شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دل آتش پرست من که در آتش چو گوگردی


دل آتش پرست من که در آتش چو گوگردی    به ساقی گو که زود آخر هم از اول قدح دردی
بیا ای ساقی لب گز تو خامان را بدان می‌پز    زهی بستان و باغ و رز کز آن انگور افشردی
نشان بدهم که کس ندهد نشان این است ای خوش قد    که آن شب بردیم بیخود بدان مه روم بسپردی
تو عقلا یاد می‌داری که شاه عقلم از یاری    چو داد آن باده ناری به اول دم فرومردی
دو طشت آورد آن دلبر یکی ز آتش یکی پرزر    چو زر گیری بود آذر ور آتش برزنی بردی
ببین ساقی سرکش را بکش آن آتش خوش را    چه دانی قدر آتش را که آن جا کودک خردی
ز آتش شاد برخیزی ز شمس الدین تبریزی    ور اندر زر تو بگریزی مثال زر بیفسردی


همچنین مشاهده کنید