جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


از صعود تا افول


از صعود تا افول
ستاره پرفروغ و بازیگر ثابت فیلم های بی شمار دهه هفتاد سینمای ایران، بی شک کسی جز ابوالفضل پورعرب نیست. او در حضور مستمر یک دهه یی خود، بازیگر نقش اول آثار بی شماری بود ولی برای برخی از آنها نیز موفق به دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فجر و جایزه جشنواره پیونگ یانگ شد؛ درخششی که بی شک برای کمتر بازیگری در دهه سوم زندگی اش پیش می آید.
ابوالفضل پورعرب متولد ۱۳۴۰ و فارغ التحصیل بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشسرای هنر است. او فعالیت خود را از سال ۱۳۵۹ با تئاتر «ماموریت حساس» با نویسندگی سرگئی میخالکوف و کارگردانی مجید مظفری آغاز کرد و عمده نمایش های صحنه یی اش عبارتند از؛ «حاکم یک شبه»، «مرگ خفاش»، «رقص خفاش»، «به سوی خورشید» و «خسیس» که همواره می کوشید در میان فعالیت های سینمایی اش به اجرای آنها اهتمام بورزد.
یک سال پس از اجرای صحنه یی «ماموریت حساس»، این کار با تهیه کنندگی علیرضا مجلل برای گروه فیلم و سریال و تئاتر شبکه یک ساخته و پخش شد. در این اثر بازیگران فراوانی مانند محمود استادمحمد، جهانگیر الماسی، مجید مظفری و بسیاری دیگر از هم بازی های پورعرب ایفای نقش کرده بودند. در واقع این نخستین همکاری تلویزیونی ابوالفضل پورعرب با این رسانه ارتباط جمعی بود؛ همکاریی که تا پانزده سال پس از آن به تاخیر افتاد.
شروع فعالیت های سینمایی پورعرب با حضور در نقشی کوتاه در نخستین تجربه سینمایی خسرو ملکان، یعنی فیلم «زخمه» در سال ۱۳۶۲، همراه بود. و از آنجا که آثار ملکان همواره دورنما و مضمونی اجتماعی دارند و در رده آثار ساده پسند سینمایی قرار می گیرند، نقطه شروع مناسبی برای کارهای سینمایی ابوالفضل پورعرب به حساب نیامد. از این رو هیچ گاه نامی از آن نیز در مجموع آثار سینمایی پورعرب به میان نمی آید، زیرا این فیلم ضعیف در سایه و تلألو درخشان حضور موفقش در فیلم «عروس» قرار گرفت. «عروس» هم مانند فیلم پیشین این بازیگر، نخستین تجربه کارگردان اثر (بهروز افخمی) در سینما و موفق ترین حضور این بازیگر و ستاره سینمای دهه هفتاد ایران بود. «عروس» ضمن گزینش زبانی ساده و روان و داستانی پرافت و خیز و همچنین داشتن کشش دراماتیک، دو بازیگر نام آشنایی مانند نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب و کارگردانی موفق مانند بهروز افخمی را به جامعه سینمایی ایران معرفی کرد. از این رو باید گفت این فیلم نقطه عطفی در نقش ها و آثار این سه نفر محسوب می شود و در مورد ابوالفضل پورعرب باید گفت بی شک موفقیت های پس از این فیلم را مدیون نوع ظهورش در فیلم «عروس» بوده است.
«عروس» فیلمی ملودرام بود که به نمایش درونیات، خصایص و ویژگی های شخصیت اصلی قصه یعنی حمید می پرداخت.
پورعرب در سال ۱۳۷۰ یعنی همزمان با بازی در دو فیلم «قربانی» و «نرگس» خود را در ایفای نقش مثبت نیز مانند فیلم «آواز تهران» آزمود. اما از آنجا که این فیلم از غنا و قوام و ساختار صحیحی در شخصیت پردازی بهره مند نبود و گونه یی از شخصیت خاکستری در فیلم «عروس» در دو فیلم دیگر او روی پرده های سینما وجود داشت و مخاطب همچنان این شکل از شخصیت پردازی را از این بازیگر می پذیرفت فیلم «آواز تهران» راه به جایی نبرد و به اثری ناموفق تبدیل شد. پورعرب در این فیلم نقش رحمان، کارگر معدنی، را بازی می کرد که به تهران می آید تا کار مناسبی پیدا کند، اما در ادامه با سادگی اش در دام فروشندگان و صاحبان نوارهای قاچاق می افتد. در سال های بعد ابوالفضل پورعرب در چندین فیلم به ایفای نقش های مثبت پرداخت که برخی از آنها به موفقیت هایی نیز نائل شدند. برای نمونه در فیلم «مهاجران» او نقش شخصی به نام کرامت را بازی کرد؛ مردی که به امید زندگی بهتر روانه جنوب می شود و در آنجا به خاطر بیماری همسرش طلعت با مامورانی که قصد داشتند همسرش را به قرنطینه ببرند و راهزنان بومی به ستیز برمی خیزد.
این شکل و گونه مبارزه طلبی و برخورد با مشکلات پیرامون مسببان آن از جمله ویژگی مهم نقش های مثبت ابوالفضل پورعرب بود. در واقع در بسیاری از نقش های او نوعی حادثه و ناآرامی ذاتی را می توان مشاهده کرد که در درون او موج می زند و در نقش های متفاوتش آن را بیرون می ریزد.
او در فیلم های حادثه یی یا حادثه یی اجتماعی اش نیز ناخواسته در مظان اتهام قرار می گیرد و تلاش می کند خود را تبرئه کند مانند فیلم «دو روی سکه» و شخصیت امیر که مربی کشتی است و کسی است که پس از سه سال حبس از زندان مرخص می شود ولی در اثر دزدیده شدن پول هایی که از بانک گرفته وارد ماجراهای تعقیب و گریز می شود. در واقع این دست از نقش های پورعرب نقش هایی اند که خواسته یا ناخواسته با درگیری و مشکلات عجین هستند و او به دلیل توانایی بالفعل در اجرای این گونه آثار قادر است لحظات مختلف آنها را به خوبی اجرا و در بازی خود متجلی کند تا بیننده را با دغدغه های ذهنی نقش درگیر و تا پایان فیلم همراه کند. او بازیگر نقش های اول و کلیدی است؛ چه مثبت و چه منفی، اما اگر روزی در نقش های حاشیه یی، مکمل و دوم ایفای نقش کند، قادر نخواهد بود در چنین موقعیتی بیننده را با خود همراه کند و ناخواسته و به غلط تمام توانایی هایش در هاله یی از شک و تردید قرار خواهد گرفت. به عبارت بهتر اگر بازیگری توانا در اجرای نقشی، همطراز با او قرار گیرد، شاید به راحتی بتواند بر بازی او تاثیر بگذارد و حضور و جریان بازی او را دستخوش تغییر کند. به عنوان مثال در سریال «زیرزمین» اگرچه نقش کلانی و فرج هم عرض یکدیگر هستند، اما دیدیم که بازی فتحعلی اویسی بیش از نقش کلانی از سوی مخاطب پیگیری شد و بازی پورعرب تنها در حد حضوری کوتاه و گذرا در سریال باقی ماند. در فیلم «در کمال خونسردی» نیز دو شخصیت محسن عندلیب و شهباز زمانی هر دو به موازات یکدیگر قرار دارند، اما حضور آتیلا پسیانی در سراسر این فیلم پلیسی جنایی مشهودتر است.
به عبارت دیگر ابوالفضل پورعرب معمولاً در آثاری موفق تر و قادر به درخشیدن مثال زدنی است که نقش هایش در طول نقش های دیگر قرار داشته یا اینکه بازیگر ویژه یی در کنار او حضور نداشته باشد. این موضوع را می توان در بسیاری از کارهای درخشان این بازیگر سینما و تلویزیون دید. در فیلم های «عروس»، «نرگس»، «مهاجران»، «دو روی سکه»، «چهره»، «غریبانه»، «جوانی» و بسیاری دیگر نقش هایی اصلی و هم عرض با او دیده نمی شود. بنابراین باید گفت زمینه برای درخشش او مهیاست.
عموم نقش های پورعرب در قالب شخصیت های خاکستری خلاصه می شوند؛ نقش هایی که در ادامه یا از کرده خود پشیمان می شوند، یا خود را به پلیس معرفی کرده و با ماموران همکاری می کنند و مجموع این آثار نیز در چارچوب موضوعات و گونه های سیاسی حادثه یی مانند «رابطه پنهان»، «سوء ظن» و «دست های آلوده» و ملودرام های خانوادگی مانند «چهره» و برخی دیگر قرار می گیرند. موفقیت این نقش ها نیز به خاطر تبحر و مهارت فراوان پورعرب در خلق لحظات صحیح حسی و چهره اوست. از سوی دیگر از آنجا که فعالیت های او با این گونه از شخصیت پردازی شروع شده در آن موفق تر است، اما خروج از آن برایش کاری دشوار و ناممکن جلوه می کند. فیزیک صورت و استیل بدنی و حرکتی او مانند بازیگران توانایی مثل جمشید هاشم پور سبب شده که این خروج بسیار دیر صورت بگیرد و با وجود آن که در برخی از آثار از این قالب مرسوم و کلیشه یی خارج شده، اما باز هم می بینیم هر از چند گاهی به سمت نقش های مشابه کشیده می شود.
پورعرب پس از این نوع حضور رایج و مرسوم خود در اولین تجربه اش با سعید سهیلی در فیلم «مردی شبیه باران»، با اجرای نقشی متفاوت گام بلندی برداشت. او در این فیلم یکی از متفاوت ترین نقش هایش را در گونه جنگی ایفا کرد که به خاطر آن در سال ۱۳۷۵ از پانزدهمین جشنواره فیلم فجر جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را هم دریافت کرد. اما با وجود این موفقیت سینمایی، پس از آن دیگر در هیچ فیلم مشابهی چه به خاطر گونه و چه به لحاظ شخصیت پردازی به ایفای نقش نپرداخت و تنها نقش مشابه اش، ایفای نقشی در فضای زندان و اسارت و شخصیت پردازی فیلم دوم سعید سهیلی یعنی «مردی از جنس بلور» بود. پورعرب پس از این دوره در سینما بسیار کم کار شده و فاصله کارهای سینمایی اش را زیاد کرد. به طوری که این فاصله های حضور به دو تا چهار سال هم رسید. شاید علت آن را بتوان به حضور مستمر در آثار کارگردانان ضعیف، تکرار نقش های مشابه و حضور بازیگران جوان جست وجو کرد و شاید هم علت را باید در جمیع این عوامل یافت و همین ها نیز سبب شد پورعرب تلاش کند در انتخاب نقش هایش دقت بیشتری به خرج دهد و به این ترتیب به اجرای نقش هایی برسد که پیش از این از او سراغ نداشتیم. حاصل این تلاش ها در سال ۱۳۸۰ منجر به بازی در فیلم «تیک» و چهار سال بعد فیلم طنز «چند می گیری گریه کنی» شد.
تلاش برای کسب تجربه در آثار متفاوت و محبوبیت ها و نمایش قابلیت ها سبب شد پورعرب در فیلم طنز «چند می گیری گریه کنی» و برخی از سریال های تلویزیونی حضور پیدا کند.
سریال تلویزیونی «تنهاترین سردار» به نوعی نخستین تجربه تلویزیونی پورعرب محسوب می شد زیرا پیش از این در سریالی به نام «نارنج» نیز بازی کرده بود که در ذهن بینندگانش باقی نمانده است. او در سریال «تنهاترین سردار» نقش یکی از یاران وفادار امام حسن (ع) را بازی می کرد که در ابتدای سریال از زندان بنی امیه فرار می کند و به مدینه می رود. در واقع او تنها ایرانی یی بود که در میان خیل عظیم یاران امام حسن (ع) قرار داشت و تا آخرین لحظه نیز در کنار ایشان ماند. اگرچه در این سریال نقش های بسیاری وجود داشت، اما به دلیل بازی و نوع پوشش و چهره پردازی خاصش در ذهن ها مانده است. از این رو می توان گفت شروع خوبی را در تلویزیون داشته است.
«ولایت عشق» نیز که دومین اثر تاریخی کارگردان آن است، دومین همکاری ابوالفضل پورعرب با مهدی فخیم زاده محسوب می شود. سریال «مسافر» شاید متفاوت ترین و ماندگارترین حضور ابوالفضل پورعرب در تلویزیون باشد زیرا سریال های پس از این، دیگر هیچ گاه نتوانستند موفقیت آن را تکرار کنند. این سریال اگرچه نسبت به سریال های دیگر او در جایگاه بهتری قرار داشت، اما می توان آن را در ادامه نقش های خاکستری سینمایی او دانست؛ معتادی که به خاطر معتاد بودنش ناخواسته وارد ماجراها و دردسرها و مصائب فراوانی می شود، اما در نهایت با اصلاح خود به انسان دیگری تبدیل می شود. با وجود تکراری بودن داستان این سریال، نمی توان از بازی موفق ابوالفضل پورعرب به سادگی گذشت. تا پیش از این بینندگان بر این باور بودند که معتادها آدم های منفعلی هستند که فقط درگیر رفع نیازها و تمایلات برخاسته از زهر افیون هستند، اما در بازی ابوالفضل پورعرب با معتادی روبه رو شدند که رندانه قصد تصاحب اموال دختری ثروتمند را داشت و خود را به او علاقه مند نشان می داد. سریال «همراز» سریال پانزده قسمتی دیگری بود که در آذر سال ۱۳۸۱ و مصادف با ایام ماه رمضان با کارگردانی سامان مقدم از تلویزیون پخش شد. این سریال از جمله سریال های ماه رمضانی بود که مورد بی مهری عموم واقع شد. البته در این ناموفقیت، سهم ابوالفضل پورعرب بسیار ناچیز بود. سریال یادشده درباره سارقی بود که هنگام سرقت دستگیر می شود. همدست او جواهرات سرقتی را پیش از دستگیری در محلی پنهان می کند. پورعرب پس از آزادی به آن محل بازمی گردد اما در کمال ناباوری می بیند که در آن محل مسجدی ساخته شده است. سارق تنها راه ورود به مسجد را در مومن نشان دادن خود و ماندن در آنجا به قصد عبادت می بیند. این داستان با وجود تکراری بودن و نسخه های فراوان خارجی و ایرانی موفق آن، به خودی خود جذابیت های ویژه یی داشت، اما جدا از موارد ذکرشده کوتاه بودن زمان پخش این سریال در مقایسه با دیگر آثار ماه رمضانی و عادت مخاطب به درگیر شدن با افت و خیزهای وقایع آنها و همچنین پرداخت نامناسب داستان و شخصیت های آن و اساساً آشنایی مخاطب با این نوع داستان های قدیمی و نخ نماشده، بسیار زود داستان سریال را لو داد. البته بازی ابوالفضل پورعرب نیز در این لو رفتن نقش، بسیار موثر بود. در واقع پورعرب آن چنان نقش را به صورت رو بازی کرد که همگان به اهداف او پی بردند و شکی برایشان باقی نماند. اما پس از لو رفتن داستان، باید اثر وارد مراحل دیگری می شد یا نوع بازی بازیگر آن تغییر می کرد تا داستان به سمت و سویی دیگر برود که این گونه نشد و سریال در کمال ناباوری بیننده به اتمام رسید. در این میان بیش از همه نقش و بازی پورعرب به خاطر فیلمنامه ضعیف آن دست پورعرب را در رسیدن به شخصیتی مناسب می بست و به او اجازه شناخت صحیح از نقش را نمی داد.
سریال «زیرزمین» نیز که سال گذشته شاهد پخش آن در ماه رمضان بودیم، به لحاظ داستانی بی شباهت به سریال «همراز» نبود. با این تفاوت که این بار نقش جواهرات را کیف پول ایفا می کند و فتحعلی اویسی در موقعیت کشف و نقش بازی کردن برای اهل خانه قرار می گرفت و ابوالفضل پورعرب نقش دوست خلافکار او را داشت. اما بازی او به خاطر نوع شخصیت پردازی و شاید گونه یی از بازیگری اش که پیش از این به تفصیل درباره آن سخن به میان آمد، در سایه حضور موفق فتحعلی اویسی قرار گرفت. آخرین مجموعه این بازیگر یادشده سریال «یک وجب خاک» است که این بار در نقشی کاملاً فرعی حضور یافت؛ نقشی که در بهترین حالت و با بهترین اجرا هم برای او بازی ویژه و خاصی به حساب نمی آید. به هر حال درباره ابوالفضل پورعرب این نکته مهم را نباید فراموش کرد که او بازیگری توانا و موفق در عرصه سینما بوده است، به طوری که یک دهه حضوری بلامانع به عنوان ستاره سینمای ایران داشته است این نکته برای هر بازیگر می تواند نشان دهنده موفقیت او باشد. از این رو اگر امروزه دوره افول او سر رسیده است، هیچ گاه نشانگر ضعف یا ناتوانی اش در عرصه بازیگری نخواهد بود زیرا افول، صعود یا افت و خیزهایی از این دست لازمه و جزء لاینفک هر هنرمند و بازیگری است که هر کسی روزی با آن مواجه خواهد شد. باتوجه به این موضوع او در دوران قابل توجهی در اوج بوده است.
مهدی قنبر
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید