چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

چیزی مهم تر از خود آثار


چیزی مهم تر از خود آثار
● یادداشتی بر نمایشگاه ثمیلا امیرابراهیمی
نمایشگاه اخیر ثمیلا امیرابراهیمی و این نقاشی های کوچک بهترین نمایشگاهی است که از او دیده ام، در اینجا دیگر نه از دلهره های کلاژهایش خبری بود، و نه از سال های دور و نوستالژی و تاریخ و اندوه و ایدئولوژی، در این نمایشگاه ثمیلا بود و دنیایی که در مالکیت نقاش آباد شده بود، مجبور نبود پاسخ جایی یا کسی یا کجایی را بدهد، حتی آن انجماد غمگین چاپ های دستی هم حضور نداشت، هرچه بود حضور نقاشانه بود و پختگی و این خصلت حاصل نمی شد جز با شناخت و شناخت نتیجه تامل است، بگذارید این مدعا را جور دیگری توضیح بدهم.
آدمیزادهایی را دیده ام که اصالتاً تلخ هستند و آدمیزادگان دیگری که شیرین اند، هنر هر آدمی هم به اقتضای طبیعت او تلخ و شیرین می شود، اگر از خیلی ها بپرسند که ثمیلا امیرابراهیمی چگونه است، ممکن است به اشتباه یا به استناد آثار دوران جوانی او بگویند آدم تلخی است،
اما نمایشگاه اخیر او نشان می دهد که برعکس، قلم شیرین و جان بی تکلفی دارد و آن تلخی ها اساساً مال خودش نبود، آدمی که تا این اندازه به اشیا، صورت ها و روابط عناصر نگاه می کند، چه زمانی وقت می کند به تلخی بیندیشد؟ این نمایشگاه از آنجایی که کروکی های مشخصی از یکی از نقاشان معاصر را ترسیم می کند حائز اهمیت است.
آدم پشت این تابلوها اضطراب نمی بیند، رویا هم نمی بیند، زنی واقعی ایستاده و بی آنکه اغراقی کند نقاشی کرده است. حرف های قلمبه سلمبه هم نمی زند، ای کاش در تابلوهای با ابعاد بزرگ هم امیر ابراهیمی همین رفتار و سکنات را با رنگ و سطح ادامه می داد.
اگر به این نسل کوتاه نگاهی بیندازیم درمی یابیم که عمر ایشان به دلایل بسیاری در تاریکی تاریخ گم شد، ایشان و به طور اخص نقاشان هم نسل ثمیلا اسیر معانی دشواری در فرهنگ بودند و عده یی شان هنوز هم هستند، سرود زرین گندم، فلس نقره یی ماهی ، دیوها، پری ها و گاو و عشق و زن اثیری و دریا، اینها بازمانده های باورهایی است که نه از ذهن آنها می رود و نه از خاطره تاریخی که قرار است زمانه شان را با آن بنویسند؛ نقاش نسل او می خواست با نقاشی شعر بگوید و شاعرش می خواست با شعر، نقاشی کند و افسوس که حاصل این اشتباه، اندوه شد.
تمام این مقدمه برای این بود که بنویسم کانسپت این نمایشگاه از آثار آویخته بر دیوار مهم تر است. حتی به این ماجرا که تابلوها در تاریخ های متفاوتی نقاشی شده اند هم کاری ندارم. تنها می دانم نقاش شجاعتش را به رخ می کشد و پشت این تابلوهای کوچک مقتدر ایستاده است. جرات کرده است تا خلوت رنگین اش را رو در روی ما بگذارد.
اینجاست که با نقاشی، ثمیلا را کشف می کنیم، در حالی که در نمایشگاه های قبلی مجبور بودیم با ثمیلا نقاشی را کشف کنیم، من به هیچ وجه مخالف رمانتیسیسم در نقاشی نیستم بلکه باور دارم که اگر اثری فاقد این روحیه و رفتار باشد حتماً جایی کسل کننده می شود و به بن بست می رسد اما اگر هر خصلتی در هنر خودی نشود نمی شود جدی اش گرفت (حتی رمانتیسیسم را،) اینکه نقاشی ها در این مجموعه در سال های متمادی منقوش شده اند موید این ماجرا است که ثمیلای واقعی کنج اتاقی بوده و هرچه می شناسیم از ثمیلای اجتماعی تر بود و حالا می بایست سعی کنیم زنی نقاش و البته بهتر است بگوییم زنی را بشناسیم که سکوت سال های درازش به همین یک نمایشگاه می ارزید. باید از حالا به بعد منتظر سال های روشن ونقاشانه امیرابراهیمی بود.
شهروز نظری
منبع : روزنامه اعتماد