جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

یک جهان شوخی به یک عالم حیا آمیختند


یک جهان شوخی به یک عالم حیا آمیختند    کان دو رعنا نرگس از بستان حسن انگیختند
دست دعوی از کمان ابرویش کوتاه بود    زان جهت بردند و از طاق بلند آویختند
بود پنهان در یکتائی که در آخر زمان    بهر پیدا کردن آن خاک آدم بیختند
ریخت هرجا هندوی جانش به ره تخم فریب    از هوا مرغان قدسی بر سر هم ریختند
خلق را حسنش رهانید آن چنان از ما سوی    کز مه کنعان زلیخا مشربان بگریختند
بست چون پیمان به دلها عشق تو پیوند او    دیده پیوندان ز هم پیوندها بگسیختند
پیش از آن کز آب و خاک آدم آلاینده‌ست    عشق پاک او به خاک محتشم آمیختند


همچنین مشاهده کنید