چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا
منجی و نجات
موضوع ظهور منجی در تاریخ ادیان بشری به ضرورت چیز دیگری بهنام نجات بوده است. بنابراین شایسته مینماید تاپیش از طرح موضوع منجی ابتدا در باره خود نجات اندكی تامل كنیم.به تعبیر دیگر آنچه سبب شده است تا اندیشه ظهور منجی در ادیان شكل بگیرد درمانگی ،گرفتاری ، وبحرانهای خانمان براندازی بوده است كه تمامی موجودیتحیات مردمان را تهدید به نابودی میكرده است وتودههای مردم كه خود قادر به رفع آن بلایای بزرگ نبودند برای رهایی از آن، ظهور نجات دهندهای را انتظار میكشیدند.
معنای واژگانی نجات نیز عبارت است از: رها شدن ، خلاصی یافتن، ودر تعریفهای مقدماتی برای انسان یعنی رهایی از هرچیزی كه مانع زندگی سالم میشود. مثل رهایی از زندان، رهایی ازغرق شدن در دریا، نجات از بیماری، رهایی از اندوهی كه روان انسان رامغلوب خود كردهاست. مطابق این گونه تعریفها از كلمه نجات چندان غیر منتظره نخواهد بود كه آدمها در مراحلی خاص یا در گرفتاریهایی مرگآور به این نتیجه برسند كه خود قادر به حل مشگل خود نیستند.
در قرآن نیز كلمه نجات با همین لفظ برای رسولانی مانند نوح، لوط، شعیب، موسی وبرخی رسولان دیگر آمده است. مانندنجات نوح از غرق شدن در آن طوفان بزرگی كه همه مردمان دیگر در آن نابود شدند.[۱] نجات لوط پیامبر از شهری كه مردمان آن رفتارهایی آلوده بهناپاكی داشتند[۲]. نجات بنی اسرائیل از چنگ مصریان[۳].
در مثالهای فوق از قرآن، دربرابر نجات یافتگان، قومی یاملتی دیگر كه شایستگی زندگی پاك وسالم رانداشتهاند منهدم شدهاند. در داستان طوفان نوح همه مردمان جهان نابود میشوند ودر برابرنابودی آنها، نوح وهمراهانش نجات پیدا میكنند. در واقعه سدوم وگمورا نیز تمامی اهالی آن شهرها در صاعقههای عذاب میسوزند ودر مقابل، لوط وخانوادهاش نجات پیدا میكنند مگر همسر لوط كه تمایل به مردم آن شهر داشت ونتوانست نجات پیدا كند. همچنین در داستان نجات بنی اسرائیل از مصر همه سپاهیان فرعون وخود او با تمامی وسایلی كه داشتند در نیل غرق شدند.
بنا براین مفهوم نجات ورهایی دراین داستانها از یكسو با نابودی یك اكثریت وازسوی دیگر با نجات یك اقلیت همراه است. به تعبیر دیگر، آنچه موجب ناگواری وعذاب در زندگی آن اقلیت بوده نه عوامل طبیعی ونه حوادث غیر مترقبه است بلكه نتیجه تعارض وتضادی بوده كه درمیان خود آدمها وجود داشته است. حوادثی مانند طوفان وغرق شدن مردمان، صاعقههای آتش وخاكستر شدن اهالی سدوم وگمورا، برهم برآمدن نیل وغرق شدن فرعونیان، همه وهمه بعنوان دستی قدرتمند از سوی خداوند بوده است كه برای نجات صالحان از چنگ نا اهلان به كار افتاده است.
تعبیر دیگری كه از این حوادث میتوان ارائه داد اینكه آن مردمان در اعمال نادرست خویش غرق گشتند ودر آتش هوسهای خود سوختند وداوری خداوند همین است كه مردمان را به اعمال وكردار خودشان گرفتار میكند ونجات یافتهگان كسانی هستند كه با اعمال وكردار آن اكثریت همسو وهمآهنگ نبودند.
در انجیل به نقل از عیسی مسیح در مورد آخرالزمان نیز این پیشگوییها آمده است كه ملت ها در جنگ وستیز باهم خواهندبود، قحطی، وبا وزلزلهها واقع خواهد شد. مردم ازیك دیگر نفرت پیدا خواهند كرد.آفتاب تاریك میگردد، ماه بینور میشود، ستارگان از آسمان فرو میریزند.[۴] آنچه دراین پیشگویی آمده بسیار هراس انگیزتر از طوفان نوح وداستان سدوم وگمورا است. اما نكته مهمتر دراین گفتارها آن است كه تمامی این حوادث ومصیبتهای بزرگ مانند درد زایمانی است كه بشریت باید آن را از سر بگذراند تا شایستگی ایمان به نجات را پیداكند. همچنین در این گفتارها خدا مستقیماً به نجات بشریت نمیآید بلكه عیسی مسیح بعنوان فرستاده خدا به نجات ایمان آورندگان خواهد شتافت.[۵]
با آنكه عیسی مسیح آمده بود تا گناه انسان را به دوش خودبگیرد در عین حال بسیاری از مردمان در آن آتش نهایی از بین خواهند رفت. موضوع آتش نهایی وچگونگی انهدام بزرگ دربرخی سورههای مكی قرآن نیز آمده است. مانند سوره تكویر و سوره زلزال. اما در قرآن هم این انهدام آغاز یك نجات عظیم برای ایمان آورندگان خواهدبود.
انتظار برای یك دگرگونی بنیادی وناگهانی در برخی ملتها واقوام پیشین زمینه ساز پدید آمدن اعتقاد به هزارهها شد. بسیاری از نسلها كه در انتظار آن دگرگونی ناگهانی بودند چون وقوع آن را درعینیت ندیدند بر این گمانه دل بستند كه شاید دریكی از هزارههای تاریخ دینی خودشان آن واقعه بزرگ صورت عینی به خود گیرد.
چون مفهوم رهایی، از مشگلات نسبتاً ابتدایی وفردی ، وحتی قومی بسیار فراتر وگستردهتر شد، وچون آتش نهایی دربرگیرنده تمامی جهان دانسته شده است از این رو مفهوم رهایی ونجات نیز مفهومی جهانی و دغدغهای برای تمامی بشریت تلقی شده است. احتمالاً همین تلقی نسبت به آتش نهایی وآخرالزمان یكی از مهمترین عواملی بوده است كه تصویر یك منجیِ جهانی را در اكثر ادیان گذشته پدیدار نموده است. از سوشیانت موعود آیین زردشتی تا شیلوه موعود یهود وعیسی مسیح درمسیحیت وامام مهدی در نزد مسمانان شیعه.
اگرچه نوعی وحدت موضوعی میان همه ادیان ونحلههای دینی فوق در باره منجی دیده میشود اما از سوی دیگر تعارضهایی نیز درمیان آنان وجود دارد. مهمترین این تعارضات آن استكه پیروان هركدام از ادیان - بهجز نحلههای عرفانی – منجی را كسی یا شخصیتی از دین خودشان میدانند. شاید ریشه این تعارض ازآنجا باشد كه هرقومی وملتی صرفاً دین خودرا برحق وادیان دیگر را باطل میپندارد. مشخصترین متن دینی كه این نكته درآن تاكید شده است سفرپیدایش تورات است كه پادشاهی وفرمانروایی بر همه جهان را در آینده سهم یكی از وارثان یهودا پسر اسرائیل میداند[۶]. دراین طرح شیلوه نجات بخش قوم اسرائیل به گونهای تصویر شده است كه تمامی امتهای جهان اورا اطاعت خواهند كرد. بسی محتمل است كه این گونه تلقی از منجی بیشتر معطوف به یك برتری خواهی قومی ودینی باشد واحتمالاً این گونه تلقیها از منجی نه تنها سبب نجات بشریت نمیشود بلكه بهآتش جنگها وخصومتها بیشتر دامن خواهد زد، واگر چنین باشد این اعتقادات نه تنها به صلح جهانی كمك نخواهد كرد بلكه بیشتر موجب تنازع وجدال بین پیروان ادیان میشود، وبه جای گفتگوی تمدنها ، برخورد تمدنها را سبب میشود.تعارض مهم دیگر اگر چه ربط چندانی با جدال پیروان ادیان باهم ندارد اما تعارضی است میان دورههای تاریخی گوناگون درسیر گذارهای تمدنی یك ملت. به نظر میرسد كه آتش نهایی كه مسیح خبر آن رامیداد یا آنچه قرآن درباره شكافته شدن آسمان ،انهدام زمین وظهور آخرالزمان بیان كرده است در هر دورهای متناسب با جهان بینی یا پارادایم مربوط به همان دوره تمدنی تفسیر وتلقی شده است. واین تفسیرهایا تلقیها با تغییر تمدنها ودگرگونی جوامع بشری اعتبار خود را تاحدود زیادی از دست میدهد.
البته بدون آنكه اعتقاد به منجی از میان برود. به تعبیر دیگر آنچه در این دگرگونیها اتفاق میافتد تغییر شكل وشمایل وهویت عینی منجی است كه از یك شخصیت ویژه با مشخصات فامیلی معیین به شخصیتی دیگر با مشخصات فامیلی دیگر تغییر مییابد . مانند سوشویانت در آیین زردشت پیش از اسلام كه بعد از اسلام برای ایرانیان در هیات مهدی فرزند امام یازدهم تبلور عینی یافت.
یا مانند شیلوه كه بعد از ظهور مسیحیت برای مسیحیان به هیات مسیح در آمد .
اما آنچه تمامی هیاتها ونمودها، وتلقیهای پیشین از منجی را در عصر حاضر به چالش گرفته، چیزهایی است مانند توسعه انسانی، و پدید آمدن نسبیِ دموكراسی، كه مرهون شكل گرفتن طبقه متوسط اجتماعی در جوامع امروز بشری است. طبقهای كه باروند مدرنیته همراه و رو به توسعه است، و به نظر میرسد كه شكل گیری دموكراسی ومردم سالاری سازگاری چندانی با اطاعت از یك رهبری برتر نداشته باشد.
همچنین توسعه نسبی مفاهیمی چون عدالت، آزادی، ورعایت حقوق همه انسانها، آن روند رو به ویرانی راكه قدما به آن باور داشتند تاحدودی كمرنگتر كرده و امید به بهبودی وزندگی راتقویت نموده است . تلاش انسان امروز برای آباد كردن جهان نكتهای است كه با اندیشه ویرانی و آتش نهایی همخوانی ندارد..
اما با همه این اشكالات كه بسی قابل تامل نیز هست، نوع دیگری از تاویل وتلقی نسبت به مسئله نجات درمیان نحلههای عرفانی پدید آمده بود كه شاید طرح آن هم تعارض میان اقوام وملتها را ازمیان بر دارد ، هم تعارض میان دورههای تمدنی وتاریخی را، و هم به توسه انسانی وروند دموكراسی كمك خواهد كرد
این طرح عبارت است از نوعی تعبیر، تاویل، وتلقی باطنی یا عرفانی از موضوع نجات ومنجی كه وقوع آن انهدام وسپس نجات را نه درآیندهای نامشخص بلكه در هر لحظهای میتواند نشان دهد.در این تاویل فروپاشی نظام هستی وباز سامان یابی آن نه در آیندهای دور كه در تمامی آنات این هستی واقع میشود، وعنصر زمان چیزی نیست جز به هم پیوستن هستیهای نوبه نوشونده.
دراین نوع هستی شناسی همه چیزهایی را كه در عالم خلق دیده میشود از منظری دیگر وبا نگاهی دیگر مورد ارزیابی قرارگرفته است. هیچ چیز در این عالم ثابت نیست. همه اجزاء هستی مدام در حال نیست شدن وبلافاصله هست شدن میباشند.جهان هستی كه به نظر ما ساكن ویك نواخت دیده میشود، دائم نابود میشود وباز ازنو جهانی دیگر مشابه آن از جایی به نام لامكان ولازمان زاده میشود. هستی، به نوری یا به شعلهای می ماند كه ممكن است كودكان آن را چیزی مستقل وپایدار تصور كنند درحالی كه این نور وشعله از منبعی برمیخیزد كه آن منبع به چشم نمیآید. اما بهمحض آنكه حتی برای یك لحظه آن منبع فیضان خود را قطع كند نور وشعله هم دیگر دوام نخواهد داشت [۷].
این نظریه توسط كسانی چون محییالدین عربی، عینالقضات ، ومولوی بسط وگسترش یافته است. به نظر میرسد كه عمده ترین پایگاهی كه این نظریه در متن مقدس دارد آیات مربوط به خلقجدید است[۸].كلمه جدید در آیات مزبور تنها به معنای نو وتازه نیست ، بلكه معنای جدایی هربار آفرینش تازه از آفرینش پیشین را نیز در خود تعبیه دارد.
آنچه نحلههای غیر عرفانی از آیات مربوط به خلق جدید وقیامت تلقی میكنند همان داستان انهدام نهایی و ازنوآفریده شدن مردمان در قیامت وعالم پس از مرگ است.بنا براین دوتلقی كاملاً متفاوت در باره آفرینش ومرگ پدید آمده است .
یكی آفرینش عالم وهستی را مربوط به زمانی دور میداند كه خداوند در آن زمان هستی را آفرید واز آن پس عالم هستی همچون كارخانهای به چرخش مدام خود آغاز كرد واین چرخش وحیات همچنان ادامه دارد تا در آیندهای دیگر كه همه چیز به كهنگی وتباهی وفساد برسد آنگاه به ناگهان عالم هستی از هم خواهد گسست وپس از آن فرو پاشی، قیامت وعالم پس از مرگ برای همه آنان كه از اول تا آخر آمدهاند مهیا خواهد شد.
در این نظریه خلق جدید را همان قیامتی تلقی كردهاند كه در آیندهای نامعلوم پدیدار خواهد شد. همچنین اشیاء وموجودات هستی اگر چه در كون وفساد هستند اما به هرحال چیزهایی مانند كوهها ،دریاها ، وآسمان وزمین، برای یك بار در آغاز آفریده شدهاند وتافرجام همچنان در این هستی ثابت واستوار بر جای خود خواهند بود.
اما در این نظریه دیگر كه به نحلههای عرفانی مربوط میشود، نیست شدن وباز هست شدن مقولهای است كه مدام در همه هستی اتفاق میافتد. داستان موسی در قرآن واصرار او برای دیدن خداوند این مسئله را به صورتی آشكارتر بیان میكند.خداوند در برابر اصرار موسی به اومیگوید كه به كوه نگاه كند. پیش از این موسی بارها وبارها كوه را دیده بود. مانند همه ما كه شاید در طول زندگی هزاران بار كوه راببینیم ، وهر بار آن را به همان شكل واندازهای میبینیم كه قبلاً دیده بودیم . كوه در نگاه ما یكی از بی تغییرترین یا ثابتترین وپابرجای ترین چیزهای این عالم است كه پیش ازما بوده والآن هم هست ، بعد ازماهم خواهدبود، بی هیچ جنبشی وتغییری. موسی این باردر جستجوی خداوند به كوه نگاه میكند.
وناگهان واقعهای شگفت انگیز را مشاهده میكند، كوه بر جای خود ثابت وبیتغییر نبود، به تعبیر مولوی : كوه دررقص آمد وچالاك شد. درست مثل همان شعلهای كه از منبعی دیگر دائم در حال نوبه نو شدن است.[۹]شاید اگر موسی دغدغه دیدن خداوند یا دغدغه دیدن منشاء آفرینش را نداشت كوه را آنگونه بیقرار وبیتاب در نیستشدنها وهست شدنها نمی دید.
نشانههای بسیار دیگری در قرآن هست كه این نظریه را اعتبار بیشتری میبخشد. مانند آیاتی كه درباره خداوندآمده است، و اورا مدام در شان تازهای توصیف میكند[۱۰].
در نظریه خلق مدام دنیا وآخرت در خط طولی قرار نمیگیرند وچنان نیست كه بعد از پایان یافتن دنیا آخرت آغاز شود بلكه این دو اقنوم به موازات هم قرار دارند.مانند عالم مشهود وعالم غیب، یا ملك وملكوت.اما نكته اساسی دراین است كه هر شیئی وابسته به ملكوت است مانند نوری كه وابسته به منشاء ومنبعی غیر از خود است، واگر آن منشاء برای آنی فیضان خود را قطع كند آن شیئ هم از عالم خلق ناپدید خواهد شد.این نظریه همچنین در آیین ذن وبودیسم مطرح است[۱۱].
بنا بر این نظریه اگر بپذیریم كه هستی دم به دم در حال انهدام وآفرینش است هم مسئله نجات وهم منجی را باید به گونهای دیگر مورد تامل قرار داد . به تعبیر دیگر آیا انسان میتواند هرلحظهای در آنات زندگی خود تجربه مرگ وآفرینش را درك نماید؟ از سوی دیگر آن نیرویی كه مدام ما را در عرصههای تازهتر حیات پدید میآورد كیست وكجا است؟
برخی باورهای حتی روشنفكرانه پدیدآمده است كه مانع فهم مضامین عرفانی گذشته میشود. مانند باور به اصالت عقلِ مدرن وقایل شدن به اینكه مركز تفكر یا مغز نقطه كانونی در راانسان كاملی تلقی میشود كه باهمه یگانه بودنش ، نزد هر قومی نامی متناسب با شرایط زمانی ومكانی آنان یافته است. وهر قومی در هر دورهای معیارهای متعالی شدن وفراتر جهیدن انسان را از ملك به ملكوت ، واز مرگ به حیات ، از آن كهن الگو میآموزد. این كهن الگو اگر چه در زمانها ومكانهای متفاوت با الفاظ متفاوت نام برده میشود .
الفاظی مانند مسیح یا مهدی ، اما بهنظر میرسد كه در همه كاركرد یگانهای داشته ودارد. مسئله انهدام آسمان وزمین، مرگ ، رستاخیزونجات نهایی نیز دراین گونه جهان بینی ودرارتباط با آن كهنالگو، نه تنها كهنه ودیروزی محسوب نمیشود بلكه همچون همان خلق مدام حدیث تازه خواهدبود.
علی طهماسبی
پی نوشت ها :
[۱] - آیه ۷۳ سوره ۱۰ (سوره یونس)
[۲] - آیات ۷۱ و۷۴ سوره ۲۱ ( انبیاء)
[۳] - آیه ۵۰ سوره ۲ (بقره)
[۴] - انجیل متی باب ۲۴
[۵] - همان ماخذ آیه ۱ تا۶
[۶] - تورات كتاب پیدایش باب ۴۹ بند۱۰
[۷] - نگاه كنید به كتاب خلق مدام ومتن سخنرانی دكتر ایزوتسو در این مورد.
[۸] -آیه ۱۹ در سورهابراهیم (سوره ۱۴)آیه ۷ در سوره سبا(۳۴) آیه ۱۵ در سوره ق (۵۰) وبرخی آیات دیگر دراین مورد
[۹] - اشاره به آیه۱۴۳ سروه اعراف(۷)
[۱۰] - آیه ۲۹ سوره الرحمن (۵۵)
[۱۱] - باز هم نگاه كنید به كتاب خلق مدام
پی نوشت ها :
[۱] - آیه ۷۳ سوره ۱۰ (سوره یونس)
[۲] - آیات ۷۱ و۷۴ سوره ۲۱ ( انبیاء)
[۳] - آیه ۵۰ سوره ۲ (بقره)
[۴] - انجیل متی باب ۲۴
[۵] - همان ماخذ آیه ۱ تا۶
[۶] - تورات كتاب پیدایش باب ۴۹ بند۱۰
[۷] - نگاه كنید به كتاب خلق مدام ومتن سخنرانی دكتر ایزوتسو در این مورد.
[۸] -آیه ۱۹ در سورهابراهیم (سوره ۱۴)آیه ۷ در سوره سبا(۳۴) آیه ۱۵ در سوره ق (۵۰) وبرخی آیات دیگر دراین مورد
[۹] - اشاره به آیه۱۴۳ سروه اعراف(۷)
[۱۰] - آیه ۲۹ سوره الرحمن (۵۵)
[۱۱] - باز هم نگاه كنید به كتاب خلق مدام
منبع : سایت آیین پژوهی و فرهنگ
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
روز معلم ایران معلمان رهبر انقلاب نیکا شاکرمی دولت مجلس شورای اسلامی مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم حجاب شورای نگهبان
معلم تهران شهرداری تهران هواشناسی سیل آموزش و پرورش قوه قضاییه پلیس فضای مجازی سلامت دستگیری سازمان هواشناسی
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو دلار حقوق بازنشستگان بانک مرکزی چین ایران خودرو سایپا قیمت طلا بازار خودرو تورم
مسعود اسکویی تلویزیون رادیو سریال سینما دفاع مقدس سینمای ایران فیلم موسیقی تئاتر نون خ رسانه ملی
رژیم صهیونیستی اسرائیل آمریکا غزه فلسطین جنگ غزه حماس روسیه نوار غزه عربستان اوکراین نتانیاهو
استقلال فوتبال پرسپولیس رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ قهرمانان اروپا سپاهان تراکتور باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تیم ملی فوتسال ایران فوتسال
وزیر ارتباطات تبلیغات اپل پهپاد نخبگان گوگل آیفون ناسا
کبد چرب دیابت کاهش وزن بیماری قلبی مسمومیت داروخانه بیماری خواب طول عمر سلامت روان