جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

یک تنه علیه استبداد


یک تنه علیه استبداد
مدرس مردی که یک تنه برابر دیکتاتوری رضاخان ایستاد، سرنوشت عجیبی دارد. او نه تنها مستبدان را به دردسر می افکند بلکه رفتار و منش او چنان است که سرنوشتش بسیاری از دوستان و خودی ها را نیز به چالش کشانده و در امتحانی سخت قرار می دهد.
شش سال پیش بعد از گذشت بیش از ۶۰ سال از شهادت مدرس، خانم دکتر بیانی نوه مرحوم دکتر مهدی ملک زاده درمیان اوراق و نامه های باقیمانده از گذشته پاکتی سربسته یافت که پس از بازبینی و بررسی مشخص شد محتوای پاکت یادداشت های شخصی مرحوم سیدحسن مدرس در زندان است. این یادداشت ها به کوشش دکتر نصرالله صالحی تنظیم شد و دو سال پیش در کتابی به نام گنجینه خواف منتشر شد. گرچه این بخش همه یادداشت های مدرس نیست و تنها قسمت کوتاهی از دوران حبس او را گزارش می کند اما خود بیانگر نکاتی است که امروز با گذشت ۷۱ سال از روز شهادت او هنوز درخور تامل است. مدرس در لابه لای این یادداشت ها نظریات خود را نیز بیان کرده است. بخشی از آنها نیز اختصاص به مباحث عرفانی و فلسفی دارد. در جایی درباره حبس خود سخن می گوید.
«من خود در این تاریخ قریب ۱۷ ماه است تقریباً ۲۰۰ فرسنگ راه از محل اقامت خود تبعید و در یک محوطه مخروبه یی محبوس هم هستم با ماموران و قراول های مختلف الصفات و الاخلاق و زندگانی های کذا و کذا که امیدوارم کفاره گناهان گذشته و زاد و راحله سفر آتیه و موجب تزکیه نفس شده و بوده باشد، نمی دانم این مجازات های متعدده و مختلفه از روی چه تقصیری است که من نه در خود سراغ دارم و نه از کسی شنیدم و نه کسی به من اظهار کرد...
گمان می کنم حکایت من و کسانی که مرا اسیر و تبعید کرده اند حکایت آن دشتبان راه یزد است با شتردار. شترداری در راه یزد شترهای خود را برای چرا در بیابان رها کرده خار می خوردند. دشتبانی از قریه نزدیک آمده شروع کرد شترها را با چوب زدن و مانع از خار خوردن آنها شد. صاحب شترها علت را سوال کرد که چرا مانع چرای شترها هستی؟ چون دشتبان حرف حسابی نداشت سر را به زیر انداخته گفت؛ اگر من این محل را کاشته بودم تو حالیه چرانیده بودی.»۱
● مجازات حبس
مدرس در همین یادداشت ها بحثی درباره مجازات در اسلام دارد که در ذیل روز جمعه ۲ اسفندماه ۱۳۰۸ آن را نگاشته است. ایشان در این بحث ویژگی هایی در قانون مجازات در اسلام برمی شمرند که جای تامل دارد. از جمله دقت و وسواسی که در مورد اصل اثبات جرم به کار رفته و به آسانی و به صرف اتهام کسی را نمی شود مجرم شناخت؛ «مجازات هایی که در اسلام مقرر شده است هر کسی در آنها غور کند خواهد فهمید در اثبات تقصیر چه دقت ها شده، از شهود عادل متعدد و اقرارهای متعدد و امثالهما و پس از آن چقدر مراعات تطبیق بین تقصیر و جزا شده است.»۲
در ادامه بحث ضمن اشاره به انواع مجازات های مقرر در قانون جزای اسلام به حبس می پردازد. ایشان حبس کردن را تنبیهی نامطلوب می شمرد و توضیح می دهد؛
«اما حبس کردن(معامله کردن با انسان مثل حیوان) در اسلام از مجازات های سخت است و موارد آن بسیار نادر است. چون دول غیراسلامی در مجازات، فلسفه تقصیر را مراعات نکرده اند، لذا مجازات اغلب تقصیرات را حبس قرار داده اند. متاسفانه دول اسلامی هم در این مساله از روی تقلید و جهالت از آنها تبعیت نموده اند. فساد حبس مقصرین نوعاً از فساد قتل زیادتر است زیرا یک نفری را که حبس کردند رشته زندگانی خود او که گسیخته می شود، رشته زندگانی اولاد و عیال و اشخاصی که با او ارتباطات دنیوی داشتند نیز گسیخته و بسا امور جمعیت زیادی از حبس یک نفر مختل خواهد شد. یکی از فواید مجازات، تقلیل و جلوگیری از آن نحوه تقصیر است. هر کس از وضعیات دنیای حالیه و قبل بصیرت داشته باشد، تصدیق خواهد نمود از موقعی که مجازات اغلب تقصیرات حبس شده آن تقصیرات کم نشده بلکه زیادتر هم شده است.»۳
در جای دیگری که سخن از مشکلات خانوادگی خود می گوید و به دوری راه برای ملاقات خویشان اشاره می کند باز به زیان های مجازات حبس می پردازد؛ «حبس به نفسه یکی از مجازات های بی فلسفه است. در اغلب موارد که کورکورانه در ممالک اسلامی از دیگران تقلید کرده اند به علاوه بعضی پیرایه ها هم بر او بسته اند که از آن جمله بی اطلاعی شخص محبوس است از امورات شخصی خود و خانواده و بستگان خود، بالکل که موجب تعطیل و فساد نسبت به مال و عرض بلکه نفس می شود.»
● رنج های پنهان و آشکار
مدتی دو نفر معتاد تریاکی با وضعی اسفناک به اتاق او به عنوان هم زندانی می آورند. این دو نفر در اتاق تریاک می کشیده اند و مدرس بیش از گذشته دچار آزار و رنجش می شود. مدرس در ضمن نوشتن رنج هایش از مشاهده این صحنه ها، درباره حرام بودن کشیدن تریاک سخن می گوید و آن را از گناهان کبیره می شمرد. او علاوه بر اینکه از فضای ایجاد شده در تنها اتاق زندگانی اش در مشقت است از اینکه جوانان این سرزمین به چنین انحرافاتی دچار گشته اند دوچندان عذاب می کشد. ۴
علاوه بر این مدرس از فشارها و سختی های مضاعف دوران حبس می گوید. بنا به یادداشت های او در ۲۰ و ۲۱ بهمن ۱۳۰۸ ماموران حتی جیره غذایی او را هم نمی دادند. مدت ها تنها غذایی که در اختیار او می گذاشتند فقط دو قرص نان در روز بود.
مدرس همه این سختی ها را تحمل می کند. در یادداشت های او می خوانیم؛ «به هرحال مامورانی که مراقب من بودند با کمال پریشان حالی در غیاب مامور مذکور به من اظهار داشتند که دستور سخت گیری نسبت به شما به ما داده شده است. من گفتم شما به وظیفه خود رفتار کنید.»
کار به جایی می رسد که او در ملاقاتی که با مامور مراقبت داشته به او می گوید می خواهید مرا زجرکش کنید و هدف نهایی شما نابودی من است.
● انسانیت
در چنین شرایطی طبیعی است هر فردی سراپای وجودش را کینه دشمن فرا می گیرد. با ماموران و اربابان شان مرزهایش را مشخص کرده و از هر فرصتی برای ضربه زدن به آنها استفاده می کند. در این شرایط رحم و مروت به معنی سازش و ضعف تلقی می شود اما با همه این اوصاف او همه را به یک چوب نمی راند. تفاوت میان ماموران جزء و اداره کنندگان کشور را درک و مراعات می کند. حتی برای آنها دلسوزی می کند؛ «شب عیدی گذشت چه گذشتنی. خصوصاً از برای دو نفر مامور معذور از یک طرف موظف بودند به وظیفه خودشان که من هم خیلی مراعات می کردم، از یک طرف مشاهده وضعیات اسفناک من. هر وقت من باب ضرورت بیرون آمده حال آنها را مشاهده می کردم حقیقتاً متالم می شدم....»
این دلسوزی و غمخواری برای مامورانی که به هر دلیلی او را زجر می دهند به آنجا می انجامد که او برای بعضی از آنها که تا حدی زمینه دارند کلاس آموزشی گذاشته و یکسری مباحث عرفانی و انسانی را به آنها تعلیم می دهد. با برخی درباره انقلاب مشروطه و اینکه حکومت مناسب برای ایران چیست بحث و مناظره می کند.
● رنج مضاعف
درحالی که بسیاری افراد در آن زمان در پی خوشگذرانی و راحتی شخصی بودند، یا به فکر تجدید ازدواج و تنوع همسران می افتادند، این روحانی آزاده در حبس وکالتنامه یی برای خانواده اش می فرستد که اگر همسرش مایل است طلاق بگیرد و اسیر او نشود. جای شگفتی است مدرس با همه فضل و سوابقش به لحاظ مالی چنان در تنگنا قرار می گیرد که حتی همسرش برای خرج روزانه و نفقه در می ماند. ناصر قلی خان مامور زندان برای مدرس پیغام می آورد که «عیال شما در تهران اظهار داشته است یا نفقه به من دهند یا طلاق». قابل تصور نیست چگونه کسی یافت نمی شود که اگر تاب زندان و داغ و درفش ندارد لااقل بار هزینه زندگی این آزادمرد را به دوش کشد. اما مدرس مردی نیست که عزت نفس خود را از دست بدهد. باردیگر نامه می نویسد که «اگر خود او میل دارد او را رها کنند تا یک بنده خدا به واسطه گرفتاری من گرفتار نباشد».۵
مدرس قهرمان مبارزه با استبداد از ۱۶ مهرماه ۱۳۰۷ تا ۱۰ آذر ماه ۱۳۱۶ بیش از ۹ سال را در چنین شرایط اسفباری در حبس گذراند. سرانجام او که پیرمردی در آستانه ۷۰ سالگی و با بدنی نحیف مشغول حبس کشیدن بود و هیچ ارتباطی با بیرون نداشت به دست مزدوران پهلوی اول به طرز فجیعی به شهادت رسید. عجیب است که حتی نفس کشیدن این پیرمرد خواب و آرامش دیکتاتوری را تهدید می کرد. اما شگفت تر از آن بی تفاوتی جامعه آن روزگار در برابر ستمی است که بر مدرس می رود.
مساله یی که مولف کتاب گنجینه خواف را نیز به حیرت واداشته و در مقدمه یی که بر یادداشت های زندان مدرس نگاشته است، می پرسد چرا دوستان و همفکران نزدیک مدرس، علما و روحانیون سرشناس به ویژه در نجف و قم و مشهد برای آزادی او تلاش نکردند که حتی تلاشی برای دیدار و ملاقات با او نداشتند و به کلی او را فراموش کردند؟۶
مهدی غنی
پی نوشت ها؛
۱-صالحی نصرالله، گنجینه خواف، انتشارات طهوری، ۱۳۸۵، صص ۶۶-۶۵
۲- همان، ص ۶۴
۳- همان، ص۶۵
۴- همان، ص ۵۸
۵- همان، ص۷۲
۶- همان، مقدمه ص ۳۱
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید