سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

قرآن معجزه جاوید


قرآن معجزه جاوید
● اعجاز و ماهیت آن
قرآن کریم در آیه مورد بحث ، و آیاتی که نقل کردیم ، ادعاء کرده است : بر اینکه آیت و معجزه است ، و استدلال کرده باینکه اگر قبول ندارید، مانند یک سوره از آنرا بیاورید، و این دعوی قرآن بحسب حقیقت به دو دعوی منحل میشود، یکی اینکه بطور کلی معجره و خارق عادت وجود دارد، و دوم اینکه قرآن یکی از مصادیق آن معجزات است ، و معلوم است که اگر دعوی دوم ثابت شود، قهرا دعوی اولی هم ثابت شده ، و بهمین جهت قرآن کریم هم در مقام اثبات دعوی اولی برنیامد، و تنها اکتفاء کرد با ثبات دعوی دوم ، و اینکه خودش معجزه است و بر دعوی خود استدلال کرد به مسئله تحدی ، و تعجیز، و وقتی بشر نتوانست نظیر آنرا بیاورد هر دو نتیجه را گرفت .
چیزی که هست این بحث و سئوال باقی می ماند، که معجزه چگونه صورت می گیرد، با اینکه اسمش با خودش است ، که مشتمل بر عملی است که عادت جاری در طبیعت ، یعنی استناد مسببات باسباب معهود و مشخص آنرا نمی پذیرد، چون فکر میکند، قانون علت و معلول استثناء پذیر نیست ، نه هیچ سببی از مسببش جدا میشود، و نه هیچ مسببی بدون سبب پدید می آید، و نه در قانون علیت امکان تخلف و اختلافی هست ، پس چطور می شود که مثلا عصای موسی بدون علت که توالد و تناسل باشد، اژدها گردد؟ و مرده چندین سال قبل با دم مسیحائی مسیح زنده شود؟!
قرآن کریم این شبهه را زایل کرده ، و حقیقت امر را از هر دو جهت بیان می کند، یعنی هم بیان می کند: اصل اعجاز ثابت است ، و قرآن خود یکی از معجزات است ، و برای اثبات اصل اعجاز دلیلی است کافی ، برای اینکه احدی نمی تواند نظیرش را بیاورد.
و هم بیان می کند که حقیقت اعجاز چیست ، و چطور میشود که در طبیعت امری رخ دهد، که عادت طبیعت را خرق کرده ، و کلیت آنرا نقض کند؟.
● اعجاز قرآن
در اینکه قرآن کریم برای اثبات معجزه بودنش بشر را تحدی کرده هیچ حرفی و مخالفی نیست ، و این تحدی ، هم در آیات مکی آمده ، و هم آیات مدنی ، که همه آنها دلالت دارد بر اینکه قرآن آیتی است معجزه ، و خارق ، حتی آیه قبلی هم که می فرمود: «و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسوره من مثله» الخ ، استدلالی است بر معجزه بودن قرآن ، بوسیله تحدی ، و آوردن سوره ای نظیر سوره بقره ، و بدست شخصی بی سواد مانند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، نه اینکه مستقیما و بلاواسطه استدلال بر نبوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باشد، بدلیل اینکه اگر استدلال بر نبوت آن جناب باشد، نه بر معجزه بودن قرآن ، باید در اولش می فرمود: «و ان کنتم فی ریب من رساله عبدنا»،اگر در رسالت بنده ما شک دارید)، ولی اینطور نفرمود، بلکه فرمود: اگر در آنچه ما بر عبدمان نازل کرده ایم شک دارید، یک سوره مثل این سوره را بوسیله مردی درس نخوانده بیاورید، پس در نتیجه تمامی تحدی هائیکه در قرآن واقع شده ،استدلالی را میمانند که بر معجزه بودن قرآن و نازل بودن آن از طرف خدا شده اند، و آیات مشتمله بر این تحدیها از نظر عموم و خصوص مختلفند، بعضی ها درباره یک سوره تحدی کرده اند، نظیر آیه سوره بقره ، و بعضی برده سوره ، و بعضی بر عموم قرآن و بعضی بر خصوص بلاغت آن ، و بعضی بر همه جهات آن . یکی از آیاتیکه بر عموم قرآن تحدی کرده ، آیه :«قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن ، لا یاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا» است که ترجمه اش گذشت ، و این آیه در مکه نازل شده ، و عمومیت تحدی آن جای شک برای هیچ عاقلی نیست .
قرآن خود یکی از معجزات است ، و برای اثبات اصل اعجاز دلیلی است کافی ، برای اینکه احدی نمی تواند نظیرش را بیاورد.
اعجاز قرآن فقط از نظر اسلوب کلام یا جهتی دیگر از جهات ، به تنهائی نیست
پس اگر تحدیهای قرآن تنها در خصوص بلاغت و عظمت اسلوب آن بود، دیگر نباید از عرب تجاوز میکرد، و تنها باید عرب را تحدی کند، که اهل زبان قرآنند، آنهم نه کردهای عرب ، که زبان شکسته ای دارند، بلکه عربهای خالص جاهلیت و آنها که هم جاهلیت و هم اسلام را درک کرده اند، آن هم قبل از آنکه زبانشان با زبان دیگر اختلاط پیدا کرده ، و فاسد شده باشد، و حال آنکه می بینیم سخنی از عرب آن هم با این قید و شرطها بمیان نیاورده ، و در عوض روی سخن بجن و انس کرده است ، پس معلوم میشود معجزه بودنش تنها از نظر اسلوب کلام نیست .
و همچنین غیر بلاغت و جزالت اسلوب ، هیچ جهت دیگر قرآن به تنهائی مورد نظر نیست ، و نمیخواهد بفهماند تنها در فلان صفت معجزه است مثلا در اینکه مشتمل بر معارفی است حقیقی ، و اخلاق . فاضله ، و قوانین صالحه ، و اخبار غیبی ، و معارف دیگریکه هنوز بشر نقاب از چهره آن بر نداشته ، معجزه است ، چون هر یک از جهات را یک طائفه از جن و انس می فهمند، نه همه آنها پس اینکه بطور مطلق تحدی کرد،یعنی فرمود: اگر شک دارید مثلش را بیاورید)، و نفرمود کتابی فصیح مثل آن بیاورید، و یا کتابی مشتمل بر چنین معارف بیاورید، می فهماند که قرآن از هر جهتی که ممکن است
مورد برتری قرار گیرد برتر است ، نه یک جهت و دو جهت .
بنابراین قرآن کریم هم معجزیست در بلاغت ، برای بلیغ ‌ترین بلغاء و هم آیتی است فصیح ، برای فصیح ترین فصحاء و هم خارق العاده ایست برای حکماء در حکمتش ، و هم سرشارترین گنجینه علمی است معجزه آسا، برای علماء و هم اجتماعی ترین قانونی است معجزآسا، برای قانون گذاران ، و سیاستی است بدیع ، و بی سابقه برای سیاستمداران و حکومتی است معجزه ، برای حکام ، و خلاصه معجزه ایست برای همه عالمیان ، در حقایقی که راهی برای کشف آن ندارند، مانند امور غیبی ، و اختلاف در حکم ، و علم و بیان .
● عمومیت اعجاز قرآن برای تمامی افراد انس و جن
از اینجا روشن میشود که قرآن کریم دعوی اعجاز، از هر جهت برای خود می کند، آنهم اعجاز برای تمامی افراد جن و انس ، چه عوام و چه خواص ، چه عالم و چه جاهل ، چه مرد و چه زن ، چه فاضل متبحر و چه مفضول ، چه و چه و چه ، البته بشرطی که اینقدر شعور داشته باشد که حرف سرش شود.
برای اینکه هر انسانی این فطرت را دارد که فضیلت را تشخیص دهد، و کم و زیاد آنرا بفهمد پس هر انسانی میتواند در فضیلت هائی که در خودش و یا در غیر خودش سراغ دارد، فکر کند، و آنگاه آنرا در هر حدیکه درک می کند، با فضیلتی که قرآن مشتمل بر آنست مقایسه کند، آنگاه بحق و انصاف داوری نماید، و فکر کند، و انصاف دهد، آیا نیروی بشری میتواند معارفی الهی ، و آن هم مستدل از خود بسازد؟ بطوریکه با معارف قرآن هم سنگ باشد؟ و واقعا و حقیقتا معادل و برابر قرآن باشد؟ و آیا یک انسان این معنا در قدرتش ‍ هست که اخلاقی برای سعادت بشر پیشنهاد کند، که همه اش بر اساس حقایق باشد؟ و در صفا و فضیلت درست آنطور باشد که قرآن پیشنهاد کرده ؟! و آیا برای یک انسان این امکان هست ، که احکام و قوانینی فقهی تشریع کند، که دامنه اش آنقدر وسیع باشد، که تمامی افعال بشر را شامل بشود؟ و در عین حال تناقضی هم در آن پدید نیاید؟ و نیز در عین حال روح توحید و تقوی و طهارت مانند بند تسبیح در تمامی آن احکام و نتائج آنها، و اصل و فرع آنها دویده باشد؟
و آیا عقل هیچ انسانیکه حداقل شعور را داشته باشد، ممکن میداند که چنین آمارگیری دقیق از افعال و حرکات و سکنات انسان ها، و سپس جعل قوانینی برای هر حرکت و سکون آنان ، بطوریکه از اول تا باخر قوانینش یک تناقض دیده نشود از کسی سر بزند که مدرسه نرفته باشد، و در شهری که مردمش باسواد و تحصیل کرده باشند، نشو و نما نکرده باشد، بلکه در محیطی ظهور کرده باشد، که بهره شان از انسانیت و فضائل و کمالات بی شمار آن ، این باشد که از راه غارتگری ، و جنگ لقمه نانی بکف آورده ، و برای اینکه بسد جوعشان کافی باشد، دخترانرا زنده بگور کنند، و فرزندان خود را بکشند، و به پدران خود فخر نموده ، مادران را همسر خود سازند، و بفسق و فجور افتخار نموده ، علم را مذمت ، و جهل را حمایت کنند، و در عین پلنگ دماغی و حمیت دروغین خود، تو سری خور هر رهگذر باشند، روزی یمنی ها استعمارشان کنند، روز دیگر زیر یوغ حبشه در آیند، روزی برده دسته جمعی روم شوند، روز دیگر فرمانبر بی قید و شرط فارس شوند؟ آیا از چنین محیطی ممکن است چنین قانون گذاری برخیزد؟
هر انسانی این فطرت را دارد که فضیلت را تشخیص دهد، و کم و زیاد آنرا بفهمد پس هر انسانی میتواند در فضیلت هائی که در خودش و یا در غیر خودش سراغ دارد، فکر کند، و آنگاه آنرا در هر حدیکه درک می کند، با فضیلتی که قرآن مشتمل بر آنست مقایسه کند.
مزایایی که قرآن مشتمل بر آن است فوق طاعت بشری است
و آیا هیچ عاقلی بخود جرئت میدهد که کتابی بیاورد، و ادعاء کند که این کتاب هدایت تمامی عالمیان ، از بی سواد و دانشمند و از زن و مرد و از معاصرین من و آیندگان ، تا آخر روزگار است ، و آنگاه در آن اخباری غیبی از گذشته و آینده ، و از امتهای گذشته و آینده ، نه یکی ، و نه دو تا، آنهم در بابهای مختلف ، و داستانهای گوناگون قرار داده باشد، که هیچیک از این معارف با دیگری مخالفت نداشته ، و از راستی و درستی هم بی بهره نباشد، هر قسمتش قسمت های دیگر را تصدیق کند؟!
و آیا یک انسان که خود یکی از اجزاء عالم ماده و طبیعت است ، و مانند تمامی موجودات عالم محکوم به تحول و تکامل است ، میتواند در تمامی شئون عالم بشری دخل و تصرف نموده ، قوانین ، و علوم ، و معارف ، و احکام ، و مواعظ، و امثال ، و داستانهائی در خصوص کوچکترین و بزرگترین شئون بشری بدنیا عرضه کند، که با تحول و تکامل بشر متحول نشود، و از بشر عقب نماند؟ و حال و وضع خود آن قوانین هم از جهت کمال و نقص مختلف نشود، با اینکه آنچه عرضه کرده
، بتدریج عرضه کرده باشد و در آن پاره ای معارف باشد که در آغاز عرضه شده ، در آخر دوباره تکرار شده باشد، و در طول مدت ، تکاملی نکرده تغیری نیافته باشد، و نیز در آن فروعی متفرع بر اصولی باشد؟ با اینکه همه میدانیم که هیچ انسانی از نظر کمال و نقص عملش بیک حال باقی نمی ماند، در جوانی یک جور فکر می کند، چهل ساله که شد جور دیگر، پیر که شد جوری دیگر.
پس انسان عاقل و کسی که بتواند این معانی راتعقل کند، شکی برایش باقی نمی ماند، که این مزایای کلی ، و غیر آن ، که قرآنمشتمل بر آنست ، فوق طاقت بشری ، و بیرون از حیطهوسائل طبیعی و مادی است ، و بفرض هم که نتواند این معانی را درک کند، انسان بودن خودرا که فراموش نکرده ، و وجدان خود را که گم ننموده ، وجدان فطری هر انسانی باومیگوید: در هر مسئله ای که نیروی فکریت از درکش عاجز ماند، و آنطور که باید نتوانستصحت و سقم و درستی و نادرستی آنرا بفهمد، و ماخذ ودلیل هیچیک را نیافت ، باید
● طرح یک سؤ ال درباره تحدّی قرآن و پاسخ به آن
در اینجا ممکن است خواننده عزیز بپرسد که اینکه شما اصرار دارید عمومیت اعجاز قرآن را ثابت کنید، چه فائده ای بر این عمومیت مترتب میشود، و تحدی عموم مردم چه فائده ای دارد؟ باید خواص بفهمند که قرآن معجزه است ، زیرا عوام در مقابل هر دعوتی سریع الانفعال و زودباورند، و هر معامله ای که با ایشان بکنند، می پذیرند، مگر همین مردم نبودند که در برابر دعوت امثال حسینعلی بهاء، و قادیانی ، و مسیلمه کذاب ، خاضع شده ، و آنها را پذیرفتند؟! با اینکه آنچه آنها آورده بودند به هذیان بیشتر شباهت داشت ، تا سخن آدمی ؟
در پاسخ میگوئیم : اولا تنها راه آوردن معجزه برای عموم بشر، و برای ابد این است که آن معجزه از سنخ علم و معرفت باشد، چون غیر از علم و معرفت هر چیز دیگریکه تصور شود، که سر و کارش با سایر قوای دراکه انسان باشد، ممکن نیست عمومیت داشته ، دیدنیش را همه و برای همیشه ببینند، شنیدنیش را همه بشر، و برای همیشه بشنوند عصای موسایش برای همه جهانیان ، و برای ابد معجزه باشد، و نغمه داودیش نیز عمومی و ابدی باشد، چون عصای موسی ، و نغمه داود، و هر معجزه دیگریکه غیر از علم و معرفت باشد، قهرا موجودی طبیعی ، و حادثی حسی خواهد بود، که خواه نا خواه محکوم قوانین ماده ، و محدود به یک زمان ، و یک مکان معینی میباشد، و ممکن نیست غیر این باشد، و بفرض محال یا نزدیک به محال ، اگر آنرا برای تمامی افراد روی زمین دیدنی بدانیم ، باری باید همه سکنه روی زمین برای دیدن آن در یک محل جمع شوند، و بفرضی هم که بگوئیم برای همه و در همه جا دیدنی باشد، باری برای اهل یک عصر دیدنی خواهد، بود نه برای ابد.
آیا هیچ عاقلی بخود جرئت میدهد که کتابی بیاورد، و ادعاء کند که این کتاب هدایت تمامی عالمیان ، از بی سواد و دانشمند و از زن و مرد و از معاصرین من و آیندگان ، تا آخر روزگار است.
بخلاف علم و معرفت ، که میتواند برای همه ، و برای ابد معجزه باشد، این اولا، و ثانیا وقتی از مقوله علم و معرفت شد، جواب اشکال شما روشن میشود، چون بحکم ضرورت فهم مردم مختلف است ، و قوی و ضعیف دارد، همچنانکه کمالات نیز مختلف است ، و راه فطری و غریزی انسان برای درک کمالات که روزمره در زندگیش آنرا طی می کند، این است که هر چه را خودش درک کرد، و فهمید، که فهمیده ، و هر جا کمیت فهمش از درک چیزی عاجز ماند، بکسانی مراجعه می کند، که قدرت درک آنرا دارند، و آنرا درک کرده اند، و آنگاه حقیقت مطلب را از ایشان می پرسند، در مسئله اعجاز قرآن نیز فطرت غریزی بشر حکم باین می کند، که صاحبان فهم قوی ، و صاحب نظران از بشر، در پی کشف آن برآیند، و معجزه بودن آنرا درک کنند، و صاحبان فهم ضعیف بایشان مراجعه نموده ، حقیقت حال را سئوال کنند، پس تحدی و تعجیز قرآن عمومی است ، و معجزه بودنش برای فرد فرد بشر، و برای تمامی اعصار میباشد.
● تحدی قرآن به علم
قرآن کریم بعلم و معرفت تحدی کرده ، یعنی فرموده :
اگر در آسمانی بودن آن شک دارید، همه دست بدست هم دهید، و کتابی درست کنید که از نظر علم و معرفت مانند قرآن باشد،
یکجا فرموده :«و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی ء»،ما کتاب را که بیان همه چیزها است بر تو نازل کردیم
و جائی دیگر فرموده :لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین،هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی بیانگر، ضبط است، و از این قبیل آیاتی دیگر.
آری هر کس در متن تعلیمات عالیه اسلام سیر کند، و آنچه از کلیات که قرآن کریم بیان کرده و آنچه از جزئیات که همین قرآن در آیه: «و ما آتیکم الرسول فخذوه ، و ما نهیکم عنه فانتهوا»،رسول شما را بهر چه امر کرد انجام دهید، و از هر چه نهی کرد اجتناب کنید)
و آیه :لتحکم بین الناس بما اریک اللّه تا در میان مردم بانچه خدا نشانت داده حکم کنی و آیاتی دیگر به پیامبر اسلام حوالت داده ، و آن جناب بیان کرده ، مورد دقت قرار دهد، خواهد دید که اسلام از معارف الهی فلسفی ، و اخلاق فاضله ، و قوانین دینی و فرعی ، از عبادتها، و معاملات ، و سیاسات اجتماعی و هر چیز دیگری که انسانها در مرحله عمل بدان نیازمندند، نه تنها متعرض ‍ کلیات و مهمات مسائل است ، بلکه جزئی ترین مسائل را نیز متعرض است ، و عجیب این است که تمام معارفش بر اساس فطرت ، و اصل توحید بنا شده ، بطوریکه تفاصیل و جزئیات احکامش ، بعد از تحلیل ، به توحید بر می گردد، و اصل توحیدش بعد از تجزیه بهمان تفاصیل بازگشت می کند.
اگر در آسمانی بودن آن شک دارید، همه دست بدست هم دهید، و کتابی درست کنید که از نظر علم و معرفت مانند قرآن باشد.
معارف قرآن کریم باقی و ابدی است و قانون تحول و تکامل آنرا کهنه نمی سازد
قرآن کریم خودش بقاء همه معارفش را تضمین کرده ، و آنرا نه تنها صالح برای تمامی نسلهای بشر دانسته ، و در آیه :و انه لکتاب عزیز، لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه ، تنزیل من حکیم حمید،نه از گذشته و نه در آینده ، باطل در این کتاب راه نمی یابد، چون کتابی است عزیز، و نازل شده از ناحیه خدای حکیم حمید و آیه :انا نحن نزلنا الذکر، و انا له لحافظون،ما ذکر را نازل کردیم ، و خود ما آنرا حفظ می کنیم فرموده : که این کتاب با مرور ایام و کرور لیالی کهنه نمیشود، کتابی است که تا آخرین روز روزگار، ناسخی ، هیچ حکمی ازاحکام آنرا نسخ نمی کند و قانون تحول و تکامل آنرا کهنه نمی سازد.
خواهی گفت علمای علم الاجتماع ، و جامعه شناسان ، و قانون دانان عصر حاضر، این معنا برایشان مسلم شده : که قوانین اجتماعی باید با تحول اجتماع و تکامل آن تحول بپذیرد، و پا بپای اجتماع رو بکمال بگذارد، و معنا ندارد که زمان بسوی جلو پیش برود، و تمدن روز بروز پیشرفت بکند، و در عین حال قوانین اجتماعی قرنها قبل ، برای امروز، و قرنها بعد باقی بماند.
جواب این شبهه را در تفسیر آیه :کان الناس امة واحده الخ خواهیم داد انشاءاللّه .
و خلاصه کلام و جامع آن این است که : قرآن اساس قوانین را بر توحید فطری ، و اخلاق فاضله غریزی بنا کرده ، ادعاء می کند که تشریعتقنین قوانین باید بر روی بذر تکوین ، و نوامیس هستی جوانه زده و رشد کند، و از آن نوامیس منشاء گیرد، ولی دانشمندان و قانون گذاران ، اساس قوانین خود را، و نظریات علمی خویش را بر تحول اجتماع بنا نموده ، معنویات را بکلی نادیده می گیرند، نه بمعارف توحید کار دارند، و نه به فضائل اخلاق ، و بهمین جهت سخنان ایشان همه بر سیر تکامل اجتماعی مادی ، و فاقد روح ف ضیلت دور می زند، و چیزیکه هیچ مورد عنایت آنان نیست ، کلمه عالیه خداست.
منبع: تفسیر المیزان، ج ۱ ذیل آیه ۲۴ سوره بقره
تهیه برای تبیان: مرتضی رستمی
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید