یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


بتراش ای سنگتراش


بتراش ای سنگتراش
وقتی به دنیا آمد، روی شناسنامه اش نوشتند "نعمت ا... آزموده" ، آنگاه که به ۱۷ سالگی رسید، به خاطر شغل اش، نعمت نفتی خوانده می شد و چون به میانسالی رسید، دیگر همه او را "آغاسی" می شناختند. دست آخر هم سنگ مزارش دو اسمی از آب درآمد، ابتدا آغاسی و بعد نعمت ا... آزموده.
پدر اصفهانی و مادر دزفولی در اهواز به هم می رسند و او به همراه دو برادر و دو خواهرش در این شهر قد می کشد.
برادر بزرگ تر در محله کوت عبدا... معلم بود ولی نعمت در نقطه مقابل او، از نعمت سواد محروم. می گفت: برادرم برای هر مشق ۵ ریال جایزه می داد تا من باسواد شوم ولی علاقه نداشتم. دست آخر هم با اصرار و اجبار تا کلاس دوم آن زمان بیشتر نخواندم.
ظرف دیدار دو ساعته ما پر از خاطرات شد. از هر دری وارد می شدیم، پاسخ می داد. فروتنی اش افزون تر از فضولی من بود. وقتی خانمش مشغول پذیرایی شد، پرسیدم چگونه با او آشنا شده است. بدون تأمل و رودربایستی گفت: یک بار در شیراز برنامه داشتم. تعدادی از دختران محصل تهرانی که به اردوی شیراز آمده بودند، در کنسرت حضور داشتند.
پس از پایان برنامه، دختری به پشت صحنه آمد و اظهار ارادت کرد. پس از مختصر صحبتی گفت که از من خوشش آمده و پیشنهاد ازدواج داد. من هم، نه نگفتم و پس از چند بار صحبت قبول کردم و به او قول دادم به خواستگاری اش بروم. اما شرط کردم که این موضوع را ابتدا باید به خانواده ام منتقل کنم و نظر آنها را هم بدانم. قبول کرد و از هم جدا شدیم.
وقتی در اهواز موضوع را مطرح کردم، مادرم به شدت مخالفت کرد ولی پدرم گفت که پسر من یه مرده، قول داده باید به قولش عمل کنه و این شد که به محله سنگلج تهران آمدم و به طور رسمی از ایشان خواستگاری کردم.
از شب نشینی های هنری اصفهان می گفت. از تاج، محمودی خوانساری، کسایی، شاطر رمضان و جلیل شهناز که چگونه در اوج استادی، از همراهی با یک خواننده محلی و عامه پسند، دریغ نمی کرد. با محمد طغانیان نوازنده بی بدیل کمانچه بختیاری-دهکردی در همین مجالس آشنا شده بود. اتفاقاً سراغش را گرفت و گفت که اگر دیدمش، حتماً سلام برسانم. بقیه را از زبان خودش بشنوید.
نعمت ا... آغاسی خواننده ای بود که از بطن توده ها بیرون آمد. او نه معلمی داشت و نه مشوقی. نه جریانی او را کشف و هدایت کرد و نه خود اصولاً دنبال این قضایا بود. پس از سال ها خوانندگی در داخل و خارج از کشور و شهرت و محبوبیت زیاد، در اواخر عمر به سختی گذران معیشت می کرد. می گفت: این همه خواندم، معلوم نشد درآمد آن به جیب کی رفت.
دو چیز باعث موفقیت اش بود، صدای گرم و دلی پاک که این دومی به واقع رمز محبوبیت او را بازگشایی می کند. وی پیشتر از آنکه به رموز موسیقی واقف باشد، صداقت پیشگی را سرلوحه کارش قرار داده بود. این نکته را به سختی می توان اثبات کرد.
زیرا هیچ نشان مادی برای آن سراغ نداریم. وقتی که به صدایش گوش می دهی و آن صدا در دلت اثر می کند، نمی توانی خودت را کنار بکشی و بگویی که خوشت نمی آید. حتی اگر یک موسیقیدان به اصطلاح هنری باشی و به دلایلی نخواهی در مقابل یک آهنگ عامه پسند، زانوی تعظیم بزنی! آنجا که حافظ می فرماید بنده طلعت آن باش که آنی دارد، شاید همین جاست.
دیدار با زنده یاد نعمت ا... آغاسی به کوشش همکار گرامی سرکار خانم فروغ بهمن پور و دوست عزیز سید جمال الدین صدر در واپسین روزهای اسفند ۱۳۸۳ میسر شد. دیداری که اولین و آخرین بود. همان دیدار برای همه ما جذاب و به یاد ماندنی شد. سه ماه پیش از پروازش در ۱۴ آبان ۱۳۸۴ ، به خانم بهمن پور گفته بود که فلانی چرا دیگه سر نمی زنه.
قرار گذاشتیم بریم ولی آنقدر امروز و فردا کردیم تا وعده دیدار بماند برای روز جزا و این سرنوشت محتوم همه ماست که تا به خود بجنبیم، یکی را غایب می بینیم.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ بیشتر خوانندگان عامه پسند که به لاله زاری هم معروف بودند، راهی دیار غرب شدند و کم کم جریان موسیقی لس آنجلسی را پایه ریزی کردند. بی گمان برای آغاسی شانس زیادی وجود داشت تا در آنجا هم کم و بیش مانند گذشته به فعالیت ادامه دهد ولی نرفت و سکوت اینجا را به غزلخوانی آنجا ترجیح داد. اما چرا؟ بقیه را از زبان خودش بشنوید.
جریان موسیقی مردم پسند ایرانی که پیش از انقلاب با چهره هایی چون آغاسی، داوود مقامی، جمال وفایی، ایرج و دیگران دنبال می شد، اگر متناسب با شرایط زمانه پیش می آمد، امروزه می توانستیم آن را موسیقی پاپ ایرانی عنوان کنیم. یعنی چیزی که هم شعر و هم آهنگ اش، به طور کلی بر اساس زیبایی شناسی فرهنگ ایرانی استوار شده است.
نه اینکه مثل الان چند خط شعر دم دستی و گاه درست و حسابی به زبان فارسی را با یک موسیقی سرتاسر بیگانه با فرهنگ موسیقی ایرانی قاطی کنیم و اسم اش را بگذاریم موسیقی پاپ! و آنوقت این پرسش برایمان پیش بیاید که منظور از پاپ، کدام جماعت ایرانی است، فرنگ رفته یا خاک وطن خورده؟ وقتی از فعالیت امثال آغاسی در دوران پس از انقلاب جلوگیری کردیم، آنچه در دهه دوم و سوم انقلاب نصیب مان شد یک موجود حرامزاده به نام موسیقی پاپ بود که از هم آغوشی موسیقی های غیر ایرانی با شعر و ترانه فارسی پدید آمده بود.
می توان گفت جریان موسیقی عامه پسند ایرانی با مرگ آغاسی، عملاً به خاک سپرده شد. امروز اگر در محافل هنری داخل و خارج کشور با افتخار از میراثی به نام موسیقی دستگاهی ایران یاد می کنیم، وقتی نوبت موسیقی مردم پسند ایرانی می شود، به ناچار سرمان را پایین می اندازیم. زیرا به غیر از نمونه های دست مالی شده موسیقی پاپ غربی، چیزی برای عرضه وجود ندارد!؟
http://hooshang-samani.blogfa.com


همچنین مشاهده کنید