شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


نوری که خاموش شد


نوری که خاموش شد
● به مناسبت اولین سال درگذشت حسین عمومی
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
اولین بار که مرحوم حسین عمومی را دیدم سال ۱۳۷۱ بود در منزل پدری دوست ارجمندم جناب اکبر شکرچیان. در آن شب قرار بر این بود استاد جلیل شهناز بیاید و بنده هم به شوق دیدارشان رفته بودم. متاسفانه استاد تشریف نیاورد. اما سعادت بر من یار بود تا با گوهری دیگر از خطه اصفهان «دکتر حسین عمومی» آشنا شدم، هرچند از ندیدن استاد شهناز متاثر شدم اما آشنایی با جناب دکتر شادمانم کرد.
در آن شب هنرمندان دیگری هم بودند که هر کدام از خود هنری ارائه دادند اما دکتر با دو بیت در «بیداد همایون»:
گاه برخیزی و ما دست به دامان باشیم
گاه بنشینی و ما سر به گریبان باشیم
بی تو و با تو محال است گرفتن آرام
ما که بایست به هرحال پریشان باشیم
مجلس را شور و حالی بخشید.
ایشان صدای مرا شنیدند و بنده نوازی فرمود و مرا تشویق به کار کرد. صاحب مجلس زمینه آشنایی مرا با دکتر عمومی فراهم کرد و فردای آن شب ایشان مرا به منزل خود دعوت کرده و راهنمایی هایی در زمینه آواز کرد. اما این دیدار به چند جلسه ختم شد و ایشان برای مدتی به کانادا رفت تا اینکه در سال ۱۳۷۶ تصمیم به آموزش هنرجویان گرفت که در اینجا تلاش ها و کمک های خانم فریبا داوودی قابل تقدیر است.
با شروع کلاس ها دوستان زیادی که مدت ها ردیف خوانده بودند به این کلاس سرازیر شدند تا اندوخته های خویش را محک بزنند و نکاتی از ظرایف آوازی مکتب اصفهان را از استاد یاد بگیرند. برای همین کلاس همیشه دارای صداها و آوازهای خوب بود که خود باعث رشد بقیه می شد. در ضمن دکتر هم که به وجد می آمد دو یا سه بیت در مایه های مختلف به زیبایی و حال خاصی که در صدایشان بود می خواند، که همه را منقلب می کرد.
بنده تا پایان عمر پربارشان در خدمتشان بودم و در سفرهایی به شهرستان ها جهت سخنرانی یا بزرگداشت ها همسفرشان بودم. قبل از آشنایی با دیدگاه های دکتر بهتر است تذکراتی داده شود:
۱) ایشان به هیچ وجه خود را استاد موسیقی نمی دانست ولی چون استاد گرانقدر جناب محمدرضا شجریان به دلیل درک ایشان از موسیقی به ایشان لقب «کارشناس موسیقی» داده بود عملاً وارد عرصه موسیقی شد.
۲) دکترای ایشان در رشته حقوق بود و قضاوت شان بسیار دقیق.
۳) در مدیریت سرآمد بود، رونق گرفتن دوباره کارخانجات نساجی مازندران به تدبیر و مدیریت ایشان بود.
۴) ایشان آواز را تنها با گوش کردن آواز بزرگانی چون تاج اصفهانی، ادیب خوانساری و پرسیدن در لحظه و بردن نام گوشه ها از آنان فرا گرفته و با مناعت طبع اسم گوشه هایی که نمی دانست از دوستان کارکرده می پرسید و بدین طریق به ما یاد می داد که «پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است.» اکنون دیدگاه های دکتر حسین عمومی:
ایشان می گفت؛ «در حال حاضر هنرجویان آواز ردیف را گوشه به گوشه حفظ می کنند و بدون درک از رابطه های گوشه ها و حس و حال خودشان و کاملاً قراردادی آن را می خوانند، شاید یک هنرجو در طول چند سال بالغ بر صد گوشه را حفظ می کند، اما وقتی به او می گویند دو بیت آواز با حس و حال خودت بخوان، نمی تواند.کافی است تنها دو تا سه گوشه بلد باشد ولی بتواند شیره کلام و ملودی را درآورده و شور و حالی در دل ها به وجود آورد.»
این نظرگاه باعث شده بود که دیگران تصور کنند ایشان با ردیف مخالف است در صورتی که ردیف را الفبای آواز می دانست و معتقد بود همان طور که با حروف الفبا می توان بی نهایت کلمه و جمله زیبا ساخت می توان آواز را آنقدر تکرار در تکرار نخواند.ایشان بر درک و فهم دقیق ردیف تکیه داشت و می گفت؛ باید گوشه ها و آوازها در وجود خواننده بجوشد که وقتی صدای او را دیگران می شنوند بر آنان اثر بگذارد.
به این مساله معترض بود که؛ «یک خواننده یک غزل را برمی دارد و یک بیت درآمد می خواند و به ترتیب یک بیت یک بیت گوشه عوض می کند، نه شعر را می فهمد و نه درک و اندیشه ای از گوشه ها دارد و فقط به صورت اتوماتیک و درسی می خواند و فکر هم می کند که چه غوغایی به پا کرده است، در صورتی که تا یک گوشه جا نیفتاده است و شنونده و خود خواننده تشنه پرده بعدی یا اوج آن آواز نشده اند نباید بی دلیل تغییر حالت بدهد.»
ایشان ردیف را ابزار خواننده می دانست نه وسیله بند کردن خواننده که نتواند ذوق و سلیقه و درون خود را به شنونده انتقال بدهد.
تکیه کلام شان «تحریر کم» بود.اشتباه نشود، ایشان با تحریر زدن مخالف نبود، اما بی رویه تحریر زدن را مفید نمی دانست، به داد زدن در آواز معترض بود و تاکید بر بم خوانی داشت و کسانی را که دارای صدای چپ کوک بودند و دارای تحریرهای خوب، تشویق به بالاخوانی می کرد.
درکش از ادبیات شعری فارسی و عربی بی نهایت بالا بود و وقتی تکیه ای را می خواست بخواند شیره کلام را ادا می کرد و انسان را به وجد می آورد. با روخوانی شعر هنگام آواز مخالف بود، می گفت؛ یک خواننده باید ابیات فراوانی در حفظ داشته باشد تا به موقع بتواند از آن استفاده کند.از تقلید کورکورانه از خوانندگان، بدون درک جای صدای خود شخص، بی نهایت عصبانی می شد.از کلام و شعر خوب به وجد می آمد.
یادم می آید روزی شعری از سعدی به صورت آواز می خواندم و می دیدم جناب دکتر مرتب می گوید؛ به به، احسنت، بنده هم به خیال خام خود فکر می کردم عجب آوازی می خوانم که دکتر را دگرگون کرده است تا اینکه آواز تمام شد، ایشان گفت؛ به به عجب شعری بود، چون معتقد بود شنونده بر کلام توجه بسیار دارد در نتیجه می گفت کلام شعر را قبل از آواز بارها و بارها باید دکلمه کرد، فهمید و با درون خود هماهنگ کرد و با تلفیق آن به گوشه به شنونده تحویل داد و در صورت نیاز و توانایی شخص تحریری مناسب با آن اجرا کرد و اگر کلام نیازی به تحریر نداشت نباید تحریر زد و به کلام آسیب رساند.
می گفت؛ «وقتی یک بیت یا مصرعی را با حالتی خواندید دوباره اگر تکرار کردید تغییری هرچند کوچک در آن بدهید تا شبیه اولی نشود، این خلاقیت خواننده را می رساند.»برای شروع آواز تاکید می کرد که حتماً نباید یک تحریر بلند زده شود، با یک مد بلند (کشش یک صدا یا نت) می توان وارد شعر شد. می گفت اگر در مجلسی همه آواز خواندند و تحریرهای به اصطلاح فلکی زدند شما کاری بکن که آنها نکردند.»
● از خصوصیات اخلاقی ایشان
تند و صریح اللهجه بود اما دلی صاف و بی کینه داشت. می گفت؛ «حرف های من ممکن است عده ای را ناراحت کند، اما بالاخره یکی باید بگوید.» زیاد اهل مهمانی و شب نشینی نبود، چون سحرخیز بود و شب به موقع می خوابید. دارای صدای گرم و بم، بیان درست شعر با چرخش های زیبای آوازی و استفاده از تکنیک غنه (زدن زبان کوچک به سقف دهان و تولید صدا از راه بینی). محفوظات شعری فراوان از امتیازات ایشان بود.
آنقدر گوشه را به قول خودشان ورز می داد تا شنونده کاملاً آماده شنیدن گوشه بعدی می شد و وقتی به اوج می رفت آه از نهاد دوستان برمی خاست.به مکتب اصفهان عشق می ورزید و آن را کامل ترین مکتب آوازی می دانست و از بزرگان این مکتب حبیب شاطرحاجی، میرزا علی محمد قاضی عسگر، ادیب خوانساری، شهاب افتخار، نایب اسدالله و تاج اصفهانی با احترام یاد می کرد.از صداهای خوب بسیار استقبال می کرد و از همه می خواست بدون واهمه جلوی بزرگان آواز بخوانند و معایب کارشان را به مرور رفع کنند.
در کلاس های ایشان معمولاً بزرگانی چون هنرمند گرانقدر استاد حسن کسایی، زنده یاد علی تجویدی، اصغر شاه زیدی، احمد ابراهیمی، زنده یاد منوچهر همایون پور و ادیبان بسیاری که در شعر و ادب مشهور خاص و عام بودند، می آمدند و ایشان از نظرات آنان در مورد هنرجویان جویا می شد و راهنمایی می خواست.
جالب است که بگویم برای هر مهمانی که می آمد یک بیت شعر مناسب آن شخص می خواند.به خاطر ارادتی که به استاد احمد ابراهیمی داشت چند بار به اتفاق ایشان از ساعت ده و یازده صبح تا ۴ و ۵ بعدازظهر به منزل استاد ابراهیمی می رفتیم و تمام مدت درباره موسیقی و ادبیات این دو با هم تبادل نظر می کردند و در آخر سازی و آوازی. «برای من که سعادتی بود.»وقت برگشت از منزل استاد ابراهیمی دکتر این ساعات سپری شده را بهترین ساعات زندگی شان بیان می کرد و می گفت دو بیت شعری که آقای ابراهیمی می خواند به صد آواز می ارزد.
ایشان علاوه بر ارادتی که نسبت به استاد بزرگوار جناب آقای شجریان داشت و از صدای ایشان لذت می برد به هنرمند گرانسنگ جناب آقای اصغر شاه زیدی عشق می ورزید و همیشه و همه جا بحق از ایشان تجلیل می کرد. دکتر عمومی از کلاس دسته جمعی بیشتر استقبال می کرد و کلاس تک نفری را نمی پذیرفت.بزرگترین سعادت من این بود که ایشان با بنده در مورد اداره کلاس و تجربیاتی در این زمینه تبادل نظر می کرد.
بنده می گفتم؛ برای کسانی که هنوز با صدای خود آشنا نیستند و زدن تحریر برایشان مشکل است ابتدا باید تک تک کار کنند و وقتی به سطحی رسیدند که تحریر را راحت اجرا کنند کلاس گروهی مفید است.
در مورد صداسازی می پرسید، بنده می گفتم؛ همان طور که خودتان عملاً تاکید می کنید صدایتان را در دهان جمع و زنگ صدا را زیبا درآورید همان صداسازی است. در اصل می توان گفت زنده یاد استاد نورعلی خان برومند هم در زمان خودش صداسازی کار می کرد.ایشان معتقد بود که از ابتدا هنرجو را باید با شعر و ادبیات آشنا کرد و هم به سالم درآوردن صدا و گوش کردن آوازهای قدیمی که هر کدام درسی بزرگ برای هنرجو است، تشویق کرد.
ایشان بیان نقاط ضعف و قوت بزرگان و استادان قدیمی را برای رشد هنرجو لازم می دانست.ختم کلام؛ «دکتر حسین عمومی» در مقطع کوتاهی که در عرصه موسیقی وارد شد کاملاً تاثیرگذار بود و به عبارتی دیگر جرقه ای زد و نوری پدید آورد و خود رفت. به قول سعدی:
سعدی آن نیست که در خورد تو گوید سخنی
آنچه در وسع خودم در دهن آمد گفتم
یادش گرامی باد.
محمد اسماعیل قنبری
مدرس آواز
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید