سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

پرده‌اول، صحنه عاشقانه (قسمت پایانی)


واگنر در صحنهٔ شورانگیزی که پایان‌بخش پردهٔ اول است، این پرده را به اوجی نفس‌گیر می‌رساند. برای درک کامل این صحنه، دانستن وقایع پیشین مجموعهٔ حلقهٔ نیبلونگ می‌تواند سودمند باشد.
آلبریش، کوتولهٔ نیبلونگ، طلائی را که به دوشیزگان راین، یا پریان رود راین، تعلق داشته است می‌دزد و از آن حلقه‌ای می‌سازد که به هر کس آن را در انگشت کند و بخواهد منکر عشق شود نیروئی بی‌کران می‌دهد. این حلقه نیز به ‌نوبهٔ خود به‌دست وُتان، سرآمد خدایان؛ از کوتوله ربوده می‌شود. (واژهٔ Wednesday، چهارشنبه، از Wotan´s day ریشه گرفته است).
چیزی نمی‌گذرد که وُتان خود در تنگنا قرار می‌گیرد تا حلقه را پس دهد؛ او گرفتار این هراس است که مبادا آلبریش حلقه را بازپس گیرد و از آن برای نابودی او استفاده کند و به امید ایمن داشتن خود، پهلوانانی را در اطراف قصرش، والهالا (Valhalla)، به‌کار می‌گمارد. دختران وُتان که الاهه‌هائی به‌نام والکوره هستند، سوار بر اسب در میدان نبرد می‌تازند و اجساد دلاورترین جنگجویانشان را گردآوری می‌کنند. عنوان این اپرا به یکی از والکوره‌ها به‌نام برونهیلده (Brünnhilde) که دختر دلبند وُتان است اشاره دارد.
وُتان که در پی آفرینش قهرمانی برای بازپس گرفتن حلقه است، از میان انسان‌ها همسری برمی‌گزیند و پدر دو قلوهای والسونگ (Wälsung) می‌شود: پسری به‌نام زیگموند و دختری به‌نام زیگلینده. دو‌قلوها بی‌خبر از آنکه پدرشان وُتان سرآمد خدایان است، او را به‌نام والسا (Wälse) می‌شناسند. خواهر و برادر در کودکی با ربوده شدن زیگلینده و قتل مادرشان توسط یکی از قبیله‌های دشمن، از یکدیگر جدا می‌افتند. زیگموند، یاغی می‌شود و زیگلینده به رغم تنفر، سرانجام به ازدواج با هوندینگ (Hunding) رئیس قبیله تن می‌دهد. در جشن عروسی، در خانهٔ هوندینگ، وُتان در هیئت پیرمردی خاکستری‌پوش ظاهر شده و شمشیری سحرآمیز را در تنهٔ درختی که خانه پیرامونش ساخته شده فرو می‌برد و اعلام می‌کند شمشیر از آن کسی است که بتواند آن را از درخت بیرون بکشد. هوندینگ و پیروانش برای بیرون کشیدن شمشیر تلاش می‌کنند اما ناتوان می‌مانند.
آغاز پردهٔ اول والکوره هنگامی است که زیگموند بی‌سلاح و گریزان از دشمنان، بی‌خبر از همه چیز در خانهٔ هوندینگ، که برای شکار بیرون رفته است، پناه می‌گیرد. زیگموند و زیگلینده، که نمی‌دانند خواهر و برادر هستند، کم‌وبیش از همان لحظهٔ نخست دلباختهٔ یکدیگر می‌شوند. هوندینگ از شکار باز می‌گردد و پی‌می‌برد که این غریبه - که خود را وه‌والت (Wehwalt، محنت‌زده) می‌نامد - از دشمنان قبیلهٔ او است. او آن شب زیگموند را به رسم مهمان‌نوازی پناه می‌دهد اما می‌گوید که روز بعد می‌بایست با یکدیگر نبرد کنند. زیگلینده به همسرش شربتی خواب‌آور می‌خوراند و به زیگموند می‌گوید که انتقام زندگی ننگین و نکبت‌باری که خود از سر گذرانده است توسط قهرمانی که بتواند شمشیر را از درخت بیرون بکشد ستانده خواهد شد. هنگامی‌که آنها یکدیگر را شوریده‌وار در آغوش دارند، در کلبهٔ گشوده می‌شود و مهتاب شب زیبای بهار بر آنها می‌تابد.
گزیده‌ای که به بررسی آن خواهیم پرداخت، در پایان صحنهٔ عاشقانه و هنگامی است که زیگموند و زیگلینده رفته رفته متوجه شباهت شگفت‌انگیزشان شده و سرانجام درمی‌یابند که خواهر و برادر هستند. از آنجا که معشوق زیگلینده دیگر نمی‌خواهد وه‌والت (محنت‌زده) خوانده شود، زیگلینده او را زیگموند (پیروز) می‌نامد. زیگموند با تلاش فراوان، شمشیر را از درخت بیرون می‌آورد و دو دلباخته یکدیگر را با شور و شعف در آغوش می‌کشند. (ثمرهٔ این پیوند نامشروع، زیگفرید خواهد بود؛ قهرمان انسانی مجموعهٔ حلقهٔ نیبلونگ. در اساطیر و فرهنگ عامیانهٔ بسیاری سرزمین‌ها، قهرمانان اغلب ثمرهٔ عشق نامشروع محارم هستند).
واگنر در این گزیده، سیلان موسیقائی پیوسته‌ای می‌آفریند که با دگرگونی‌های مکرر در تمپو، دینامیک و رنگ‌آمیزی‌های ارکستر شوریدگی تب‌آلود دو دلباخته را تجسم می‌بخشد. خط‌های آوازی به‌طور شاخص در گستره‌ای از بیان گفتارگونه تا کیفیتی بسیار ملودیک در نوسان است و به‌گونه‌ای کامل بازتاب فراز و نشیب‌ها و معنای کلام هستند. برای مثال، واژهٔ نوتونگ (Notung، ضروری) - نام شمشیر - هنگامی‌که با پرشی پایین‌رونده به فاصلهٔ اکتاو خوانده می‌شود، تأکید فراوان می‌یابد.
در این گزیده، چندین لایت موتیف - گاه همزمان - شنیده می‌شوند. لایت‌موتیف والهالا - کاخ وُتان - نخستین‌بار زمانی شنیده می‌شود که زیگلینده به زیگموند نگاه می‌کند و نمود دوباره‌اش هنگامی است که زیگلینده، وُتان (پیر خاکستری‌پوش) را به یاد می‌آورد که چگونه در جشن عروسی به او چشم دوخته بود. لایت موتیف بسیار مهم شمشیر در نخستین نمود، هنگام اشارهٔ زیگلینده به آتش چشمان زیگموند، آشکار و نمایان است. این لایت‌موتیف با دینامیک PP ارائه شده و با لایت‌ موتیف والسونگ (طایفهٔ زیگموند و زیگلبنده) می‌آمیزد. کمی ‌بعد، هنگامی‌که زیگموند شمشیر را از درخت بیرون آورده و دو دلباخته در اثنای پایان ارکستری پرده اول یکدیگر را در آغوش می‌کشند، موتیف شمشیر، که بادی‌های برنجی می‌نوازند، جلوه‌ای برجسته دارد. لایت‌موتیف‌های دیگر این بخش، لایت‌موتیف‌های عشق و بهار هستند.
(زیگلینده موی زیگموند را از پیشانی کنار زده و حیرت‌زده نگاهش می‌کند).
                                     زیگلینده
  ببین چه پیشانی فراخی داری، Wie dir die Stirn so offen steht
  و شبکه‌ٔ رگ‌ها چه‌سان پیچ‌وتاب‌خوران Der Adern Geنst in den Schlfen
  بر شقیقه‌هایت می‌دود. !Sich Schling
  از شوقی که افسونم می‌کند Mir zagt es vor der Wonne, die mich
  به لرزه می‌افتم. !entzückt
     
موتیف والهالا، هورن‌ها، P.
  این مرا در اندیشه‌ای غریب فرو می‌برد: :Ein Wunder will mich gemahen
  گرچه امروز نخستین‌بار است که می‌بینمت، ,den heut zuerst ich erschaut
  پیشاز این نیز تو را دیده‌ام! mein Auge sah dich schon!
                                     
                                     زیگموند
  رؤیای عشق به اندیشهٔ من نیز Ein Minnetraum gemahnt
  راه می‌یابد: auch mich
  سوزان در آتش این پندار که تو را پیش in heissem sah ich
  از این دیده‌ام! !Dich schon
                                     
                                     زیگلینده
  در جویبار شبیهم را دیده‌ام؛ Im Bach erblickt ´ich mein eigen Bild
  و حال آن را از نو می‌بینم. und jetzt gewahr ic es wieder
  همان‌گونه که در آب می‌نمود. wie einst dem Teic es enttaucht
  اکنون تو تصویرم را به من می‌نمایانی. !bietest mein Bild mir nun du
                                     
                                     زیگموند
موتیف عشق، تو همان شبیهی هستی Du bist das Bild, 
 در آواز که در خود نهان داشتم. .das ich in mir barg
                                     زیگلینده
موتیف عشق، آرام! بگذار صدایت را گوش کنم. O still! Lass mich der Stimme lauschen
هورن، P، خیال می‌کنم صدائی است که در .mich dünkt, ihren Klang hört ich
  کودکی شنیده‌ام. als Kind
  اما نه! به‌تازگی آن را شنیده‌ام - Doch nein! Ich hörte sie neulich
  پژواک صدایم بود که در جنگل als meiner Stimme Schall
  باز می‌آمد. .mir widerhalte der Wald
                                     
                                     زیگموند
  ای دلنشین‌ترین صدا برای من! !O lieblichste Laute , denen ich lauschte
زهی‌های بم، موتیف والسونگ،
P، همراه با اجراء موتیف شمشیر
به‌وسیلهٔ ترومپت باس، PP،


همچنین مشاهده کنید