یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


ام البنین در انتظار علمدار دشت کربلا


ام البنین در انتظار علمدار دشت کربلا
آیینهای مذهبی سنّتی اغلب برگرفته از اعتقادات مردمانی است که در طول تاریخ روایت و داستانهایی را سینه‌به‌سینه حفظ و به گوش مردمان امروز سرزمینهای مختلف رسانده‌اند.
به تحقیق و به یقین می‌توان ادعا کرد که حادثه و واقعة دهم محرم سال ۶۱ هجری‌قمری یکی از مهم‌ترین بزنگاههایی است که سرنوشت و خط و جهت انسان را در تمامی طول تاریخ پس از آن واقعه، رقم زده است و این واقعه خود انگیزه‌ای شده که به مناسبتهای مختلف و در زمانهای متفاوت توسط نویسندگان و هنرمندان و مخصوصاً اشخاصی که غم و عرق مبارزه با تهاجم فرهنگی را دارند،‌ مورد توجه واقع گردد.
در این جهت سعید شاپوری به زندگیِ ام‌ّالبنین (مادر حضرت ابوالفضل عباس (ع) ) می‌پردازد و با استفاده از ابزارها و نشانه‌های لازمه، در هنر نمایشی اثری خل‍ّاق را به صحنه می‌آورد.
در نمایش «روزهایی که به یادت گذشت» نویسنده و کارگردان از منظری دیگر، واقعه عظیم عاشورا را به تصویر درآورده است. ام‌ّ‌البنین پس از اتمام روز عاشورا و بازگشت اسرا از شام به مدینه، هر روز به دروازه شهر می‌رود و منتظر می‌ماند که عباس علمدارش بازگردد. نکته قابل توج‍ّه‌ای که می‌توان در این اثر به صورت شاخص به آن اشاره کرد، این است که کارگردان اسیر تکرار و حاشیه‌پردازیهایی که در بیشتر آثار نمایشی مذهبی دیده می‌شوند، نشده است.
نویسنده با رودررو قرار دادن شخصیت «رابعه» عروس ام‌ّ‌البنین و عشق و علاقه وافر وی به شوهر شهیدش (جعفر) و همچنین به تصویر درآوردن عشق و محب‍ّت « ام‌ّ‌البنین» به حضرت ابوالفضل عباس (ع)، در واقع با استفاده از تمهیدات و تکنیک سینمایی (از آخر به اول داستان آمدن) فضایی را برای مخاطب ایجاد می‌کند که نسبت به آنچه که می‌بینید، تفکر و غور در مسائل و جزئیات آن کند.
بنابراین سعید شاپوری مفهوم انتظار را در جا به‌ جای نمایش لحاظ کرده است و این مسئله در شکل گرفتن مفهوم جهان‌شمول عاشورا و پایداری و ماندگاری آن از دید و منظر اشخاص نمایشی به درستی به مخاطب انتقال داده می‌شود.
ادبیات و چینش کلمات آن هم از منظری که تا به حال کمتر به آن پرداخته شده است، سرشار از انگاره‌های نمایشی، داستانی بدیع و موقعی‍ّتهای ناب دراماتیک می‌باشد که این نوع نگاه توسط دیگر هنرمندان بایستی کشف، بازشناسی و بازآفرینی شود.
شیوه کارگردانی و ارائه میزانسنهای کارکردگرایانه در نمایش «روزهایی که به یادت گذشت» یک بار دیگر این نکته را در ذهن متبادر می‌کند که نمایش مذهبی صرفاً متعلّق به زمان و مکان مشخص و معی‍ّنی نمی‌تواند باشد.
یعنی با استفاده از امکانات و تکنیکهای ناب تئاتری، می‌توان اثری را خلق کرد که هم مخاطب حرفه‌ای در حیطه هنرهای نمایشی و هم مخاطب عام به وضوح و روشنی با موضوع جهان‌شمول نهضت عاشورا همخوانی داشته باشد.
از نوآوریهای نمایش مذکور در حیطه اجرا، می‌توان به جنس بازی بازیگران اشاره کرد که با استفاده از شیوه بازی در بازی، آن هم در فضایی واقعگرایانه، انتقال مفاهیم مورد نظر نویسنده و کارگردان را به درستی به مخاطب ارائه می‌دهد.
از نکات قابل توجه دیگر ریتم مناسب نمایش است که به باور تماشاگر برای دریافت داستان نمایش کمک می‌کند. چرا که سرضرب بودن ریتم صحنه‌ها در چنین نمایشی که روایتش در موازات یکدیگر بر صحنه به تصویر درمی‌آیند، از نکات فنّی و تکنیکی در عرصة کارگردانی به حساب می‌آید.
نویسنده با تأکید بر این جمله کلیدی نمایش که «روزهای خداوند سه دسته‌اند:
۱) روزهایی که بودی
۲) روزهایی که نبودی
۳) روزهایی که به یادت گذشت»
دائماً به مخاطب یادآور می‌شود که مفهوم انتظار پس از گذشت این همه سال از واقعة دهم محرم سال ۶۱ هجری‌قمری برای هم‌نوا شدن با سالار دشت نینوا و همچنین علمدار بی‌بدیل کاروان حضرت سیدالشّهدا، همچنان در دل و جان شیفتگان آن حضرت باقی مانده است و خواهد ماند.
تمهیدات اتّخاذشده توسط سعید شاپوری در خلق میزانسنهای ناب، نه تنها باعث شده که این اثر در چارچوب یک نمایش مذهبی جای خود را در بین تماشاگران باز کند، بلکه شروع یک چنین حرکتی از سوی کارگردان و عوامل اجرایی این نمایش، این نوید را می‌دهد تا هنر نمایش و در این مورد خاص، نمایش مذهبی راه صحیح نفوذ در بین مردم را باز و هموار سازد.
سعید شاپوری
منبع : سورۀ مهر