شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دلبران جمله غلام لب چون نوش تواند


دلبران جمله غلام لب چون نوش تواند    بنده‌ی حلقه‌ی زلفین و بنا گوش تواند
وانکه بردند به گردون ز کله داری سر    هم کمر بسته‌ی آن قد قباپوش تواند
بر سر ناله و فریاد جهانی زن و مرد    سال و ماه از غم لعل لب خاموش تواند
باده نوشان لبت جمله خرابند امروز    تا چه در ساغرشان بود؟ که بی‌هوش تواند
پردلانی، که ز سر پنجه سخن می‌گفتند    همه بی‌توش و تن از هجر تن و توش تواند
بس درون سوخته کندر شب هجران چون دیگ    بر سر آتش سودای جگر جوش تواند
اوحدی دوش به کف جان و دلی داشت، کنون    هر دو در بند سر گیسوی بر دوش تواند


همچنین مشاهده کنید