جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

سه‌گانه: علفزار گریان - TRILOGY: THE WEEPING MEADOW


سه‌گانه: علفزار گریان - TRILOGY: THE WEEPING MEADOW
سال تولید : ۲۰۰۴
کشور تولیدکننده : ایتالیا، فرانسه، یونان و آلمان
محصول : تئو آنگلوپولوس و فیبی اکونوموپولوس
کارگردان : آنگلوپولوس
فیلمنامه‌نویس : تونینو گوئرا، پطرس مارکاریس، گیورگیو سیلوانی و آنگلوپولوس
فیلمبردار : آندره‌اس سینانوس
آهنگساز(موسیقی متن) : النی کارایندرو
هنرپیشگان : الکساندر ایدینی، نیکولاس پورسانیدیس، یورگوس آمنیس، واسیلیس کولووس، تالیا آرگیریو، کولا استاتوپولو و اوا کوتامانیدو
نوع فیلم : رنگی، ۱۸۵ دقیقه


در سال ۱۹۱۹ پناهنده‌های یونانی از ادسا وارد یونان می‌شوند؛ در بین آنان ̎اسپایروس̎ (کولووس)، همسرش، ̎دینائه̎ (آرگیریو)، پسرشان (پورسانیدیس) و دختری یتیم به نام ̎النی̎ (ایدینی) به چشم می‌خورند. قطعه زمینی کنار رودخانه در اختیارشان گذاشته می‌شود و آنان نیز دهکده‌ای می‌سازند. چند سال بعد، کار ̎اسپایروس̎ رونق گرفته ولی ̎النی̎ که از پسر اسپایروس، ̎الکسیس̎ (پورسانیدیس) باردار است، پس از به دنیا آوردن مخفیانهٔ بچه، بازمی‌گردد. فردی، بچه‌های دوقلویش، ̎یورگیس̎ و ̎یانیس̎ را به فرزندی پذیرفته است. وقتی ̎دینائه̎ مدتی بعد از دنیا می‌رود، ̎النی̎ ذهن ̎اسپایروس̎ را مشغول می‌کند و بنابراین قرار می‌شود ازدواج کنند. اما ̎النی̎ به اتفاق پسر ̎اسپایروس̎ از مراسم عروسی فرار می‌کنند و به کمک نوازنده‌های سیّاری به رهبری ̎نیکوس̎ (آرمینس)، به تسالونیکی می‌گریزند. تحت تعقیب ̎اسپایروسِ̎ انتقامجو، آنان به پاتوق نوازنده‌ها پناه می‌برند. معلوم می‌شود پسر ̎اسپایروس̎، آکاردئونیست ماهری است ولی ̎نیکوس̎ و گروهش به سختی کار گیر می‌آورند. در همین حال، ̎النی̎ و پسر ̎اسپایروس̎ به ̎یورگیس̎ و ̎یانیس̎ می‌پیوندند. در سال ۱۹۳۶ نوازنده‌ها که به جبههٔ ملی پیوسته‌اند در مراسمی می‌نوازند. سروکلهٔ ̎اسپایروس̎ پیدا می‌شود ولی سکته می‌کند و می‌میرد. جبههٔ ملی سرکوب می‌شود. فاشیست‌ها کنترل اوضاع را به‌دست می‌گیرند. ̎نیکوس̎ به قتل می‌رسد و پسر ̎اسپایروس̎ دعوت رهبر یک گروه نوازندهٔ دیگر را برای کنسرت دادن در آمریکا می‌پذیرد. ̎النی̎، تنها با پسرهایش، به خاطر مسائل سیاسی دستگیر می‌شود و سال‌های جنگ را در زندان می‌گذراند. او در سال ۱۹۴۶ آزاد می‌شود و پی می‌برد که پسر ̎اسپایروس̎ که به ارتش آمریکا پیوسته تا تابعیت بگیرد و بتواند از نظر مالی به خانواده‌شان کمک کند، در آخرین روزهای جنگ در اقیانوس آرام کشته شده است. ̎النی̎ که حالا توسط همان روستائیان شرمنده‌ای که زمانی با او بدرفتاری کرده‌اند، تحت حمایت قرار گرفته، باخبر می‌شود که هر دو پسرش نیز که در دو جبههٔ مختلف در جنگ‌های داخلی شرکت داشته‌اند، جان خود را از دست داده‌اند. در سال ۱۹۴۹ ̎النی̎ که جسد ̎یورگیس̎ را در خانهٔ دوران کودکی‌اش ـ که حالا ویرانه‌ای است در دهکده‌ای که زیر آب فرو رفته ـ یافته، درهم می‌شکند و می‌گرید.
● آخرین فیلم آنگلوپولوس نخستین قسمت از سه‌گانه‌ای است که به گفتهٔ فیلم‌ساز روایت زندگی زنی خواهد بود که موفق می‌شود از قرن بیستم جان به در برد و این برای نخستین فیلم او در هزارهٔ جدید، توضیح بامسمائی است: مگر خود آنگلوپولوس یکی از آخرین بازمانده‌های سینمای هنری قرن بیستم نیست یا امکان یافتن سرمایه و علاقه برای ساخت علفزار گریان ـ که هیچ سازشی از فیلم‌ساز را بروز نمی‌دهد ـ در این دوره کم از معجزه است؟ فیلمی که با یکی از نمادهای دورِ بلندِ معرّف فیلم‌ساز ـ و طبق معمول با طراحی دقیق اجزا و ابعاد تصویر ـ آغاز می‌شود و تا وقتی به پایان می‌رسد، قریب به چهل سال از زندگی زن، ̎النی̎، و تاریخ یونان را مرور کرده است. طبق معمول این سینماگر، ظهور کامل زیبائی فیلم و جادوی نما/ صحنه‌های متحرک آن به پردهٔ بزرگ نیاز دارد؛ با این‌همه علفزار گریان نسبت به فیلم‌های قبلی از یک‌سو بیشتر به تدوین اعتماد نشان می‌دهد و پیچیدگی‌های زمانی/ مکانی کمتری دارد، و از سوی دیگر رابطهٔ سرراست‌تری با موسیقی، قصه‌های عامیانه و سرانجام تراژدی یونانی دارد. تداوم داستان ـ با همهٔ جهش‌ها و حذف‌هایش ـ خطی است و با این حال نماهای بلند آنگلوپولوس هم‌چنان می‌خواهند تاریخ را به آغوش بکشند و گذار از یکی به دیگری با وقارِ کم‌نظیری اتفاق می‌افتد. عشق دورهٔ جوانی، جامعهٔ زندهٔ هم‌جوار با طبیعت و حضور دائمی و موسیقی تا مدتی نور امید بر فیلم می‌تابانند (نغمهٔ تکرارشوندۀ این موسیقی جلوی دوربین و به وسیلهٔ ̎الکسیس̎، شوهر ̎النی̎، با آکاردئون خلق می‌شود و سپس ترجیع‌بند زیبای موسیقی خانم کارایندرو ـ یار باوفای آنگلوپولوس ـ می‌شود) ولی سپس علفزار گریان به سراغ مرثیه‌های پیاپی می‌رود و البته مرثیه‌هائی که با فاصله‌گذاری هم‌زمان فیزیکی و نمایشی، موجز و ماندگار می‌شوند: سرکوب، جدائی را از پی می‌آورد، ̎النی̎ در کسوت زندانی سیاسی گذر سال‌ها را از رهگذر ̎تغییر رنگ یونیفورم‌ها̎ درک می‌کند و در اواخر فیلم فاجعه‌ها مهلتی برای تسکین نمی‌گذارند. در فصل‌های پایانی، تقدیر نامراد زن و سبکِ باشکوهِ فیلم تداعی‌گر آثار کنجی میزوگوچی می‌شود (به ویژه آخرین نما از ̎النی̎ که خود را کنار جسد پسرش می‌رساند و رو به آسمان ضجه می‌زند). با این همه حتی اگر کسی نخواهد تحت تأثیر محتوای انسانی/ تاریخی علفزار گریان قرار بگیرد (که کار دشواری است!)، نمی‌توان قدرت‌نمائی‌های آنگلوپولوس در میزانسن‌های پیچیده‌اش را ندیده‌ گرفت: یک فصل نه دقیقه‌ای بدون قطع در یک سالن رقص که از سرخوشیِ سادهٔ جمع به ظهور شبحِ سرگردان گذشتهٔ پدر ̎الکسیس̎ و سپس مرگ می‌رسد، نمونه‌ای از یک حرکت/ یک مرحلهٔ مورد علاقهٔ فیلم‌ساز است. در فصل دیگری ملافه‌های سفید آویزان بر بند از برابر مسیر دوربین سیال، کنار می‌روند و نوازندگان پنهان و فروتن موسیقی را آشکار می‌کنند. از سوی دیگر آن تشییع جنازهٔ روی دریاچه، دهکدهٔ سیل‌گرفته و قایق‌هائی که از لابه‌لای خانه‌ها می‌گذرند با گوسفندهائی که از درختی بلند به دار آویخته شده‌اند و خونشان با گِل درآمیخته است، تصاویری هستند که از یاد نمی‌روند. سرانجام علفزار گریان که از همان عنوان شاعرانه‌اش، آب را اشک طبیعت می‌داند، علاقهٔ بصری آنگلوپولوس به کرانه، سطح و افقِ رود و دریا را در اوج نشان می‌دهد (می‌گویند در یونان کافی است، از هر طرفی، یک ساعت سفر کنید تا به آب برسید). آب و تلاقیِ جادوئی‌اش با آسمان است که قاب‌هائی از وصل و جدائی عشاق، تور عروسی گیرکرده به یک شاخه، ردیف نوازندگان (مردهائی با کلاه و پالتو ـ یونیفورم مردان فیلم و تداعی‌گر زمانه‌ای سرد و گرم‌نشدنی)، محو شدن یک دهکده و یک شیوهٔ زندگی، سربازی جان داده و مادری به بن‌بست رسیده، را به‌هم پیوند می‌زند. آنگلوپولوس، که بارها هومرِ سینما خوانده شده، چشم‌انداز طبیعی را طوری قاب می‌گیرد که چشم‌انداز عاطفی بیکران شود.


همچنین مشاهده کنید