سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

به جائی رسید عشق که بر جای جان نشست


به جائی رسید عشق که بر جای جان نشست    سلامت کرانه کرد، خود اندر میان نشست
برآمد سپاه عشق به میدان دل گذشت    درآمد خیال دوست در ایوان جان نشست
مرا باز تیغ صبر بفرسود و زنگ خورد    مگر رنگ بخت داشت بر او زنگ از آن نشست
فغان از بلای عشق که در جانم اوفتاد    تو گفتی خدنگ بود که در پرنیان نشست
مرا دی فریب داد که خاقانی آن ماست    به امید این حدیث چگونه توان نشست


همچنین مشاهده کنید