جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

تا عشق تو را به جان ربودم


تا عشق تو را به جان ربودم    بی درد تو یک نفس نبودم
از روز ازل هنوز مستم    وز شوق الست در سجودم
گفتی که جمال خود نمایم    این خود ز کمال تو شنودم
در آتش هجر انتظارم    می‌سازم و سوخت این وجودم
بی لطف تو بوی خوش ندارم    گر جمله گلاب و مشک و عودم
از بوی جگر که می‌گدازم    بر اوج فلک رسید دودم
مفتاح هدایتم تو دادی    آنگه در اهلیت گشودم
در عشق تو یافتم سعادت    صد باره درون خود زدودم
نامم ز تو زان شده است عطار    کز حسن تو عارفی نمودم


همچنین مشاهده کنید