمامیت‌ شیوه‌ زندگی‌ خویش‌ ساخته‌اند و با پرورش‌ افراد درون‌ این‌ جامعه‌، این‌ مجموعه‌ را بتدریج‌ به‌ نسل‌های‌ دیگر منتقل‌ می‌كنند. فرهنگ‌ هرگونه‌ كه‌ معنا شود، فقط‌ در یك‌ شرط‌ می‌تواند مورد تحقیق‌ و بررسی‌ قرار گیرد و آن‌ در صحنه‌های‌ واقعی‌ زندگی‌ است‌، اما نه‌ در سطح‌، بلكه‌ آنچه‌ كه‌ در عمیق‌ترین‌ ژرفای‌ روان‌ انسانی‌ ریشه‌ دارد.
فرهنگ‌، مجموعه‌ ارزش‌ها، رفتارها و ویژگی‌هایی‌ است‌ كه‌ به‌ زندگی‌ انسان‌ معنا می‌دهد و دستمایه‌های‌ زندگی‌ را تدارك‌ و بازپرداخت‌ می‌كند. این‌ مجموعه‌ در برگیرنده‌ تمامی‌ میراث‌ها و تجربه‌ها و اثرها و پدیده‌ها و باورهایی‌ است‌ كه‌ در گذر نسل‌ها از روزگاران‌ شكل‌ گرفته‌ است‌. فرهنگ‌ تمامی‌ جنبه‌های‌ زندگی‌ انسان‌ را در بر می‌گیرد. هركس‌ به‌ فرهنگی‌ وابسته‌ است‌ و با آن‌ شناخته‌ می‌شود. اما باز هم‌ این‌ تعریف‌ همه‌ نیست‌. فرهنگ‌ «چیز» نیست‌، بلكه‌ آن‌ رشته‌های‌ پرنیانی‌ است‌ كه‌ ما را به‌ آن‌ چیز متصل‌ می‌كند. فرهنگ‌ حوله‌یی‌ نیست‌ كه‌ دست‌ و صورت‌ را با آن‌ خشك‌ كنیم‌ و ما همه‌ از این‌ حوله‌ها در خانه‌ داریم‌.
● قالی‌ فرهنگ‌ ما
فرهنگ‌ ما در حكم‌ رشته‌های‌ تاروپود یك‌ بافت‌ رنگین‌ است‌ كه‌ در هر قریه‌ و هر دهی‌ به‌ هم‌ گره‌ می‌خورد و مجموعه‌ آن‌ یك‌ قالی‌ هفت‌ رنگ‌ پدید می‌آورد كه‌ از بعضی‌ قالی‌های‌ صدوبیست‌ جفت‌ كرمان‌ و كاشان‌ گرانبهاتر است‌ و همین‌ گره‌ها هستند كه‌ نگذاشتند در حملات‌ بزرگ‌ عالمسوز، تاروپود این‌ قالی‌ دیرپای‌ كه‌ مثل‌ قالی‌ اردهال‌ هرچه‌ شسته‌ شود نونوارتر می‌شود و مثل‌ قالی‌ كرمان‌ هرچه‌ لگد می‌خورد مرغوبتر می‌شود، از هم‌ بگسلد و نابود شود و باز تاكید می‌كنم‌ كه‌ گره‌های‌ محكم‌ و پر نیروی‌ این‌ قالی‌ بیشتر در دهات‌ و روستاها و به‌ همت‌ سرانگشت‌ رجال‌ و بزرگانی‌ كه‌ از روستا برخاسته‌اند، به‌ هم‌ گره‌ خورده‌ و بافته‌ شده‌ است‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ با هیچ‌ سرمایه‌ مادی‌ قابل‌ مقایسه‌ نیست‌، زیرا این‌ امكان‌ هست‌ كه‌ بطور مثال‌ یكباره‌ سه‌ میلیون‌ نهال‌ و بیجه‌ درخت‌ زردآلو و هلو و گلابی‌ از قلمستان‌های‌ ژرزدبلار فرانسه‌ در برابر ۵/۴ میلیون‌ دلار وارد كنیم‌ ولی‌ اگر صد میلیون‌ دلار بدهیم‌ هیچ‌كس‌ نمی‌تواند تابلوی‌ سلام‌ كاخ‌ گلستان‌ كمال‌الملك‌ را برای‌ ما دوباره‌ نقاشی‌ كند.
كاندر این‌ طوفان‌ نماید هفت‌ دریا شبنمی‌ حالا باید دید كه‌ از فرهنگ‌، از محیط‌ زیست‌، از اكولوژی‌ انسانی‌ و از توسعه‌ چه‌ می‌خواهیم‌، این‌ پرسش‌ و پاسخ‌ آن‌ از ژرفای‌ نیازهای‌ روزگار ما و جامعه‌ ما برخاسته‌ است‌. مردم‌ از یك‌ سو توسعه‌ را در تمامی‌ ابعاد آن‌ می‌طلبند و از سوی‌ دیگر تاثیرات‌ منفی‌ آن‌ بر فرهنگ‌ و میراث‌های‌ فرهنگی‌ نگرانند. از این‌ رو بایست‌ كه‌ فرهنگ‌ و محیط‌ زیست‌ و توسعه‌ پایدار را هماهنگ‌ سازد و چارچوبی‌ فراهم‌ كند كه‌ اجرای‌ چنین‌ هماهنگی‌هایی‌ را در عمل‌ هم‌ امكانپذیر سازد. فرهنگی‌ كه‌ راهگشای‌ توسعه‌ باشد و محیط‌ زیست‌ در آن‌ به‌ ثمر نشیند، محیط‌ زیستی‌ كه‌ بستری‌ برای‌ بالندگی‌ فرهنگی‌ و پایداری‌ توسعه‌ باشد و توسعه‌یی‌ كه‌ پشتوانه‌ فرهنگی‌ و تداوم‌ زیست‌محیطی‌ داشته‌ باشد.
● اكولوژی‌ فرهنگی‌
آنگاه‌ كه‌ سخن‌ از اكولوژی‌ است‌، زمینه‌ مطالعه‌ «اكوسیستم‌» است‌، در اكولوژی‌ نیز بحث‌ را باید از اكوسیستم‌های‌ فرهنگی‌ آغاز كرد. زینا دایش‌ یكی‌ از پیشاهنگان‌ اكولوژی‌ انسانی‌ كه‌ بیش‌ از ۶۰ سال‌ از زندگی‌ خود را صرف‌ اعتلای‌ این‌ علم‌ و این‌ دیدگاه‌ كرده‌ است‌، سخنی‌ دارد كه‌ سرآغاز خوبی‌ برای‌ فلسفه‌ اكولوژی‌ فرهنگی‌ است‌. زینا می‌گوید: «در بطن‌ انسان‌ فرهنگی‌ یك‌ گرایش‌ طبیعی‌ به‌ خدا هست‌. ریشه‌ این‌ احساس‌ همبستگی‌ درونی‌، در فلسفه‌های‌ باستانی‌ شرقی‌ بخوبی‌ آشكار است‌. در این‌ جامعه‌ها، مردم‌ را فلسفه‌ زندگی‌، الگوهای‌ روانی‌، فرزانگی‌ و رفتارهاشان‌ به‌ هم‌ پیوند می‌دهد. این‌ الگوها آنان‌ را به‌ گونه‌یی‌ طبیعی‌ و غریزی‌ و آگاهانه‌ به‌ همدیگر همبسته‌ می‌كند و به‌ آنان‌ توان‌ این‌ را می‌دهد كه‌ با هم‌ زندگی‌ كنند.»
این‌ را ما اكنون‌ «پایداری‌ فرهنگی‌» می‌خوانیم‌ و می‌تواند نمونه‌ زندگی‌ اكولوژیكی‌ باشد و در اكوسیستم‌هایی‌ كه‌ تعادل‌ ضرورت‌ حتمی‌ آنها بوده‌ است‌.
پس‌ از این‌ مقدمه‌ می‌خواهم‌ نمونه‌هایی‌ چند از اكوسیستم‌های‌ فرهنگی‌ را بیاورم‌. در بحث‌های‌ بنیادی‌ اكولوژیك‌، در برشمردن‌ زمینه‌های‌ فرهنگ‌، در مردم‌شناسی‌، در سلامت‌ و در سخن‌ پیرامون‌ نیازهای‌ چند موضوع‌ بلافاصله‌ بیان‌ می‌شود:
● مسكن‌، موضوعی‌ در اكوسیستم‌های‌ فرهنگی‌
تمامی‌ موجودات‌ در مكان‌ جغرافیایی‌ و در فضای‌ جغرافیایی‌ زندگی‌ می‌كنند. اكوسیستم‌ها در فضاهای‌ جغرافیایی‌ تعریف‌ می‌شوند و چرخه‌ مواد هم‌ در فضاهای‌ جغرافیایی‌ صورت‌ می‌گیرند.
اما ارتباط‌ انسان‌ با جایی‌ كه‌ در آن‌ زندگی‌ می‌كند ارتباطی‌ ویژه‌ است‌. انسان‌ برای‌ خود خانه‌ می‌سازد، باید در همین‌ جا یادآوری‌ كرد كه‌ بی‌خانگی‌ و اجاره‌نشینی‌ پدیده‌یی‌ است‌ كاملا تازه‌ و تنها علت‌ اصلی‌ آن‌ تسلط‌ دارایان‌ و ثروتمندان‌ و قدرتمندان‌ بر زندگی‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ افراد و خانواده‌ها است‌ و باز هم‌ باید یادآوری‌ كرد كه‌ در اكوسیستم‌های‌ فرهنگی‌ مسكن‌ با سه‌ عامل‌ رابطه‌ دارد: شرایط‌ جغرافیایی‌، فرهنگ‌ جامعه‌ و آرمان‌های‌ فردی‌.در گذشته‌ هر كس‌ خانه‌ خود را چنان‌ كه‌ می‌خواست‌، می‌ساخت‌. فضاهای‌ زیستی‌ با توجه‌ به‌ نیاز خانواده‌ ساخته‌ می‌شد و نوع‌ كار و معیشت‌ و اقتصاد خانواده‌ در ابعاد و امكانات‌ خانه‌ نقش‌ داشت‌. اما نقش‌ اصلی‌ را آرامش‌ خانواده‌ داشت‌. خانه‌ها مهمترین‌ واحدهای‌ فرهنگی‌ هستند، درگاه‌ خانه‌، دیوار خانه‌، سقف‌ خانه‌، رنگ‌ و لعاب‌ خانه‌، شكل‌ خانه‌، طراحی‌ خانه‌، صحن‌ و بام‌ خانه‌، فضاهای‌ زیستی‌ خانه‌، جایگاه‌های‌ خدماتی‌ خانه‌، اینها همه‌ و تمامی‌ دیگر ویژگی‌های‌ خانه‌ همه‌ در قلمرو محیط‌ و فرهنگ‌ است‌. یعنی‌ اینكه‌ دیدگاه‌ اكولوژی‌ فرهنگی‌ مهمترین‌ چارچوب‌ را می‌تواند برای‌ مطالعه‌ و بررسی‌ خانه‌ها به‌ عنوان‌ یك‌ اكوسیستم‌ كامل‌ فراهم‌ سازد. از این‌ هم‌ می‌خواهیم‌ فراتر برویم‌:
مقصد ز كاخ‌ و صفه‌ و ایوان‌ نگاشتنی‌
كاشانه‌های‌ سر به‌ فلك‌ بر افراشتنی‌
گل‌های‌ رنگ‌ رنگ‌ و درختان‌ میوه‌دار
در باغ‌ و بوستان‌ ز شوق‌ كاشتن‌
دانی‌ كه‌ چیست‌، تا به‌ مراد دل‌ اندر آن‌
یك‌ لحظه‌ دوستی‌ بتوان‌ شاد ساختن‌
ورنه‌ چگونه‌ مردم‌ غافل‌ بنا كنند
از خاك‌، خانه‌یی‌ كه‌ بپاید گذاشتن‌
شعر این‌ بلورینه‌ فرهنگ‌ ایرانی‌ در اینجا می‌گوید كه‌ هدف‌ از ساختن‌ و آراستن‌ و پیراستن‌ خانه‌ آرامش‌ صاحب‌ خانه‌ نیست‌، جایگاهی‌ برای‌ تداوم‌ ارتباط‌های‌ انسانی‌ است‌ كه‌ در نهایت‌ جامعه‌ را استوارتر خواهد كرد این‌ اوج‌ اعتلای‌ فرهنگی‌ است‌. و اغراق‌ شاعرانه‌ هم‌ نیست‌، چه‌ می‌دانیم‌ كه‌ زیباترین‌، آراسته‌ترین‌ و مجهزترین‌ بخش‌ هر خانه‌ ایرانی‌ «میهمان‌خانه‌» است‌.
● سفره‌ ایرانی‌، یك‌ اكوسیستم‌ فرهنگی‌
نخستین‌ ویژگی‌اكولوژیك‌، نخستین‌ حلقه‌ شبكه‌ حیات‌ و نخستین‌ نیاز تمامی‌ موجودات‌ زنده‌ تغذیه‌ است‌. همه‌ موجودات‌ از منابع‌ طبیعی‌ به‌ همان‌ صورت‌ كه‌ هست‌، در همان‌ جا كه‌ هست‌ و به‌ همان‌ اندازه‌ كه‌ هست‌ تغذیه‌ می‌كنند. انسان‌ هم‌ در آغاز به‌ همین‌ گونه‌ تغذیه‌ می‌كرد. فرهنگ‌ تغذیه‌ را به‌ خوراك‌ تبدیل‌ كرد و به‌ سفره‌ كشانید.
سطوح‌ مختلف‌ فرهنگی‌ را حتی‌ می‌توان‌ برحسب‌ نوع‌ تغذیه‌ و تركیب‌ متناسب‌ مواد طبقه‌بندی‌ كرد، و در این‌ طبقه‌بندی‌، فرهنگ‌ ایرانی‌ یكی‌ از بالاترین‌ جایگاه‌ها را دارد. نظم‌ تغذیه‌ در سال‌های‌ مختلف‌ عمر، چگونگی‌ استفاده‌ از مواد مختلف‌، تركیب‌ متناسب‌ مواد مختلف‌، استفاده‌های‌ فصلی‌ از غذاهای‌ متناسب‌، خوراك‌ مواد جانبی‌ و شیرینی‌ها و آجیل‌ها و آشامیدنی‌های‌ سنتی‌ جایگاهی‌ ویژه‌ در اكولوژی‌ فرهنگ‌ ایرانی‌ دارند.
«سفره‌» یكی‌ از مهمترین‌ ویژگی‌های‌ فرهنگی‌ ایران‌ است‌. این‌ واژه‌ به‌ هیچ‌ زبان‌ دیگر ترجمه‌پذیر نیست‌، سفره‌یی‌ كه‌ بر زمین‌ پهن‌ می‌شود، نماد خود زمین‌ است‌ و شعر بلند سعدی‌ كه‌ بر حاشیه‌ سفره‌های‌ قلمكار نشسته‌ خود پیام‌آور عدالت‌ اجتماعی‌ است‌، كه‌:
ادیم‌ زمین‌، سفره‌ عام‌ اوست‌
بر این‌ خوان‌ یغما چه‌ دشمن‌ چه‌ دوست‌
بر سفره‌ ایرانی‌ چیزهایی‌ قرار دارد كه‌ در نوع‌ خود، در بین‌ تمامی‌ فرهنگ‌ها یگانه‌ است‌.
نان‌ بخش‌ اصلی‌ سفره‌ است‌، سبزی‌ و ماست‌ اجزای‌ اصلی‌ دیگرند. ترشی‌ها و مرباها نیز ممكن‌ است‌ حضور مداوم‌ نداشته‌ باشند، ولی‌ جایگاه‌ ویژه‌ دارند.
اما باید یادآوری‌ كرد كه‌ در هیچ‌ فرهنگی‌ نان‌ و سبزی‌، چنانچه‌ در سفره‌ ایرانی‌ هست‌ وجود ندارد. مطالعه‌ سفره‌ ایرانی‌ به‌ عنوان‌ یك‌ اكوسیستم‌ فرهنگی‌ می‌تواند بسیار ارزنده‌ باشد.
سفره‌ در تمامی‌ آداب‌ و رسوم‌ فرهنگی‌ نیز حضور دارد، منتها مطالعه‌ مردم‌ شناسانه‌ برای‌ موضوعی‌ چنین‌ گسترده‌ (مخصوصا اگر به‌ روایت‌ اكتفا شود) كامل‌ نخواهد بود.
سفره‌ نوروزی‌، سفره‌ عقد، سفره‌ حضرت‌ زهرا(س‌)، سفره‌ ابوالفضل‌ (ع‌)، سفره‌ امام‌ حسن‌ و... كه‌ در آن‌ آنچه‌ بر سر سفره‌ می‌نهند، سبز است‌. (سبزی‌پلو، كوكوی‌ سبزی‌، سبزی‌ تازه‌ و البته‌ به‌ اضافه‌ نان‌ و پنیر و ماست) نمونه‌ خوب‌ یك‌ كار اكولوژیك‌ است‌. آن‌ هم‌ در جهانی‌ كه‌ تعادل‌ تغذیه‌ و ارایه‌ الگوهای‌ مشخص فرهنگی‌ از ارزشمندی‌ خاصی‌ برخوردار است‌.
مقصود این‌ است‌ كه‌ یك‌ كار جدی‌ مردم‌ شناسانه‌ باید روی‌ «اكوسیستم‌ سفره‌ها» در مناطق‌ مختلف‌ ایران‌ انجام‌ داد. این‌ یك‌ كار جدی‌ خواهد بود و به‌ مراتب‌ فراتر از مردم‌ نگاری‌های‌ روایتی‌ قد كوتاه‌. نتایج‌ چنین‌ تحقیقی‌ دردهای‌ زیادی‌ را در كشور دوا خواهد كرد و ارزش‌ ارایه‌ جهانی‌ خواهد داشت‌. در دنیا بسیاری‌ از مردم‌ محتاج‌ الگوهای‌ سالم‌ و سبز تغذیه‌ هستند. در كمتر فرهنگی‌ به‌ اندازه‌ فرهنگ‌ ایرانی‌ نمونه‌های‌ تغذیه‌ سالم‌ هست‌.
در برابر الگوهای‌ سنتی‌ تغذیه‌ در ایران‌، وضع‌ تغذیه‌ در سراسر جامعه‌ ایران‌ فاجعه‌بار است‌. به‌ الگوهای‌ رستورانی‌ در اداره‌ها، وزارتخانه‌ها، در رستوران‌ها، در میهمانی‌های‌ رسمی‌، در عروسی‌ها و... نگاه‌ كنید، در چند كلمه‌ خلاصه‌ می‌شود: بدترین‌ الگوهای‌ تغذیه‌، بیشترین‌ ضرر برای‌ بدن‌، با بیشترین‌ هزینه‌ و خرج‌ برای‌ دور ریختن‌ و حرام‌ كردن‌. آن‌ هم‌ در جامعه‌یی‌ كه‌ گرسنگی‌ و فقر مزمن‌ است‌.
الگوهای‌ مطالعه‌ نشده‌ می‌گوید كه‌ مصرف‌ شیر در میان‌ كودكان‌ روستایی‌ تقریبا به‌ هیچ‌ رسیده‌، و مصرف‌ چیپس‌ به‌ ۴ برابر شهرها رسیده‌ است‌. واقعا چشممان‌ روشن‌.
می‌توان‌ بحث‌ را درباره‌ كاربردهای‌ ارزشمند شناخت‌ بهتر سفره‌های‌ ایرانی‌ ادامه‌ داد، ولی‌ كار جدی‌ را باید از جایی‌ شروع‌ كرد. چارچوب‌ كار هم‌ به‌ دلیل‌ دامنه‌ آن‌ و پیوندهایی‌ با چرخه‌های‌ مختلف‌ زندگی‌، و تاثیر آن‌ برخود و جامعه‌ و كشور باید «اكولوژیك‌» باشد.
● اكوسیستم‌های‌ طبیعی‌ و مراكز انسانی‌
می‌گویند زندگی‌ در ایران‌ امری‌ نقطه‌یی‌ و محدود است‌، نه‌ گسترده‌ و فراگیر. روستاها بر پای‌ كوه‌ها مثل‌ دكمه‌ دوخته‌ شده‌اند. می‌توان‌ یك‌ كاغذ كالك‌ رویشان‌ انداخت‌ و دورشان‌ خط‌ كشید. بیرون‌ از خط‌ هیچ‌ چیز نیست‌، و تازه‌ درون‌ خط‌ هم‌ همه‌ چیز را باید ساخت‌ تا این‌ آدمیزاد بتواند زندگی‌ كند.
از طرف‌ دیگر بخش‌ عظیمی‌ از نقاط‌ مختلف‌ ایران‌ روی‌ یك‌ زنجیره‌ اكولوژیك‌ ویژه‌ قرار دارند؛ كوه‌، پایین‌ كوه‌، دشت‌ و پایین‌ دشت‌. كوه‌ باران‌ و برف‌ بیشتر دریافت‌ می‌كند (شیركوه‌ یزد ۲۵۰ میلی‌متر باران‌ دارد، در برابر یزد ۴۵ میلی‌متری‌، كركس‌ كوه‌ ۶۰۰ میلی‌متر باران‌ دارد در برابر كان‌ ۷۰ میلی‌متری‌) باران‌ و برف‌ كوه‌ها یا به‌ صورت‌ سیل‌ می‌غلطند و پوشش‌ گیاهی‌ و جانوران‌ و خاك‌ زنده‌ را با خود می‌آورند (سالی‌ یكی‌ دو مرتبه) و در دشت‌ روی‌ هم‌ انبار می‌كنند. بخش‌ دیگری‌ از باران‌ وارد زمین‌ می‌شود و سفره‌ آب‌ زیرزمینی‌ را غنی‌ می‌كند.
از كوه‌ كه‌ پایین‌ بیاییم‌ دومین‌ حلقه‌ اكوسیستم‌ پایین‌ كوه‌ و قطع‌ برش‌ سنگ‌ و خاك‌ است‌ كه‌ در زاویه‌ شیب‌ قرار دارد و گیاه‌ و بوته‌ بسیار دارد كه‌ هم‌ حیات‌ وحش‌ را و هم‌ دام‌ را به‌ خود جذب‌ می‌كند، و اگر این‌ نوار خیلی‌ گسترده‌ باشد زندگی‌ كوچ‌نشینی‌ شكل‌ می‌گیرد، كه‌ آن‌ خود مقوله‌یی‌ دیگر است‌.
در بخش‌ دیگر دشت‌ قرار دارد كه‌ هم‌ خاك‌ رسوب‌ سیل‌ها در آنجا انبار شده‌ و هم‌ آب‌ زیرزمینی‌ را به‌ كمك‌ قنات‌ها می‌توان‌ در آنجا رو آورد. روستاها و شهرهای‌ بسیاری‌ درست‌ روی‌ همین‌ نوار قرار گرفته‌اند. از تهران‌ تا زنجان‌، جاده‌ از كنار همین‌ نوار می‌گذرد. مراتع‌ در حاشیه‌ شمالی‌ و روستاها در باریكه‌ جنوبی‌ گسترده‌اند.
از گرمسار تا شاهرود، از رفسنجان‌ تا كرمان‌ همین‌ است‌ و همین‌ توجه‌ به‌ استقرار، هزاران‌ سال‌ دوام‌ و بقای‌ آنها را تضمین‌ كرده‌ است‌.
چند دهه‌یی‌ است‌ كه‌ هر روز شهر و شهرك‌ و مجتمع‌ صنعتی‌ و كشاورزی‌ و دامداری‌ به‌ نیروی‌ پول‌ و زور و تخصص در این‌ سرزمین‌ گرامی‌ سبز شده‌، و حتی‌ در یكی‌ از آنها اكوسیستم‌های‌ طبیعی‌ برای‌ استقرار شناخته‌ نشده‌اند. به‌ نظر می‌رسد یك‌ مطالعه‌ جدی‌ و همه‌ جانبه‌ به‌ منظور تعیین‌ اكوسیستم‌های‌ استقرار مراكز انسانی‌ در ایران‌، حیاتی‌ است‌. چنین‌ مطالعه‌یی‌ اگر هم‌ به‌ درد برنامه‌ریزان‌ و متخصصان‌ و مهندسان‌ و مدیران‌ كشور ما نمی‌خورد كه‌ نخواهد خورد شاید به‌ جهان‌ علم‌ و به‌ جهان‌ بشریت‌ كمكی‌ كرده‌ باشد.
● ظرفیت‌ واژه‌ فرهنگی‌
فرهنگ‌ تنها واژه‌یی‌ است‌ كه‌ تمامی‌ نیازها و انگیزه‌ انسانی‌ را برای‌ زیستن‌ در خود جای‌ بدهد. جامعه‌ بدون‌ فرهنگ‌ یك‌ پوسته‌ سخت‌ توخالی‌ است‌.
حرمت‌ به‌ زندگی‌ مهمترین‌ ارزش‌ در اكولوژی‌ فرهنگی‌ است‌.تعادل‌ و توازن‌ در اكوسیستم‌های‌ فرهنگی‌ یعنی‌ برابری‌، حتی‌ احترام‌ به‌ همه‌، چه‌ انسان‌ و چه‌ درخت‌. ابوسعید ابوالخیر می‌گوید: خدایت‌ آزاد آفرید، آزاده‌ باش‌.
فریدون‌ سگوند
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید