شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

این غزل یک دو نوبت از سرسوز


این غزل یک دو نوبت از سرسوز    بلبلی باز گفت در نوروز
کای گل تازه روی خندان لب    وی دلارای بوستان افروز
گر بدانستمی که فرقت تو    اینچنین صعب باشد و دلسوز
از تو خالی نبودمی یکدم    وز تو دوری نجستمی یک روز
من چنین از تو دور و بر وصلت    خار سر تیز از آن صفت پیروز
در دلم زان دراز سوختنیست    این همه زخم ناوک دلدوز
گل بخندید و گفت خامش باش    و آتش دل ز خار بر مفروز
اگرت هست برگ صحبت ما    دیده‌ی باز را به خار بدوز
برکناری برو چو چنگ بساز    در میانی بیا چو عود بسوز
هر که دارد سر محبت تو    گو ز خواجو بیا وعشق آموز
وین گهرها که می‌کند تضمین    یک بیک میگزین و میاندوز


همچنین مشاهده کنید