شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


خطر در کمین است


خطر در کمین است
زبان خاص سینمایی كه «رابرت آلتمن» مشهور و پیر سال ها پیش برای فیلم «نشویل» خود به كار گرفت، تازه در سینمای آمریكا و در متن نوشتار و دیالوگ آن رایج و همه گیر شده است. آن فرمت و قالب با شخصیت هایی گذرا و گول زننده و وجود چندین و چند قصه جنبی به عنوان عناصر كامل كننده قصه اصلی در فیلم های مگنولیا، قاچاق و تصادف كاملاً جاری بود و توی چشم می خورد و دو فیلم آخر كوشیده بودند از جامعه شناسی و جهان بینی خاص آلتمن نیز قدمی فراتر نهند و بر آن تفوق یابند.
چه «ترافیك» در روش به زیر سئوال بردن معتادان و قاچاقچیان و چه «تصادف» در محكوم كردن تبعیض های نژادی فرم را بر محتوا ارجح می دانستند ولی از جزئیات هم غافل نمی ماندند و فرض این بود كه از قالب های انتخابی آلتمن نیز به لحاظ تاثیرگذاری اجتماعی و سیاسی فراتر رفته اند.«سیریانا» چه؟ همان رویكرد در این فیلم نیز هویدا است. این یك فیلم سیاسی و كار «تریلر» (دلهره آور) است كه كار نوشتن سناریو و همچنین كارگردانی اش را استیون گیگان انجام داده و او همانی است كه در سال ۲۰۰۱ به خاطر نوشتن فیلمنامه «قاچاق» اسكار این شاخه را برده بود.«سیریانا» ما را به دنیای پر ابهام و شائبه معاملات نفتی می برد و حداقل ۱۵ شخصیتی را كه می توانیم جملگی از شخصیت های اصلی فیلم بنامیم روبه روی ما قرار می دهد. یكی از آنها امیر یكی از كشورهای عربی است كه مسئله انتخاب جانشین اش می تواند منافع آمریكا و دولت جنایتكار و مداخله گر این كشور را در منطقه ای وسیع به خطر بیندازد.
یكی دیگر یك تاجر بزرگ نفت در ایالت تگزاس آمریكا است كه او نیز منافع اش در حوزه های نفتی خلیج فارس به خطر افتاده است. در بین آنها با كاراكتر باب بارنز روبه رو می شویم كه یك مامور «سیا» است و او را به منطقه فرستاده اند تا بزرگترین پسر امیر را بكشد. بنت هالیدی را هم داریم كه یك وكیل است كه به او وظیفه تحقیق درباره ائتلاف و همكاری دو شركت نفتی را واگذار می كنند و برایان وودمن نیز پیش روی ما است كه یك تحلیلگر امور كلان اقتصادی و به خصوص انرژی و سوخت در سطح دنیا به حساب می آید.
گیگان در آغاز اجازه می دهد كه بینندگان در مجموعه این اتفاقات و كنش ها و واكنش ها شنا كنند و اگر از همه چیز سر در نیاوردند غرق شوند.هر چه هست، سرعت از فاكتورهای اصلی در این فیلم است و سبب شده برخی از نكات تا قسمت های انتهایی فیلم مثل یك راز بمانند. در همین حال وقتی كاراكتر ویتینگ در همان اوایل یكی از ماموریت هایش در آفریقا از سمت خود خلع و از پروژه كنار گذاشته می شود، ما از طریق حرف های یكی از بچه هایش و بهتر بگوییم گماشته های او در می یابیم كه نقشه انتقام در ذهن وی شكل گرفته است.در نقطه مقابل گیگان با معرفی یكی از سران بدكردار سازمان پلید سیا به عنوان یكی از اهداف اصلی گروه های مخالف و تروریست ها به ما می گوید كه به كدام سمت در حال حركتیم.
فیلمساز توانسته است بیننده ها را با هویت و خوب و یا بد بودن اكثر كاراكترهای قصه اش نیز آشنا و نسبت به آن مطلع سازد و بگوید كه از جانب كدام یك خطر بیشتری برمی خیزد. سایر جهت گیری های گیگان و دیگر دیدگاه های او نیز مشخص است و به عنوان مثال وقتی كارگران مهاجر و بینوا به دوربین خیره نگاه می كنند، ما در می یابیم كه ماجرا از چه قرار است.سناریو گیگان ریاهای حاكم بر سیاست آمریكا و برخوردش با كشورهای به اصطلاح جهان سومی را كاملاً مشخص می سازد. ولی ابهام و ایراد «سیریانا» در این است كه سازنده آن ما را بیش از حد در پیله آدم های وابسته و بی هویت گم و گیج می كند.
گاهی حتی به نظر می رسد كه كاراكترهای قصه او بیشتر تظاهر می كنند تا انجام یك حركت مهم سیاسی و همه چیز صوری جلوه می كند. گیگان در سناریوی قاچاق نوعی برخوردهای آزاد و نه چندان جدی و محكم با معضلات اجتماعی و به خصوص اعتیاد را به تصویر كشیده بود و آن تم با آنچه كه در فیلم «قواعد وابستگی» (۲۰۰۰) مطرح كرده بود در تضاد قرار داشت. در «سیریانا» نیز پز و صورت ظاهر بسیاری از قضایا غیرسیاسی است. حال آنكه فیلم و اصل قصه او بسیار سیاسی است. گیگان می خواهد بی ثباتی دنیا را به نمایش بگذارد اما فاكتورهای مجری این طرح گاهی بیش از آن ثبات دارند كه بتوانند فریادكننده هرگونه بی ثباتی باشند.
البته گیگان راه های دیگری را نیز برگزیده تا ترس و بی اطمینانی مورد بحث را به بیننده انتقال دهد. یكی از آنها برخوردهای مستندگونه و تاریخ نگارانه با برخی اتفاقات فیلم است و دیگری استفاده از دوربین های مستقر بر روی شانه كه طبق رسم و رسوم این نوع فیلمبرداری لرزش های بیش از حدی را به فیلمبردار و به واقع به آنچه كه در حال ثبت بر روی نوار فیلم است می بخشد و لااقل وجه حقیقی و مستند بودن فیلم را بیشتر می كند. انگیزه كاراكترها در یك ساعت اول فیلم قدری مبهم است و این شامل یك مامور ارشد سیا (با بازی ویلیام هارت) نیز می شود. شاید هم گیگان قصد داشته است كه از این راه از گنگ بودن دنیای فعلی بگوید.
حتی در برخی صحنه ها تصویر به حدی تار می شود كه انگار وسایل و ادوات فیلمبرداری از كار افتاده است. حال آنكه اینها جزیی از سیستم و رویكرد گیگان برای بخشیدن حالتی مستندوار به قصه خود و ایجاد چنین حال و هوایی در آن است.با این حال گیگان نیز از تاثیرپذیری های هالیوودی در امان نمانده و یك دلیل عمده برای اینكه فیلمش مورد تائید استودیوها قرار گرفت و یك جایزه اسكار (نقش دوم مرد) را هم برای جورج كلونی به ارمغان آورد همین مسئله بوده است. در این راستا ما آدم هایی متفاوت ولی با رفتارهایی آشنا را می یابیم.
یك سرباز ناگهان تغییر عقیده می دهد و جبهه را ترك می كند، دیگری احساس نجات و رستگاری می كند، سومی در دام فسادهای اداری می افتد و نفر آخر بازیچه صلحی سست و كاذب می شود. این فیلم داستان ارتباط كم ثمر پدران با فرزندان هم هست در صورتی كه بپذیریم سیاستمداران در غرب گاه به یاد فرزندان خود نیز می افتند.چیزی كه باور آن واقعاً سخت است.
● خلاصه داستان
آمریكا، در زمان حاضر. كمپانی نفتی كیلن برنده یك مزایده برای زدن چاه های نفت در قزاقستان می شود. اما كمپانی رقیب كه كانكس نام دارد و اخیراً حق دایر كردن چاه های نفتی در حوزه خلیج فارس و بهره گیری از گاز طبیعی را از دست داده است وارد ماجرا می شود تا كیلن را كنار بزند و تلاش این شركت را بی اثر سازد.
بنت هالیدی كه یك كارشناس و وكیل شاغل در شركت حقوقی و قضایی اسلون ویتینگ است ماموریت می یابد كه كشف كند كیلن چطور این قرارداد و امكان را كسب كرده است. او در ضمن می كوشد ادغام هر دو شركت فوق را برای رسیدن به هدف مورد نظرشان مقدور سازد و آن را به تصویب دپارتمان قضایی آمریكا برساند.باب بارنز كه مامور سیا است وارد صحنه می شود و قتل دو قاچاقچی و فروشنده بزرگ سلاح ها را در خاورمیانه هدایت و اجرا می كند، اما یكی از موشك هایی را كه برای این منظور به كار گرفته است گم می كند و موشك به دست یك فروشنده دیگر سلاح در منطقه می افتد، از دست این فروشنده سلاح ها به دست هر فروشنده دیگر عرب كه چندی پیش از كانكس اخراج شده بودند می افتد و به مالكیت آنها در می آید.
از بارنز می خواهند كه یك شاهزاده عرب را كه كوشیده است قرارداد دایر كردن چاه های نفت را به یك كمپانی چینی بفروشد و آن را بر كانكس ارجح می شمرده است ترور كند. در همین حال دین ویتینگ كه رئیس هالیدی است تلاش می كند كه مدیر كانكس را تغییر دهد. بارنز كه به بیروت رفته است آنجا به دام گروه های مخالف می افتد و شكنجه می شود. در نهایت طی یك حمله موشكی بارنز كشته می شود و بنت هالیدی دو جمجمه مربوط به كشته ها را به دولت آمریكا ارائه می كند تا از آن طریق مجوز ادغام كیلن و كانكس را بگیرد و غائله رقابت آنان را پایان بخشد. غائله ای كه فقط جزیی كوچك از ستیزهایی بزرگتر است.
● سیریانا (Syriana)
▪ محصول: آمریكا (۲۰۰۵)
▪ كارگردان: استیون گیگان
▪ بازیگران اصلی: جورج كلونی، مت دیمون، جفری رایت و كریس كوپر
▪ مدت: ۱۲۷ دقیقه
رایان گیبلی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید