شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

سه داستانک از معصومه ضیایی


سه داستانک از معصومه ضیایی
● راه حل ساده
پسرک می‌خواست درخت‌اش را به كریستف نشان بدهد. در راه مدرسه از او قول گرفت كه رازش را به كسی‌ نگوید. آن وقت درخت مال هر دوی آن‌ها می‌شد.
كریستف اسم درخت را پرسید.
پسرک خیلی فكر كرد. چیزی‌ به یادش نیامد. نه به فارسی. نه به آلمانی. ولی‌ گفت كه مادر و پدرش حتما می‌دانند. آن‌ها كتابی دارند، كه می‌توانند هر كلمه‌ای را هر چقدر هم كه سخت باشد، از توی آن پیدا كنند.
كریستف گفت كه لازم نیست. پدر او پلیس است و حتما می‌داند. تازه مادر، برادر، پدربزرگ و مادربزرگ‌اش هم هستند. آن‌ها حتما می‌دانند.
پسرک گفت مادر او مربای‌ خوشمزه‌ای‌ با میوه‌ی آن درست می‌كند و با خوشحالی‌ دست‌ها را به هم كوبید و به سمت درخت دوید.
خانم معلم به زغال‌اخته‌های‌ توی دست آن‌ها نگاه كرد:
- مبادا از این‌ها بخورید بچه‌ها!
كریستف گفت:
- در ایران این‌ها را می‌خورند.
خانم معلم بعد از کمی فکر به پسرک نگاه کرد و گفت:
خُب، اگر در ایران واقعا این‌ها را می‌خورند، تو می‌توانی بخوری!
بعد به کریستف نگاه کرد: ولی تو، تو می‌دانی‌ كه این‌ها خوردنی نیست. پس نمی‌خوری! یادتان كه نمی‌رود؟
۱۸ اكتبر ۲۰۰۴
● زن
زندانی بود. توان‌اش كه فروكش می‌كرد، می‌گفت:
- باید خودم را آزاد كنم. می‌روم. حتما!
همه می‌دانستند كه او نمی‌تواند و نمی‌رود. هیچ كس هم نمی‌توانست به او كمك كند. بچه‌ها گاهی سرشان را زیر لحاف فرومی‌بردند و بی‌صدا هق‌هق می‌كردند. دست و پای او به آن‌ها بسته شده بود.
یك روز كمی پس از این كه آن‌ها یك به یك حلقه‌های‌ زنجیر را بازكردند و رفتند، وقت رفتن او هم رسید. برای همیشه.
● روز اول جنگ
آقاجان رادیو را روشن می‌كند. با صدای رادیو در اتاق سكوت می‌شود. همه به هم نگاه می‌كنند. در نگاه‌ها نگرانی و بی‌تابی است. هر چند لحظه یك بار، كسی وسطِ سكوت بقیه چیزی می‌گوید كه بی‌جواب می‌ماند. نوه‌ی‌ آقاجان چهار دست و پا توی اتاق می‌چرخد. به هر كس كه می‌رسد، روبرویش می‌نشیند و زل می‌زند به او. در نگاهش تعجب است. هیچ كس به او توجه نمی‌كند. رادیو مارش نظامی دیگری پخش می‌كند. همه با هم شروع می‌كنند به حرف زدن. بچه آستین پیراهن آقاجان را دو دستی‌ می‌گیرد. می‌خواهد بلند شود. نمی‌تواند و می‌افتد. گریه و جیغ‌اش همه را ساكت می‌كند. آقاجان او را بغل می‌كند. گوشی‌ تلفن را برمی‌دارد و می‌گوید:
غلط نكنم كودتا شده!
منبع : ماهنامه ماندگار


همچنین مشاهده کنید