جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

مسلمان شدن راهب مسیحی (حکایت خوبان)


مسلمان شدن راهب مسیحی (حکایت خوبان)
یكی از علمای مسیحی در صومعه ای در بیابان عبادت می كرد، دید در راه دو دسته می آیند، یك دسته سوار بر مركبها و اسلحه به دست و خوشحال اما دسته ای دیگر اندوهگین و همچون اسیر، خوب نگاه كرد ناگهان دید سرهایی بر سر نیزه ها كرده اند سخت حیران شد كه این سرها چیست؟
وقتی نزدیك شدند، چشمش به سری (سر امام حسین (ع)) افتاد، دید خونها در لبهای او خشكیده اما چشمها پرفروغ، در فكر فرو رفت، گویی با آن سرسخن می گفت، از آنان سؤال كرد، آنان صاحب سر را معرفی كردند. از رئیس كاروان پرسید، عمر سعد را به او نشان دادند. به او گفت: آیا ممكن است امشب تا فردا صبح این سر را به من بدهید. گفتند با سر چكارداری؟
گفت: مطلبی دارم، هرچه بخواهید به شما می دهم، سرانجام آنان كه دنیاپرست بودند، ده هزار درهم گرفتند و سر را تحویل راهب دادند.
راهب سر را به صومعه خود برد و شست و خوشبو كرد و روی زانویش گذاشت و تا صبح گریه كرد.
صبح كه شد، مامورین نزد او آمدند تا سر را بگیرند، او خطاب به سر مقدس كرد و گفت: «سوگند به خدا جز مالك خودم نیستم. (یعنی نمی توانم كاری بكنم) وقتی روز قیامت شد، نزد جدت
محمد (ص) گواهی بده كه من گواهی به یكتایی خدادادم و گواهی می دهم كه محمد (ص) عبد و رسول خدا است. به دست تو اسلام آوردم و من خادم تو هستم».(۱) آری امام حسین (ع) این چنین چراغ راه هدایت است.

۱- بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۲۳۹
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید