یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

داستان آمپول زدن رضا شاه


داستان آمپول زدن رضا شاه
این که تاریخ در مورد افراد مهم و سیاست مداران همه چیز را یک روزی می نویسد همواره برایم جالب بوده است. این که زندگی خصوصی آن ها هم همیشه مثل دیگران بوده و معمولاً به دیگران اجازه اطلاع از امور خصوصی را نمی دهند هم نکته ی قابل توجه دیگری است. این قصه در مورد آمپول زدن رضا شاه یکی از آن هاست:
مزاج شاه در کمال سلامتی و اعتدال بود و فقط گاهی از دندان درد اظهار ناراحتی می نمود. ملیچارسکی، دندان ساز معروف تهران، یک دستگاه مخصوص برای معالجه ی دندان های شاه در اتاقی در دربار نصب کرده بود. هر وقت شاه از حیث دندان اظهار ناراحتی می کرد، فوراً ملیچارسکی را احضار می کردند و دندان های شاه را معاینه و معالجه می نمود. گاهی نیز معده ی شاه مختصر دردی می گرفت، که طبیب مخصوص به معالجه می پرداخت. گویا شاه در تمام عمرش به عنوان معالجه آمپول نزده است. شنیدم در یکی از مسافرت ها مختصر کسالت و تبی عارض شاه شده بود و دکتر امیراعلم که آن زمان طبیب مخصوص شاه بود اجازه ی زدن آمپولی را برای رفع کسالت خواسته بود. ولی شاه راضی نشده بود. بعد از آن که دکتر اصرار کرده و به عرض رسانده بود که آمپول زدن کوچک ترین درد و زحمتی ندارد، بالاخره شاه قبول کرده بود که آمپول زده شود. بعد از حاضر نمودن سرنگ، شاه آستینش را بالا زده و بازوی خود را در حالتی که صورت خود را برگردانده بود، در اختیار دکتر گذاشته بود. دکتر هم آمپول را زده بود، ولی شاه هیچ متوجه نشده بود که آمپول زده شده، زیرا بعد از تمام شدن کار، به دکتر گفته بود: "چرا معطل هستی؟ زود باش هر کاری می خواهی بکن." وقتی دکتر به عرض رسانده بود که آمپول زده شده، شاه چون هیچ ملتفت نشده بود، خیلی تعجب کرده بود و از آن به بعد در موقع احتیاج، از آمپول زدن ناراضی نبود.
منبع : ترانه ها


همچنین مشاهده کنید