جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


جنرال موتورز ، آیینه تمام نمای امریکا


جنرال موتورز ، آیینه تمام نمای امریکا
در سال ۱۹۵۳ زمانی که آیزنهاور در مقام رئیس جمهور ایالات متحده، ویلسون را که رئیس جنرال موتورز بود به عنوان وزیر دفاع معرفی کرد، در روز رای گیری در سنای امریکا از او پرسیده شد آیا او می تواند تصمیمی در راستای منافع ایالات متحده بگیرد که مغایر با منافع جنرال موتورز باشد و او جواب داد که می تواند.
پس از آن او دوباره اعضای سنای امریکا را مطمئن ساخت که چنین چالشی میان منافع ایالات متحده و جنرال موتورز به وجود نخواهد آمد. او گفت؛ «من نمی توانم فردی را گول بزنم زیرا برای سال ها فکر می کردم آنچه برای کشور ما خوب است برای جنرال موتورز هم خوب است. شرکت ما بزرگ است. این شرکت همراه با عدالت در کشور ما پیش می رود.»
ویلسون فقط اندکی غلو می کرد. در آن زمان سرنوشت جنرال موتورز با ملت گره خورده بود؛ گره یی که به راحتی باز نمی شد. در سال ۱۹۵۳ جنرال موتورز بزرگ ترین بنگاه تولید صنعتی جهان و شاید نماد اقتصاد ایالات متحده بود. سه درصد تولید ناخالص داخلی کشور در اختیار این بنگاه بود. توسعه جنرال موتورز در دهه ۱۹۵۰ مانع رکود اقتصادی کشور شده بود. همچنین بزرگ ترین بنگاه شغلی امریکا بود که به کارگرانش دستمزد طبقه متوسط را که سود فراوانی هم داشت می پرداخت.
امروزه وال مارت بیشترین نیروی شاغل را دارد، تویوتا بزرگ ترین خودروساز جهان است و جنرال موتورز هم پرونده ورشکستگی را گشوده است و کلمات اطمینان بخش ویلسون در سال ۱۹۵۳ هم اکنون یک پیچ خوردگی سختی دارد. اختلاف خیلی کمی میان آنچه برای امریکا خوب است، برای جنرال موتورز هم خوب است، وجود دارد زیرا این شرکت به زودی توسط مالیات دهندگان ایالات متحده یی که بیش از ۶۰ میلیارد دلار برای خرید آن می دهند تصاحب خواهد شد.
اما چرا مالیات دهندگان ایالات متحده جنرال موتورز امروزی را می خواهند؟ به طور حتم به خاطر آن نیست که قیمت سهام این شرکت در زمانی که اقتصاد رو به راه شود، بالا خواهد رفت. جنرال موتورز سال های بسیاری است که روند نزولی در پیش گرفته بود. در دهه ۱۹۶۰ رالف نادر که حامی مصرف کنندگان بود، متوجه شد خودرواش ایمن نیست. در دهه ۱۹۷۰ تولید کنندگان نفت خاورمیانه نشان دادند خودروهای جنرال موتورز غیراقتصادی هستند. در دهه ۱۹۸۰ خودروسازان ژاپنی نشان دادند خودروهای جنرال موتورز هم گران هستند و هم غیرقابل اطمینان. بسیاری از جوانان امریکایی هم هرگز خودروی جنرال موتورز نخریدند و فکر هم نمی کنند که چنین کاری بکنند. با توجه به این موارد، بعید به نظر می آید که مالیات دهندگان حتی بتوانند اصل ۶۰ میلیارد دلار را بازپس بگیرند اما بازپس گرفتن هدف اصلی این کمک مادی نبوده است. به نظر می آید دلیل این کار اهداف بزرگ تری برای مردم بوده اما هدف واقعی آن معلوم نیست.
نمی توان شغل های جنرال موتورز را حفظ کرد چون خزانه داری ایالات متحده به جنرال موتورز علامت داده برای گرفتن پول باید کوچک شود. جنرال موتورز در نظر دارد حدود ۱۲ کارخانه خود را ببندد و عذر حداقل ۲۰ هزار کارگر را بخواهد. همچنین شبکه های فروش خود را هم جمع کرده است.
این برنامه نمی تواند یک بنگاه جدید عاری از بدهی و کوچک که شاید روزی سود بدهد، درست کند. یعنی برنامه یی که بخش خصوصی در نظر دارد به آن برسد و همان چیزی که بازسازی مجدد تحت ورشکستگی می خواهد انجام دهد.
اما این همان هدفی نیست که کمک مادی دولت می خواهد یک نسل جدیدی از خودروهای کم مصرف درست کند. با آنکه کنگره به خودروسازان پول داده تا این کار را انجام دهند ولی خزانه داری گفته است به دنبال سرمایه دار شدن فعال نیست و نمی خواهد به صنعت خودروسازی بگوید که چه خودرویی تولید کند. تنها هدف عملی که من می توانم برای کمک مادی تصور کنم این است که سقوط جنرال موتورز را آنقدر آهسته کند که کارگران، عرضه کننده ها، دلالان و در کل جامعه جنرال موتورز، به اندازه کافی زمان داشته باشند تا خودشان را با مرگ نهایی تطبیق دهند. اگر این همان هدف است آیا راه های بهتر از خرید جنرال موتورز برای تخصیص ۶۰ میلیارد دلار وجود نداشت؟ خزانه داری برای کمک به میانه غرب ایالات متحده که از تنوع خودروها دور بود راه های بهتری برای خرج کردن داشت. پول را می توان برای بازآموزی کارگران صنعت خودرو استفاده کرد، می توان به آنها در حالی که بازآموزی می بینند، این پول را به عنوان بیمه بیکاری داد. اما سیاستمداران ایالات متحده جرات ندارند با مردم درباره تعدیل صنعتی سخن بگویند زیرا جامعه نمی خواهد درباره آن چیزی بشنود. یک حوزه انتخابیه قوی می خواهد بدون توجه به بدهی عمومی، شغل و جامعه را همان طور که هستند، حفظ کند. گروه قدرتمند دیگری می خواهد که بازار بدون توجه به هزینه های اجتماعی کوتاه مدت آن بر اساس خواسته شان کار کند. نظرسنجی ها نشان می دهد اکثر امریکایی ها مخالف کمک مادی به جنرال موتورز هستند اما من مطمئن هستم که اگر شغل شان به خطر می افتاد آنها نگاه متفاوت تری داشتند.
در اصل دولت اوباما ۶۰ میلیارد دلار پرداخت کرد تا هر دو حوزه انتخابیه را بخرد. او به گروه اول می گوید شغل و جوامعی که به جنرال موتورز وابسته هستند به خاطر کمک مادی اوضاع بهتری خواهند داشت و به گروه دوم می گوید مالیات دهندگان و اعتباردهندگان پاداش آن را خواهند گرفت. اما به همه تمام حقیقت را نمی گویند و آن اینکه جنرال موتورز در نهایت از بین خواهد رفت. کمک مادی هم به این منظور داده شده که به اقتصاد فرصتی داده شود که هزینه های اجتماعی این انفجار را کاهش دهد. اما پشت همه اینها یک ترس اجتماعی رو به رشدی است و آن اینکه مرگ جنرال موتورز چیزی جز یک بخش کوچکی از گفتار نیست. نیم قرن پیش، رونق طبقه متوسط امریکا یکی از بزرگ ترین پیروزی های کاپیتالیسم دموکراتیک بود. زمانی که ویلسون جنرال موتورز را ترک کرد، تقریباً نیمی از تمام خانواده های ایالات متحده در طیف درآمد متوسط بودند. اکثراً نه توسط حرفه یی ها و مجریان بلکه توسط کارگران ماهر و نیمه ماهر کارخانه هدایت می شدند. شغل ها امنیت پایدار و بهداشتی داشتند. امریکایی ها از لحاظ اقتصادی برابرتر شده بودند.
اما از سه دهه پیش ، این روند دگرگون شد. شغل های طبقه متوسطی که نیاز به مدرک دانشگاهی نداشتند حذف شده بود. امنیت شغلی تقریباً از بین رفت و نابرابری مردم بیشتر شد. جنرال موتورز در اوج قدرت خود مدلی از امنیت اقتصادی و رونق گسترده امریکا بود. سقوط آن بازتابی از حذف هر دو است.
مالیات دهندگان طبقه متوسط نگران این هستند که آنها نتوانند به بنگاه هایی مانند جنرال موتورز کمک مالی کنند. در همان حال آنها نگران این هستند که اگر این پیشنهاد هم نباشد شغل شان را از دست خواهند داد. دستور ویلسون هم دگرگون شده است؛ در بسیاری از موارد آنچه برای جنرال موتورز بد بوده برای بسیاری از امریکایی ها هم بد بوده است.
رابرت ریش
منبع؛ فایننشال تایمز
* رابرت ریش وزیر اسبق کار دولت ایالات متحده و استاد دانشگاه برکلی است. او نویسنده کتاب پرفروش سوپرکاپیتالیسم است.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید