شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


دهه‌ ملی‌شدن‌ شعر فارسی‌


دهه‌ ملی‌شدن‌ شعر فارسی‌
● نیم ‌نگاهی‌ به‌ جریان‌های‌ ادبی‌ دهه‌های‌ اخیر
دهه‌ هفتاد را در عرصه‌ تحولات‌ ادبی‌ ایران‌، دهه‌ ملی‌ شدن‌ شعر فارسی‌ باید نامید چرا كه‌ با ملی‌ شدن‌ شعر، دوران‌ یكه‌ تازی‌ خوانین‌ و اربابان‌ تمامت‌ طلب‌ به‌ سر آمد و شاعران‌ جوان‌ از هیات‌ رعایای‌ حلقه‌ به‌ گوش‌ در آمدند. شعر جوان‌ ایران‌ در دهه‌ هفتاد به‌ پوست‌ انداختنی‌ شایسته‌ و بایا دست‌ زد كه‌ می‌دانیم‌ این‌ اتفاق‌ خجسته‌ یك‌ شبه‌ صورت‌ نپذیرفت‌.
تلاش‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ هدف‌ غایی‌ نیما غلبه‌ بر قالب‌، شكستن‌ كلیشه‌ و تداوم‌ جریان‌ این‌ رودخانه‌ بی‌انتها از زمان‌ او ادامه‌ داشت‌ كه‌ اغلب‌ در سایه‌ تحولات‌ اجتماعی‌ پنهان‌ ماند و آنچنان‌ كه‌ سزاوار بود به‌ حقش‌ نرسید. در دهه‌ شصت‌ نظریه‌های‌ جدید رمان‌ نو به‌ كوشش‌ مترجمان‌ لایق‌ به‌ جامعه‌ ادبی‌ تزریق‌ شد و شاعران‌ زودتر از نویسندگان‌ دست‌ به‌ كار شده‌ و بخش‌ عظیمی‌ از تئوری‌های‌ رمان‌ نو را به‌ نفع‌ شعر امروز مصادره‌ كردند تا شعر سپید و سلطنت‌ زبان‌ شاملویی‌ كه‌ تا آن‌ زمان‌، زبان‌ معیار شعر نو تلقی‌ می‌شد به‌ مرور حذف‌ و جایش‌ را به‌ تفكری‌ پویا و امروزین‌ بدهد. دهه‌ هفتاد، كودك‌ سر به‌ زیر شعر نیمایی‌ كه‌ تا دیروز زیر نفوذ تربیت‌ دایه‌های‌ قدر قدرت‌ به‌ تقلید صدای‌ مشابه‌ پدربزرگ‌ها مشغول‌ بوده‌ یكباره‌ زبان‌ باز كرد و تولدی‌ دیگر را در عرصه‌ زبانی‌ به‌ نمایش‌ گذاشت‌.
شعری‌ كه‌ تا اواخر دهه‌ شصت‌ موج‌های‌ گوناگونی‌ را سقط‌ كرده‌ یا شناسنامه‌ نگرفته‌ در شب‌ شش‌ نامگذاری‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ بود با مراقبت‌ ویژه‌ شاعران‌ پیشرو متولد شد. پس‌ از پایان‌ جنگ‌ و با فروكش‌ كردن‌ هیجانات‌ اجتماعی‌ و تثبیت‌ نسبی‌ اوضاع‌، فرصتی‌ حاصل‌ شد تا شاعران‌ جوان‌ با فكری‌ نو در اندك‌ مطبوعات‌ ادبی‌ با رعایت‌ تمام‌ جوانب‌، چاپ‌ شعر را از سر بگیرند. گویا اكثر شاعران‌ پذیرفته‌ بودند كه‌ دیگر شعارهای‌ تند سیاسی‌ جایش‌ را به‌ شعر معقول‌ بسپارد و وقت‌ آن‌ است‌ كه‌ شعر امروز به‌ وظیفه‌ پرسنلی‌ خود عمل‌ كند. تلاش‌ دكتر رضا براهنی‌ در راه‌اندازی‌ كارگاه‌ شعر و قصه‌ و نقد درست‌ در دوره‌ فترت‌ شعر، شور و حالی‌ به‌ محافل‌ نیمه‌جان‌ ادبی‌ بخشید و موثر افتاد و توانست‌ گروه‌ بیشماری‌ از جوانان‌ شیفته‌ سار شعر را چونان‌ فداییان‌ حسن‌ صباح‌ سازمان‌ دهد. دكتر براهنی‌ كه‌ از سالیان‌ دور در فكر شكست‌ سلطه‌ زبان‌ شاملویی‌ و آزادسازی‌ شعر نیما از انحصار نام‌ها بود با تجهیز خود به‌ آخرین‌ داده‌های‌ نقد مدرن‌ فلسفی‌ اروپا و تحولات‌ ادبی‌ روز دنیا توانست‌ تاثیر بسزایی‌ در ملی‌ شدن‌ شعر فارسی‌ داشته‌ باشد كه‌ اعلامیه‌ معروف‌ «چرا من‌ دیگر شاعر نیمایی‌ نیستم؟»
در موخره‌ (خطاب‌ به‌ پروانه‌ها) سند مكتوب‌ این‌ كودتای‌ خزنده‌ است‌ هر چند حركت‌ بایسته‌ او خود مبین‌ ظرفیت‌ انقلاب‌ نیمایی‌ بود! اضافه‌ می‌كنم‌ كه‌ حاصل‌ آزموده‌های‌ ادبی‌ براهنی‌ شكوفایی‌ چشمگیر شعر امروز و معرفی‌ تنی‌ چند از شاعران‌ مطرح‌ و تاثیرگذار دهه‌ هفتاد بود كه‌ هر كدام‌ با چاپ‌ مجموعه‌یی‌ حرفی‌ برای‌ گفتن‌ داشت‌.
علی‌ باباچاهی‌ شاعر خوشفكر جنوبی‌ و شاگرد دیروز منوچهر آتشی‌ یكی‌ دیگر از شاعران‌ وقت‌شناس‌ و هوشیار دوره‌ فترت‌، از اواسط‌ دهه‌ شصت‌ با درایت‌ خاص‌ خود جزو اولین‌ كسانی‌ بود كه‌ توانست‌ زلزله‌ مهیب‌ شعری‌ دهه‌ هفتاد را قبل‌ از مراكز زلزله‌نگاری‌ محافل‌ ادبی‌ پیش‌بینی‌ كند. او كه‌ مسئول‌ ادبی‌ ماهنامه‌ آدینه‌ بود آزمون‌ جسورانه‌ جوانان‌ را در عرصه‌های‌ زبانی‌ تشخیص داد و به‌ نوآوری‌های‌ خاص‌ این‌ نوآمدگان‌ بها داد و بلافاصله‌ با گشایش‌ ستون‌ «با نو آمدگان‌» در آخر صفحات‌ شعر آدینه‌ با شاعران‌ نوجو به‌ درد دل‌ نشست‌ و در این‌ تعامل‌ سودآور هم‌ آموخت‌ و هم‌، آموخت‌! این‌ تعامل‌ ادبی‌، باباچاهی‌ را پا به‌ پای‌ جوانان‌ جویای‌ نام‌ جوان‌ كرد كه‌ ثمره‌اش‌ از طرفی‌ اعلام‌ حضور چندین‌ شاعر برتر در دهه‌ هفتاد و از طرف‌ دیگر رسیدن‌ باباچاهی‌ به‌ مرتبه‌ شیخوخیت‌ نوعی‌ از شعر جوان‌ بود كه‌ بعدها به‌ جای‌ هدایت‌ و تشویق‌ جوان‌ترها خود سردمداری‌ آن‌ را به‌ عهده‌ گرفت‌ و باعث‌ حرف‌ و حدیث‌های‌ فراوانی‌ در بین‌ پیروان‌ جوان‌ و شاعران‌ هم‌ نسل‌ او شد. او اینك‌ سرمست‌ از اجرای‌ سمفونی‌ پسانیمایی‌ یا پست‌ مدرن‌ ایرونی‌ است‌.
جماعتی‌ از جوانان‌ را نیز به‌ دنبال‌ خود راه‌ انداخته‌ غافل‌ از اینكه‌، او كه‌ خود برای‌ شكستن‌ انحصار مرشدان‌ شعر برخاسته‌ بود حال‌ به‌ مرشدی‌ مدرن‌ بدل‌ شده‌ با تفاخری‌ شقه‌شقه‌، غیرمتمركز و پلی‌فونیك‌... كاش‌ باباچاهی‌ عزیز به‌ شاگردان‌ عزیزترش‌ در مورد مضرات‌ فتوكپی‌ برابر اصل‌ شدن‌ها هشدار بدهد و آنها را جهت‌ تشریح‌ شعر پیشنهادی‌ و پرورش‌ مخاطب‌ خاص‌ آن‌ بسیج‌ كند تا بحران‌ مخاطب‌ به‌ مرگ‌ شعر امروز و دلزدگی‌ مخاطب‌ نینجامد.
سید علی‌ صالحی‌ نیز هرچند در دوره‌ فترت‌ از فطرت‌ شعر به‌ دور نبود اما بیشترین‌ انرژی‌ او در دهه‌ شصت‌ صرف‌ پرداختن‌ به‌ رمان‌ و فیلمنامه‌ و تقطیع‌ پلكانی‌ شعر با نام‌های‌ مستعار گذشت‌. او بعدها همراه‌ با معرفی‌ شعر گفتار به‌ بازخوانی‌ متون‌ مقدس‌ و باستانی‌ پرداخت‌ و با تكثیر كتاب‌ و نوار صدا توانست‌ شعرش‌ را به‌ گوش‌ جوانان‌ شعر دوست‌ برساند او نیز مانند دكتر براهنی‌ و باباچاهی‌ از شعر خاص‌ خود دفاع‌ كرد بدون‌ آنكه‌ به‌ تشریح‌ و توضیح‌ آن‌ نایل‌ آید. او شاید بعد از دكتر براهنی‌ از اولین‌ كسانی‌ باشد كه‌ سطری‌نویسی‌ (شعر مسطور) را در شعر امروز ادامه‌ داد. هرچند گروه‌ بیشماری‌ از اهالی‌ شعر، اصطلاح‌ گفتار را درست‌ متوجه‌ نشدند و گفتار را با اسم‌ مصدر و شعر محاوره‌ قاطی‌ كردند و از آرامش‌ بیان‌ و تلاش‌ شاعر در ارایه‌ منطقی‌ترین‌ نحوه‌ پرداخت‌ زبانی‌ بی‌خبر ماندند و شعر زبان‌ را با زبان‌ شعر در آمیختند.
با این‌ وصف‌ بیشترین‌ بحث‌ و بررسی‌ دهه‌ هفتاد بعد از نظریه‌های‌ جسورانه‌ براهنی‌ به‌ شعر گفتار اختصاص‌ داده‌ شد. ابوالفضل‌ پاشازاده (پاشا) نیز در این‌ دهه‌ به‌ یاری‌ نقدهای‌ همسر شاعرش‌ نوعی‌ از شعر را مطرح‌ كرد با نام‌ حركت‌ كه‌ با تمام‌ فرصت‌هایی‌ كه‌ در مطبوعات‌ ادبی‌ و حتی‌ با پخش‌ كتاب‌ نصیبش‌ شد نتوانست‌ در تفهیم‌ شعری‌ كه‌ بایستی‌ در پایان‌ به‌ استحاله‌ برسد موفق‌ باشد شاید علت‌ اصلی‌ ضعف‌ نظریه‌ ایشان‌ درخواست‌ غیرمنطقی‌ او از شاعران‌ مطرح‌ دهه‌ هفتاد بود كه‌ سفارش‌ می‌كرد اگر آخر شعر خود را به‌ دلخواه‌ او تغییر بدهند شعر حركت‌ به‌ وقوع‌ خواهد پیوست‌!
محمد آزرم‌ به‌ همراه‌ دوستان‌ شاعر و روزنامه‌نگار با استفاده‌ از تریبون‌های‌ فرهنگسراها و صفحات‌ ادبی‌ مطبوعات‌، شعر متفاوط‌ را مطرح‌ كرد كه‌ با استفاده‌ از تكنیك‌های‌ سینمایی‌ و عكاسی‌ و تاكتیك‌های‌ زبانی‌ در پی‌ ارایه‌ زاویه‌ دیدی‌ با زبانی‌ متفاوت‌ بود كه‌ با پایان‌ دهه‌ هفتاد كه‌ خستگی‌ مفرط‌ منتقدین‌ و مخاطبین‌ و اشباع‌ مطبوعات‌ ادبی‌ را در پی‌ داشت‌ نیمه‌كاره‌ رها شد و شعر متفاوت‌ كه‌ ادعای‌ شعری‌ دیگر را داشت‌ در حد عكس‌های‌ منتشر نشده‌ باقی‌ ماند و نتوانست‌ متفاوط‌ بودنش‌ را نشان‌ دهد. به‌ قول‌ داریوش‌ معمار منتقد جوان‌ و پویا، شعر متفاوط‌ باید از سطح‌ زمان‌ بگذرد و فراتر از زمان‌ عمل‌ كند و «محدودیت‌ جهانی‌ ارزشی‌ در ذهن‌ را همواره‌ بشكند تا امكان‌ متفاوط‌ شدن‌ نگاه‌ و رفتار مخاطب‌ در قبالش‌ فراهم‌ آید.» / نافه‌ ۹ ص‌ ۳۴
شعر اشیا را مجموعه‌ شعر «حركت‌ ناگهانی‌ اشیا» ایرج‌ ضیایی‌ شاعر شمالی‌ از بازماندگان‌ جس‌نگ‌ اصفهان‌ بر سر زبان‌ها انداخت‌. ضیایی‌ كه‌ با شعر اشیا توسط‌ برادر مقیم‌ فرانسه‌اش‌ آشنا بود و سیر طبیعی‌ آن‌ را در شعر اروپا بویژه‌ فرانسه‌ دنبال‌ می‌كرد در مصاحبه‌یی‌ با روزنامه‌ ایران‌ كشف‌ آن‌ را به‌ زمان‌ باز شدن‌ مرز آستارا جمهوری‌ آذربایجان‌ و سر ریز شدن‌ اشیا و اسباب‌ قدیمی‌ از قبیل‌ سماور و گارمون‌ و كریستال‌ و... نسبت‌ داد. او در این‌ مجموعه‌ نوعی‌ از شعر اشیا را تدارك‌ دید كه‌ به‌ تایید اهل‌ فن‌ رسید اما بعدها دنبال‌ نگردید. ضیایی‌ كه‌ می‌توانست‌ روان‌ترین‌ شاخه‌ شعر نیمایی‌ را در بستر ادبی‌ ایران‌ جاری‌ سازد سر از نامه‌نگاری‌ ارگ‌ بم‌ درآورد!
شعر نثر را نیز كسرا عنقایی‌ مطرح‌ كرد كه‌ ارایه‌ امروزین‌ سبك‌ گلستان‌ سعدی‌ بود، پیچاندن‌ همبرگر شعر در لای‌ نان‌ باگت‌ نثر.در دهه‌ هفتاد حركت‌های‌ گوناگونی‌ در گوشه‌ و كنار محافل‌ ادبی‌ روی‌ داد كه‌ دولت‌ مستعجل‌ بود و شهاب‌ ؤاقب‌ و هر كدام‌ در مرحله‌ نامگذاری‌ متوقف‌ شدند و به‌ گوش‌ اهالی‌ خسته‌ شعر نرسیدند. دهه‌ هفتاد بعد از دهه‌ چهل‌، یكی‌ از پرسروصداترین‌ دهه‌های‌ ادبی‌ ایران‌ به‌ پایان‌ رسید و دهه‌ هشتاد ساكت‌ و آرام‌ پا به‌ عرصه‌ وجود گذاشت‌. اولین‌ نام‌ در آستانه‌ دهه‌ هشتاد، فرانو بود كه‌ آن‌ را با حمایت‌ شاعران‌ آستارایی‌ به‌ عنوان‌ نامی‌ برای‌ شعر امروز پیشنهاد كردم‌ به‌ معنی‌ فراتر از نو نیمایی‌ كه‌ نه‌ سبك‌ بود و نه‌ موج‌ بل‌ بر نوعی‌ از شعر امروز اطلاق‌ می‌شد كه‌ در ادبیات‌ ما سابقه‌ داشت‌ با این‌ ویژگی‌ها: شعرهایی‌ ساده‌ / كوتاه‌/ با طنزی‌ نهان‌/ متفاوت‌ در حذف‌ احساسات‌ كور از شعر امروز / دوری‌ از ذهنیات‌ مالیخولیایی‌ و شعارهای‌ مبتذل‌ عشقی‌ سیاسی‌ و پرهیز از دوم‌ شخا مفرد مونث‌ مفلوك‌ / توجه‌ به‌ اشیا و پدیده‌های‌ عینی‌ / با پایانی‌ غیرمترقبه‌ و اجرایی‌ هوشمندانه‌ از ظرفیت‌ و ظرافت‌ زبان‌ فارسی‌. فرانو یك‌ جریان‌ سیار ذهن‌ است‌ از دیروز تا امروز شعر فارسی‌ و موید این‌ گفته‌ آدونیس‌: شعر به‌ یك‌ معنا عبارت‌ است‌ از واداشتن‌ زبان‌ به‌ گفته‌ چیزهایی‌ كه‌ عادت‌ به‌ گفتن‌ آن‌ ندارد. این‌ نام‌ كه‌ با اولین‌ آلبوم‌ شعر فرانو/ «بفرماید
بنشینید صندلی‌ عزیز»/ نیم‌ نگاه‌/ ۸۲ / به‌ جامعه‌ ادبی‌ ایران‌ پیشنهاد شد باعث‌ حرف‌ و حدیث‌های‌ فراوانی‌ شد كه‌ در نتیجه‌ نقد شعرها و طنز وحشی‌ آن‌ جایش‌ را به‌ نقد موخره‌ كتاب‌(ویژگی‌های‌ فرانو) داد. با این‌ وصف‌ هنوز هم‌ در محافل‌ ادبی‌ شهرستان‌ها یكی‌ از بحث‌انگیزترین‌ و موفق‌ترین‌ نحله‌ شعری‌ است‌ به‌ عنوان‌ لحنی‌ تازه‌ در شعر امروز! فرانو بی‌آنكه‌ سبكی‌ شخصی‌ تلقی‌ شود برای‌ آشتی‌ مخاطب‌ با شعر امروز آمده‌ است‌ و به‌ قولی‌ معقول‌ترین‌ گزینه‌ برای‌ دهه‌ هشتاد است‌ كه‌ می‌تواند مخاطب‌ عام‌ و خاص‌ را قانع‌ كند.
شعرمان‌ را بچه‌های‌ لنگرود پیشنهاد دادند كه‌ منظور اصلی‌شان‌ رسیدن‌ به‌ نوعی‌ از شعر اشتراكی‌ اینترنتی‌ بود كه‌ با معرفی‌ شتابزده‌ شعر تعاونی‌ تولید قلمداد شد/ شعر توگراف‌ را كه‌ تركیبی‌ از شعر و نقاشی‌ بود علیرضا پنجه‌یی‌ شاعر و روزنامه‌نگار شمالی‌ در هنر و اندیشه‌ گیله‌ وا مطرح‌ كرد كه‌ شعر هیر و گلیف‌ بود و به‌ قولی‌ شكلی‌ از آن‌ سالیان‌ قبل‌ در مجلات‌ دانش‌آموزی‌ دیده‌ شده‌ بود./ترانك‌، شعرهای‌ كوتاه‌ غلامرضا كافی‌، شاعر شیرازی‌ كه‌ لحظه‌های‌ نابی‌ داشت‌ و قبلاً در ادبیات‌ معاصر نوعی‌ از آن‌ تحت‌ عنوان‌ طرح‌ دیده‌ شده‌ بود با رنگ‌ و بوی‌ هایكوی‌ وطنی‌ و رگه‌هایی‌ از كاریكلماتور./شعر فایبر گلاس‌ را بچه‌های‌ با ذوق‌ اردبیل‌ مطرح‌ كردند كه‌ از نظر فرم‌ طرح‌ ژنریك‌ شعرهای‌ باباچاهی‌ بود.
اگر با شعر و شاعران‌ دهه‌ هفتاد منصفانه‌ برخورد كنیم‌ بدون‌ حب‌ و بغض‌ تاثیر شاعران‌ جوان‌ اما هوشمندی‌ چون‌ بهزاد خواجات‌، زرین‌پور، فلاح‌، عبدالرضایی‌ و... را نباید فراموش‌ كرد كه‌ با انتشار مجموعه‌های‌ درخشان‌ به‌ تثبیت‌ شعر دهه‌ هفتاد پرداختند. لازم‌ به‌ ذكر است‌ در این‌ بین‌ گروهی‌ از شاعران‌ میانسالی‌ نیز بودند كه‌ متین‌ و پویا با زبانی‌ شایسته‌ و محكم‌ بدون‌ پرداختن‌ به‌ زبان‌ بازی‌های‌ رایج‌، شعر امروز را در دهه‌ شصت‌ یاری‌ دادند و سلامت‌ از دهه‌ هفتاد گذراندند. شاعران‌ ارجمندی‌ چون‌ شمس‌ لنگرودی‌، مسعود احمدی‌، حافظ‌ موسوی‌، چایچی‌، عنقایی‌، ساری‌ و... هركدام‌ با زبانی‌ مستقل‌ و بدون‌ تاریخ‌ مصرف‌، شاعران‌ بی‌ مرز شناخته‌ شدند. در بررسی‌ تحولات‌ و جریان‌های‌ ادبی‌ دهه‌های‌ اخیر تاثیر نشریات‌ ادبی‌ و تلاش‌ مسئولین‌ صفحات‌ ادبی‌ آن‌ دوره‌ را نباید نادیده‌ گرفت‌ لذا وظیفه‌ خود می‌دانم‌ از طرف‌ اهالی‌ شعر و ادب‌ به‌ روح‌ والای‌ پدر روزنامه‌نگاری‌ ادبی‌ شادروان‌ محمد تقی‌ صالح‌پور درود بفرستم‌ و برای‌ سایر عزیزانی‌ كه‌ با انتشار ویژه‌نامه‌های‌ ادبی‌ و صفحات‌ شعر، دهه‌ هفتاد را دهه‌ پرشور شعر فارسی‌ معرفی‌ كردند سلامتی‌ و موفقیت‌ آرزو كنم‌. امروز دهه‌ هفتاد با تمام‌ تاثیرگذاری‌ در عرصه‌ شعر سپری‌ شده‌ است‌. از دهه‌ هشتاد نیز دو سه‌ سالی‌ می‌گذرد.
حال‌ وظیفه‌ منتقدین‌ آگاه‌ و صالح‌ است‌ كه‌ با بررسی‌ نقاط‌ قوت‌ و ضعف‌ جریانات‌ ادبی‌ دیروز و امروز و با استقبال‌ از انرژی‌های‌ رها شده‌ و پنهان‌ مانده‌ آن‌ به‌ ویرایش‌ دقیق‌ این‌ كتاب‌ قطور بپردازند تا نوآمدگان‌ دیگر، دهه‌ هشتاد را، دهه‌ سرگردانی‌ شاعر و خاموشی‌ شعر ندانند و با نقد اصولی‌ جریانات‌ شعری‌ به‌ یك‌ نتیجه‌ كلی‌ برسند و با تشكیل‌ ستاد مدیریت‌ بحران‌ به‌ رفع‌ بحران‌ مخاطب‌ نایل‌ آیند تا دهه‌ هشتاد، دهه‌ شكوفایی‌ شعر جوان‌ ایران‌ باشد.
این‌ كار بزرگ‌ نیاز به‌ همت‌ بزرگان‌ و تلاش‌ منتقدین‌ دلسوز دارد تا واقعیت‌ شعر جوان‌ و ارزش‌ انقلاب‌ ادبی‌ نیماخان‌ برعموم‌ شناسانده‌ شود و همگان‌ بپذیرند كه‌ شعر نو منحصر به‌ شعر سپید و چند نام‌ پیشنهادی‌ نیست‌ و نیماخان‌ فقط‌ آغازگر راه‌ و نشان‌ دهنده‌ آن‌ است‌ و هنوز نیمی‌ از این‌ راه‌ طی‌ نشده‌ است‌ بیاییم‌ اگر تریبونی‌ در اختیار داریم‌ آن‌ را برای‌ معرفی‌ استعدادهای‌ شگرف‌ شعر امروز به‌ كار گیریم‌ این‌ درخواست‌ بزرگی‌ نیست‌ یاری‌ شاعران‌ بزرگوار بازمانده‌ از كاروان‌ نیما چونان‌ براهنی‌، مجابی‌، حقوقی‌، احمدرضا احمدی‌، شفیعی‌ كدكنی‌، سپانلو، مفتون‌ امینی‌، منشی‌زاده‌ و... و سعه‌ صدر مسئولین‌ ادبی‌ نشریاتی‌ چون‌ كارنامه‌، نافه‌، پایاب‌، بایا، شوكران‌، كلك‌، بخارا
، گوهران‌، عصر پنجشنبه‌، هنگام‌، پروین‌، كتاب‌ ماه‌ ادبیات‌ و فلسفه‌، جشن‌ كتاب‌، زنده‌ رود، هنر و اندیشه‌ و... را می‌طلبد آن‌ هم‌ در بهادادن‌ به‌ فكر جوان‌ و اغلب‌ شهرستانی‌ كه‌ از آستارا تا آبادان‌ گمنام‌ مانده‌اند. به‌ امید آن‌ روز.
اكبر اكسیر/تقدیم‌ به‌ زنده‌یاد: محمدتقی‌ صالح‌پور
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید