جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا
درباره فیلم « دیل سه» یا« از صمیم قلب»
اگر احتمالاً در معارفه با سینمای هند، اشتباهاً سراغ فیلمهایی رفتهاید كه تصویر نچسب و ناخوانایی در ذهن شما ترسیم كردهاند، نگران نباشید چرا كه تماشای فیلم Dilse (نام فیلم را میتوان از صمیم قلب ترجمه كرد) به كارگردانی مانی رتنام میتواند نگاه شما را به این سینما تغییر دهد. فیلم به معنای واقعی كلمه اثری است كه (خصوصاً پایان آن) بسیار تكاندهنده و غیربالیوودی است. فیلم، در نگاه اول اثری عاشقانه و نامتعارف است.
درواقع نامتعارف بودن فیلم را میبایستی در پرداخت بهشدت واقعگرای فیلم جستوجو كرد و البته پایان جسورانه آن كه تقریباً در هیچ یك از آثار سینمای هند چنین پایانبندی تكاندهندهای را شاهد نبودهایم. فیلم، داستان جوانی به نام اَمَر را روایت میكند كه گزارشگر رادیو سراسری هند است. او به كشمیر میرود تا گزارشی در مورد تروریسم و پیشرفتهای هند، پنجاه سال پس از استقلال تهیه كند (دیلسه محصول ۱۹۹۸ است).
اَمَر در ایستگاه قطار دختری زیبا و مرموز را میبیند كه مگنا نام دارد. اَمَر احساس میكند كه دلبسته این دختر شده اما مگنا غیبش میزند. اَمَر سراغ رئیسش در بخش رادیوی محلی میرود و میگوید ایدهاش مصاحبه با تروریستهاست اما رئیس او اعتقاد دارد كه این گزارشگر جوان عقلش را از دست داده و به این ترتیب خودش را به كشتن خواهد داد. اَمَر بار دیگر و در این شهر كوچك مگنا را میبیند اما او وانمود میكند كه اَمَر را نمیشناسد. اَمَر ابتدا خیال میكند كه این دختر را اشتباه گرفته اما لحظهای بعد یقین میكند كه او خود مگنا بوده است.
اََمَر مصاحبهاش را با رهبر شورشیان كه دولتیها آنها را تروریست مینامند، انجام میدهد و در راه بازگشت بار دیگر مگنا را دیده و تا رسیدن به خانهشان او را تعقیب میكند. امر به مگنا میگوید دلبسته او شده ولی مگنا میگوید او ازدواج كرده است. اَمَر كه این دروغ را باور كرده، از مگنا میخواهد كه بپذیرد امر برای عذرخواهی سراغ او برود. امر سراغ مگنا میرود اما سه مرد آنجا هستند كه او را به جنگل برده و بهشدت مضروبش میكنند. امر با اینكه بهشدت كتك خورده اما شادمان است كه مگنا ازدواج نكرده است.
امر مگنا را تعقیب میكند. او سوار اتوبوسی شده كه مگنا هم در آن است. یكی از ماموران پلیس از مگنا كارت شناسایی میخواهد. او كه دستپاچه شده، ادعا میكند همسر امر است. اتوبوس آنها خراب میشود و مسافران پیاده شده و راهشان را به سوی معبدی بودایی در هیمالیا پیش میگیرند. امر و مگنا همسفر هم شدهاند.
امر میخواهد بداند كه او كیست و چرا به آن مامور پلیس دروغ گفته است. در این لحظه مگنا دچار حملهای عصبی میشود. امر از مگنا میخواهد با او ازدواج كند و حتی در مورد تعداد فرزندانشان خیالبافی میكند. مگنا نمیپذیرد. آنها مجبورند شب را در خرابهای سر كنند. فردا صبح كه او از خواب بیدار میشود، پی میبرد كه مگنا بار دیگر غیبش زده است. او كه احساس میكند در حقش ظلم شده، قصد بازگشت به خانهاش در دهلی را میكند. گویی باید برای همیشه آن دختر جوان و سركش را فراموش كند.
از سوی دیگر ما پی میبریم كه مگنا عضو گروهی است كه برای استقلال هند میجنگند. آنها به دهلی آمدهاند تا در روز استقلال هند، خود را برای حملهای علیه نیروهای هندی آماده كنند. اَمَر در شهرش با دختری به نام پریتی آشنا میشود كه والدینش اصرار بر ازدواج پسرشان با او را دارند. اَمَر در گشت و گذار همراه پریتی در شهر، یكی از همانهایی را میبیند كه او را كتك زده بودند. اَمَر آن مرد را تعقیب میكند.
اما او كه ترسیده، یك كپسول سیانور را میبلعد. گروهی كه مگنا هم عضو آنهاست، پی میبرند كه پلیس در پی آنهاست. مگنا و دوستش كه میدانند نمیتوانند در هتلهای دهلی اقامت كنند، در همان روز نامزدی اَمَر و پریتی به خانه اَمَر میآیند. مگنا دنبال كاری در رادیو میگردد و جایی كه بتواند بماند. اَمَر قادر نیست خواسته او را رد كند. زنی كه در همان روز تعقیب و گریز اَمَر حضور داشته و به همین دلیل پایش نیز شكسته، عكس اَمَر را كه در روزنامه چاپ شده شناسایی میكند و سراغ پلیس میرود. مامورین از اَمَر پرسوجو میكنند.
تصورشان این است كه او با تروریستها ارتباط دارد. اما از آنجایی كه هیچ مدركی پیدا نمیكنند، او را رها میكنند. اَمَر اتاق مگنا را میگردد و سربندی را در اتاق او پیدا میكند كه در روز مصاحبهاش با رهبر شورشیان، دیگران بر سر بسته بودند. امر بهشدت به مگنا اعتراض میكند كه او را وسیله قرار داده است. مگنا ماجرای زندگیاش، مرگ پدر و مادر و اعضای خانوادهاش به دست ارتش هند را بازگو میكند.
اَمَر نواری را كه در آن سفرشان از گفتوگوهای میان او و مگنا ضبط كرده، برای مگنا میگذارد. وقتی كه از تعداد فرزندانشان سخن گفتهاند. او از مگنا میخواهد كه از راهش باز گردد و بپذیرد همراه اَمَر از دهلی بروند. امر میگوید جایی میروند كه دست هیچكس به آنها نرسد. مگنا فقط میگرید و این كار را غیرممكن میداند. امر هیچچیز از نقشه مگنا و گروهش نمیداند. مگنا هم نمیتواند چیزی به او بگوید. اما امر توانسته است كاری كند كه ذهن مگنا را به هم بریزد. مگنا اكنون بر سر یك دوراهی قرار گرفته است. آیا به عشق امر پاسخ بگوید و به گروهش پشت كند یا اینكه از امر بگذرد و او را برای همیشه فراموش كند.
مگنا بهشدت با درونش درگیر است و راه دوم را میپذیرد. اَمَر در تمام مدتی كه با مگنا آشنا شده، تنها از او یك چیز خواسته است، اینكه مگنا بگوید كه او هم اَمَر را دوست دارد. اما هیچگاه این جمله را از زبان مگنا نشنیده است.
از سوی دیگر دوستان مگنا كه اَمَر را شناسایی كردهاند، در پی این هستند كه او را دزدیده و به قتل برسانند. اما امر موفق میشود از دست آنها فرار كند. امر به خانه میآید. ماموران پلیس در آنجا منتظر او هستند چون ردپای او را از طریق دوستان مگنا یافتهاند. آنها امر را دستگیر میكنند. اما امر كه داروی بیهوشی به او تزریق شده، از دست پلیسها فرار میكند. از سوی دیگر مگنا آماده است كه بمبی را به خودش ببندد تا حملهای انتحاری انجام دهد.
امر پریشان و مجروح در خیابانهای دهلی، سعی دارد هم خوابش نگیرد و هم اینكه به دست نیروهای پلیس نیفتد. امر سرانجام میتواند مگنا را نزدیك مراسم رژه روز استقلال پیدا كند و پی میبرد كه او بمبی به خودش بسته است.
او سعی دارد كه مگنا را متقاعد كند دست از این كار برداشته و همراه او، هند را ترك كند تا زندگی تازهای را آغاز كنند. اما مگنا نمیپذیرد. امر سعی دارد جلوی او را بگیرد. «مردم بیگناه كوچه و خیابان چه گناهی كردهاند؟!» امر اكنون از مگنا، تنها یك چیز میخواهد كه یكبار و تنها یكبار به زبان بیاورد كه امر را دوست دارد. مگنا تنها میگرید و ساكت است. امر بار دیگر خواهشش را تكرار میكند. مگنا همچنان ساكت است.
به نظر میرسد دیگر مگنا طاقت این را ندارد كه دوری امر را تاب بیاورد. ناگهان امر جمله عجیبی به مگنا میگوید: «خیلی ازت خواستم كه به راه من بیایی اما قبول نكردی پس این بار اجازه بده كه من به راه تو بیایم.» او مگنا را به سوی خودش میكشد و محكم او را نگه میدارد. بمبی كه مگنا به خودش بسته، منفجر میشود و هر دو آنها را میكشد. اكنون مگنا برای همیشه در كنار امر است. امر جان خودش را برای به دستآوردن مگنا میدهد. آن دو سرانجام به هم رسیدهاند.
● واقعگرایی تمامعیار
مانی رتنام كه در كارنامه كاریاش حتی فیلمی برای كودكان و نوجوانان ساخته و این فیلم دو سال گذشته، حتی در جشنواره فیلم كودك و نوجوان (كه در آن دوره در اصفهان برگزار میشد) شركت كرده، بیشترین شهرتش در جنوب هند است و در سینمای جنوب این كشور در شمار یكی از مطرحترین كارگردانهاست.
او در سال ۱۹۹۵ فیلمی به نام «بمبئی» ساخت كه به یكی از جنجالهای همیشگی جامعه هند میپرداخت. عشق مردی مسلمان به دختری هندو. آنچه در سینمای رتنام بیش از هر مساله دیگری به چشم میآید، پرهیز او از افراط در ژانر ملودرام و اتكای او به واقعگرایی است. فیلم دیلسه بر بستری سیاسی ماجرایی عاشقانه را دنبال میكند و برخلاف استراتژیهایی كه در سینمای بالیوود شناختهایم، جانب رفتارهای واقعی را فرو نمیگذارد.
شخصیت امر و شخصیت مگنا به گونهای ترسیم شدهاند كه بیش از آنكه «سینمایی» باشند، واقعیاند. امر در نگاه نخست و در آن ایستگاه قطار «ناگهان» دلبسته مگنا میشود (كه عشق آسان نمود اول) اما این آغاز ماجرای عشقی است كه ناگهان مغاكی پیش روی او باز میكند. انكارهای مگنا و تلاش خستگیناپذیر امر در طول فیلم بیش از آنكه نمادی از شعلهور شدن یك عشق باشد، از این حدیث سخن میگوید كه «ولی افتاد مشكلها». عضویت مگنا در گروهی كه بیش از هر چیز دیگر، عشق را در قربانگاه سیاست قربانی كردهاند، برای او ارمغان تلخی به بار میآورد. مگنا میشكند.
دو تكه میشود. نیمی از وجودش امر را تمنا میكند و نیمهای دیگر به او میگوید به هدفش فكر كند و امر را فراموش كند. این همهاش واقعی است. هیچكدام رمانتیك نیست. عشقی كه فیلم آن را روایت میكند، فارغ از هر نوع داوری رمانتیك، از واقعیت عشق سخن میگوید. پایان فیلم نیز از یك واقعیت سخن میگوید. (چه دانستم كه این دریا چه موج خونفشان دارد.) واقعیترین دیالوگ را امر میگوید: «تو كه به راه من نیامدی، پس بگذار من به راه تو بیایم.» كات به مرگ. مرگ هر دو عاشق. سینما بار دیگر موفق میشود اسطوره عشق را به تصویر بكشد. سینما میتواند، سینما میتواند!
ایلیا شعف
منبع : روزنامه شرق
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
غزه آمریکا طالبان توماج صالحی حجاب گشت ارشاد رهبر انقلاب سریلانکا کارگران پاکستان مجلس شورای اسلامی دولت
آتش سوزی کنکور سیل هواشناسی تهران سازمان سنجش شهرداری تهران پلیس سلامت فراجا قتل زنان
قیمت خودرو خودرو ارز قیمت دلار دلار قیمت طلا بازار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو قیمت سکه مسکن سایپا
ترانه علیدوستی تلویزیون فیلم سینمای ایران مهران مدیری موسیقی کتاب تئاتر شعر
اسرائیل رژیم صهیونیستی روسیه فلسطین جنگ غزه حماس اوکراین طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا اتحادیه اروپا ترکیه عربستان
فوتبال پرسپولیس سردار آزمون استقلال بارسلونا بازی باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال فوتسال تراکتور لیگ برتر انگلیس تیم ملی فوتسال ایران
تیک تاک بنیاد ملی نخبگان ناسا وزیر ارتباطات عیسی زارع پور همراه اول تبلیغات اپل
مالاریا سلامت روان کاهش وزن استرس پیری داروخانه دوش گرفتن