جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

آیا نیاز به روحانیت ضرورت دارد یا حضور آنها در عرصه اجتماع ضروری نیست؟


۱. طرح مسأله: ضرورت یا عدم ضرورت روحانیت
رنسانس زلزله‌ای بود که همهٔ ارکان فکری و اجتماعی قرون وسطا را به لرزه انداخت و مجموعهٔ آموزه‌ها و نظامات اجتماعی عصر خود را به چالش طلبید.
امواج رنسانس اندک اندک سراسر جغرافیای اندیشهٔ انسان معاصر، از جمله کشورهای اسلامی را تحت تأثیر خود قرار داد.
از جمله اموری که در عصر رنسانس به چالش طلبیده شده، ضرورت روحانیت بود. هر چند نفی روحانیت در غرب یک عکس‌العمل معقول و طبیعی در برابر روحانیت ارتجاعی و وابسته به کانون قدرت بود، اما طرح این مسأله به صورت کلیشه‌ای در جهان تشیع یک اشتباه بنیادین از جانب بخش غربزده جریان روشنفکری می‌باشد. زیرا روحانیت اصیل شیعی به رغم مجموعهٔ فشارهایی که از آغاز تاکنون تحمل کرده، همواره پاسدار آرمان‌های بلند الهی ـ انسانی و مدافع راستین مظلومان تارخی در برابر ظالمان بوده است.
البته این سخن به هیچ وجه به معنای تطهیر و تقدیس روحانی نمایانی که با سوء استفاده از لباس مقدس روحانیت به دنبال آمال دنیوی خود بوده‌اند نیست. ولی این نکته نیز بدیهی است که به هیچ وجه نمی‌توان عملکرد مثبت روحانیت اصیل شیعه را که با ایشان و از خود گذشتگی در راستای پاسداری از ارزش‌های بلند الهی ـ انسانی قیام کرده است به بهانهٔ کج اندیشی و مواضع ناشایست و رفتار نادرست مدعیان دروغین روحانیت نادیده انگاشت و زیر سوال برد.
۲. کارکرد روحانیت اصیل شیعه
برای قضاوت هر چه بهتر درباره ضرورت یا عدم ضرورت روحانیت شیعه لازم است ابتدا با عملکرد تاریخی این نهاد مقدس آشنا شویم. مجموعهٔ فعالیت‌های روحانیت اصیل شیعه را می‌توان در چند محور اساسی خلاصه کرد:
۱. جهاد علمی در راستای حفظ، گردآوری و تنظیم منابع اصلی دین
یکی از ابعاد جهاد علمی روحانیت، تلاش جدی، خالصانه و قابل تحسین آن در زمینه حفظ منابع اصلی دین ـ قرآن مجید و احادیث نبوی و ولوی ـ از اندراس و تطاول زمان و چپاول غارتگران است. اسناد تاریخی بیانگر این واقعیت است که یکی از ابعاد جهاد علمی روحانیت در طول تاریخ چندین صد سالهٔ آن، حراست و پاسداری از خود قرآن مجید در ابعاد گوناگون بوده است. از بحث قرآن که بگذریم، درباره نقش کلیدی و موثر روحانیت در حفظ احادیث، و تلاش شبانه‌روزی برای جمع‌آوری، حفظ، دسته‌بندی و تبیویب و مستند‌سازی آن جای هیچ گونه انکار و حتی تردید نیست. نتیجه این تلاش مقدس و غیرقابل وصف، پیدایش مجموعه‌های حدیثی گرانسنگ و با ارزشی است چون:
نهج‌البلاغه (سیدرضی)؛
صحیفه سجادیه (ابو عبدالله محمد بن احمد بن شهریار)؛
اصول و فروع و روضه کافی (کلینی)؛
من لایحضره الفقیه (شیخ صدوق)؛
تهذیب (شیخ طوسی)؛
استبصار (شیخ طوسی)؛
وسایل الشیعه، (شیخ حر عاملی)؛
وافی (فیض کاشانی)؛
بحارالانوار (محمدباقر مجلسی)؛
آنچه ذکر شد، تنها مشهورترین کتب حدیث است و الا اگر درصدد شمارش نام آنها باشیم، بی‌شک چندین برابر آنچه نام بردیم، خواهد شد. اینکه این احادیث با چه زحمت و خون دلی جمع‌آوری و تدوین یافته است، خود داستان مفصل دیگری است که پرداختن به آن و حتی اشاره به آن، فعلاً برای ما مقدور نیست. و نیز اکثر این آثار، خود چندین مجلد است؛ به عنوان نمونه: مجموعه کافی ۸ جلد؛ وسایل الشیعه ۲۰ جلد؛ و بحارالانوار ۱۱۰ جلد است.
۲. جهاد علمی در راستای دستیابی به معرفت دینی ناب
بخش دیگر از جهاد علمی روحانیت علاوه بر گردآوری و پاسداری از منابع اصلی دین مربوط به فهم درست دین می‌باشد. به عبارت دیگر: یکی دیگر از دغدغه‌های اصلی روحانیت دغدغهٔ فهم درست دین و جلوگیری از بدفهمی و انحراف در حوزهٔ معرفت دینی بوده است. البته این سخن بدان معنا نیست که معرفت دینی روحانیت مصون از خطا است و هیچ گردی بر دامان آن نیست؛ بلکه منظور آن است که روحانیت اصیل شیعه نسبت به این مسأله بشدت حساس و نگران بوده و سعی وافری در این زمینه کرده است و نتیجه آن نیز دستیابی به برترین فهم دینی در مقایسه با فهم سایر اقشار و اصناف مدعی معرفت دینی است. روحانیت اصیل شیعی هیچگاه فهم دینی خود را مطلق نکرده و نیز نه تنها خط بطلان بر سایر فهم‌ها نکشیده بلکه همواره مشوق همهٔ اقشار برای رویکرد به شناخت مستقیم دین بوده؛ اما این تشویق، همراه با احتیاط و اتخاذ روش صحیح بوده است. و نیز هر گاه با جریان‌های انحرافی مواجه شده با دلسوزی و صراحت سعی کرده از آن جلوگیری کند.با توجه به مجموعهٔ این جهاد علمی تاریخی و سرنوشت‌ساز است که حضرت امام خمینی(ره) می‌فرماید:
تردیدی نیست که حوزه‌های علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجروی‌ها بوده‌اند. علمای بزرگ اسلام در همهٔ عمر خود تلاش نموده‌اند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند. اگر فقهای عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومی به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت(ع) به خورد توده‌ها داده بودند. جمع‌آوری و نگهداری علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنت و سیرهٔ معصومین(ع) و ثبت و تبویب و تنقیح آنان در شرایطی که امکانات بسیار کم بوده است و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت همهٔ امکانات خود را به کار می‌گرفتند، کار آسانی نبوده است که به حمدالله امروز نتیجهٔ آن زحمات را در آثار و کتب با برکتی همچون «کتب اربعه» و کتاب‌های دیگر متقدمین و متأخرین از فقه و فلسفه، ریاضیات و نجوم و اصول و کلام و حدیث و رجال، تفسیر و ادب و عرفان و لغت و تمامی رشته‌های متنوع علوم مشاهده می‌کنیم. اگر ما نام این همه زحمت و مرارت را جهاد فی سبیل الله نگذاریم، چه باید بگذاریم؟! در بعد خدمات علمی حوزه‌های علمیه سخن بسیار است که ذکر آن در این مختصر نمی‌گنجد. بحمدالله حوزه‌ها از نظر منابع و شیوه‌های بحث و اجتهاد، غنی و دارای ابتکار است. تصور نمی‌کنم برای بررسی عمیق همه جانبهٔ علوم اسلامی طریقه‌ای مناسب‌تر از شیوه علمای سلف یافت شود. تاریخ بیش از هزار سالهٔ تحقیق و تتبع علمای راستین اسلام گواه بر ادعای ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است. صدها سال است که روحانیت اسلام تکیه‌گاه محرومان بوده است. همیشه مستضعفان از کوثر زلال معرفت فقهای بزرگوار سیراب شده‌اند.(۱)
تذکر یک نکته، لازم و ضروری است و آن اینکه تلاش علمی روحانیت، منحصر به علومی که امروز به نام علوم اسلامی یا حوزوی شهرت یافته است، نیست؛ بلکه دامنهٔ آن بسیار گسترده‌تر از دانش‌هایی است که تاکنون نام برده‌ایم. به عنوان مثال: ریاضیات، نجوم، زمین‌شناسی و جغرافیا، فیزیک، شیمی، پزشکی و حتی ادبیات و هنر نیز به عنوان علوم دینی در حوزه‌های علمیه، متداول و مرسوم بود. و با توجه به این واقعیت انکارناپذیر تاریخی است که امروزه غرب، خود را وامدار جهاد علمی دانشمندان اسلامی می‌داند؛ چنانکه بر تراند راسل در این باره نوشته است:
در سرتاسر اعصاری که از تاریکی و نادانی پوشیده بود، عملاً مسلمین بودند که سنت تمدن را پیش بردند و هر معرفت علمی نیز که صاحب نظرانی چون راجربیکن در اواخر قرون وسطی کسب کردند، از آنان اقتباس شد.(۲)
۳. جهاد تبلیغی در راستای ابلاغ پیام الهی به مردم
یکی دیگر از رسالت‌های بسیار دشوار و شهادت آفرین روحانیت اصیل شیعه علاوه بر حفظ منابع و فهم درست دین، ابلاغ پیام الهی و اسلام ناب شیعی به مردم است. ارزش جهاد تبلیغی روحانیت هنگامی بیش از پیش آشکار می‌شود که توجه کنیم در بخش کثیری از تاریخ سرخ تشیع اساساً اظهار تشیع مترادف با شهادت بود تا چه رسد به اینکه کسی در مقام تبلیغ برآید.
اینک با توجه به این بعد از رسالت بزرگ روحانیت که می‌تواند به عنوان یکی از شاخص‌های ارزیابی عملکرد این نهاد مقدس مطرح باشد، می‌توان پرسید: آیا سازمان روحانیت در طول تاریخ حیات بیش از هزار ساله خود تا چه حد در این زمینه موفق بوده است؟ در پاسخ این پرسش نیز با سه مقطع و سه دوره تاریخی مواجهیم:
۱. از غیبت صغری تا قرن نهم هجری؛
۲. از قرن نهم هجری تا ظهور اسوهٔ الخطباء، شهید مطهری(ره)؛
۳. از شهید مطهری(ره) تا امروز.
با توجه به یک واقعیت تلخ تاریخی ـ سیاسی، یعنی در انزوا بودن شیعه و تحت تعقیب و فشار بودن روحانیت تشیع، بدیهی است که تا قبل از ظهور سلسلهٔ صفوی که دوران قدرت شیعه آغاز می‌شود، روحانیت شیعی امکان حضور فعال در صحنه تبلیغات علنی را آنگونه که امروز برای ما مقدور است، نداشت؛ اما با تمام این فشارها و محدودیت‌ها شاهد بقا و بسط تشیع هستیم. بی‌شک آن بسط و این موجودیت، ثمر و نتیجهٔ تلاش‌های تبلیغی علمای دین بوده است. به عنوان مثال وقتی از مرحوم کلینی(ره) تقاضا می‌شود تا چیزی برای مردم بنویسد تا به هنگام نیاز، به آن مراجعه کنند، این مرد بزرگ و الهی که اگر او را بزرگترین پاسدار و مبلغ دین پس از معصومین(ع) نشماریم، بی‌شک یکی از نوادر و بزرگترین‌هاست، در پاسخ به یک درخواست عادی، چنان عمر شریف خود را وقف تحقیق و ابلاغ دین خدا می‌کند که انسان شگفت‌زده می‌شود! آن همه غیرت دینی و احساس مسئولیت، واقعاً اگر نگوییم بی‌نظیر، قطعاً کم نظیر است. بله، مجموعهٔ کافی نتیجهٔ پاسخ یک عالم ربانی و یک فقیه راستین به یک درخواست عادی است.
بنابراین، آنچه که امروز به نام اسلام شیعی در سرتاسر جهان مطرح است، نتیجهٔ جهاد تبلیغی روحانیت اصیل شیعه و حوزه‌های مقدس علمیه است.۴. جهاد سیاسی
یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد روحانیت شیعه، به رغم بار معنایی به ظاهر غیردنیوی و سکولار آن که شاید ناشی از واژه روحانی (منسوب به روح) باشد، حضور جدی آن در مهمترین مسایل دنیوی، یعنی سیاست است. بنابراین روحانیت، اساساً یک واژه به شدت سیاسی است. این بار معنایی به ظاهر متضاد، ناشی از حضور فرهنگ ولایت وامامت در کانون تفکر شیعی است. نگاهی به مقوله ولایت و امامت در مذهب شیعه، و ابعاد گوناگون آن از قبیل ولایت تکوینی و ولایت رهبری (زعامت) بیانگر این نکتهٔ پارادو کسیکال (تناقض‌نما) است که نه تنها بین ماده و معنا تضادی وجود ندارد، که حتی بین آنها رابطه‌ای وثیق و تعاونی عمیق وجود دارد. این واقعیت متضادنما موجب ظهور باورهایی ویژه در سه حوزهٔ انسان‌شناسی، هستی‌شناسی و جامعه‌شناسی دینی شیعه شده است.
۱. جسم، مهد پرورش روح است: فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعواله ساجدین.
۲. دنیا مزرعهٔ آخرت است: الدنیا مزرعهٔ الاخرهٔ.
۳. دیانت عین سیاست است: الیوم اکملت لکم دینکم و انممت علیکم نعمتی.
با آنکه وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) جلوهٔ ائم و اکمل جمع بین ماده و معنا، و هماهنگی بین آن دو است، اما وجود مطهر حضرت علی(ع) به عنوان وصی و جانشین پیامبر، برترین و شگفت‌ترین تجسم عینی جمع اضداد، و وحدت در عین کثرت، و کثرت در عین وحدت به شمار می‌رود. به عبارت دیگر: گویی نبوت، تنزیل وحدت و عینیت ماده و معناست؛ و ولایت، تأویل و تفصیل آن.
روحانیت شیعه، در واقع وارث یک خط سرخ پارادو کسیکال است که یکی از شاخص‌های اعتقاد سیاسی آن، نفی حق ولایت از حکومت‌های غیرمعصوم، و روزشماری و لحظه‌شماری برای ظهور آخرین قاصم شوکت جباران تاریخ است. با توجه به این زیر ساخت فکری و فرهنگی است که نه تنها روحانیت شیعه، که حتی واژه تشیع، همواره لرزه بر اندام حکومت‌های جور انداخته، و خواب راحت را از سردمداران استکبار ربوده است؛ چرا که شیعه هیچگاه به حکومتی کمتر از حکومت علی(ع) و فرزندان او رضایت نداده و یکباره قلم سرخ بر تمامی آنها کشیده است؛ و حال آنکه «مشروعیت سیاسی»، همواره یکی از نیازهای جدی و حیاتی برای تمام نظام‌های سیاسی به شمار می‌رفته است. تشیع، همواره ملازم با آموزه‌هایی سیاسی ـ انقلابی از این دست بوده است:
۱. انکار حقانیت قدرت‌های ضد مردمی و نامشروع؛
۲. ضرورت عدالت اجتماعی؛
۳. ضرورت مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم تا سر حد شهادت؛
۴. تاکید بر حریت و آزادی و آزادگی انسان، و نفی هر نوع ولایت غیرالهی بر انسان؛
۵. انتظار برای احقاق حقوق مستضعفان از مستکبران و اقامه عدل و قسط.
با توجه به این واقعیت‌هاست که انتظار به عنوان «مکتب اعتراض» جلوه کرده، راه را بر هر گونه سازش با نظام‌های طاغوتی می‌بندد. و چنین است که حتی سکوت روحانیت شیعی برای طاغوت‌ها معنی دار و خطرناک بوده است. حال، جای این پرسشاست که: آیا روحانیت با این سرمایه بزرگ سیاسی چه کرده است؟ در پاسخ به این پرسش اساسی می‌توان گفت: کمترین هنر سیاسی روحانیت در طول تاریخ حیات سیاسی خود این بوده که ضمن پاسداری از شعار سرخ «نه»، داغ یک «آری» را بر قلب همهٔ نظام‌های طاغوتی و ضد الهی، و حتی غیرالهی نهاده است. و حال آنکه می‌توانست به جای «نه» گفتن به طاغوت‌ها و انتقاد جدی از عملکرد آنان، دست کم سکوت کند. این مقاومت سرسختانهٔ هزار ساله یکی از ممیزه‌ها و شاخص‌های بی‌نظیر روحانیت شیعه است، و در هیج شرایطی و تحت هیچ عنوانی، به قدرت‌های ضد مردمی و طاغوتی، روی خوش نشان نداده است.
البته این سخن بدان معنا نیست که روحانیت به علت عدم مشروعیت ذاتی قدرت‌ها، نافی یا منکر اقدامات مثبت حکومت‌ها بوده باشد؛ بلکه برعکس، روحانیت شیعه براساس اصولی دیگر از قبیل ضرورت تفکیک بین حسن فعلی و حسن فاعلی و نیز «مالا یدرک کلیه، لایترک کله»، هر گاه شاهد قدم مثبتی از ناحیه هر کس بوده، آن را تایید کرده تا کسی گمان نکند که مخالفت شیعه با قدرت‌ها یک مخالف غیراصولی و متعصبانه یا رقابت جویانه و قدرت طلبانه است؛ و نیز شیعه بتواند در پرتو همین ملایمت معقول و مشروع، موجودیت خود را در درون نظام‌های طاغوتی حفظ کند. و حتی بالاتر، گاه شده که برای پیشگیری از ظلم طاغوت‌ها با کاهش ظلم‌ها، تا بالاترین سطوح ممکن قدرت، در درون نظام‌های طاغوتی نفوذ کرده است. ممکن است چنین قضاوتی درباره جهاد سیاسی روحانیت، برای آنها که با تاریخ روحانیت آشنا نیستند، تا حدودی اغراق آمیز جلوه کند، لذا مناسب است از باب «خوشتر آن باشد که سر دلبران ـ گفته آید در حدیث دیگرن» گوشه‌هایی از نتایج تحقیقات پروفسور حامد الگار را از نظر بگذرانیم:
۱- چون اجرای اوامر و نواهی شرع انور در جمیع امور اجتماعی و سیاسی از مقتضیات دین مبین اسلام است، لذا روابط رجال دین با مقامات دولتی و کشمکش که میان آنان رفته، برای تعیین سرنوشت جامعه و سیطره بر عقول و قلوب ملت همواره از مسایل مهم تاریخ ایران در دوره اسلام بوده است.
۲- موضوع مهم شیعه اسلام بی‌هیچ چون و چرا و ابهامی امامت است. امامت نهادی است از شخصیت‌های منتصب مقدس و الهی که در پی هم می‌آیند تا هدایتی لغزش ناپذیر را در درک راستین و کامل مفهوم وحی پیامبر اجرا کند. ایشان وارثان قدرت شرعی پیغمبرند؛ و مظهرهای زندهٔ ارادهٔ آفریدگار، آفریدگاری که پیروی از او به عنوان جزء مکمل مذهب بر مؤمنان واجب است.
۳- غیبت امام، رنگ خاص به تشیع اثنی عشری داده است... تا زمانی که امام در غیبت خود باقی است، ناگزیر بر تمام کوشش‌ها و فعالیت‌های دنیوی، به خاصه فعالیت‌های مربوط به حکومت، سایه‌ای از عدم حقانیت گسترده شده است.
۴- عباسیان برای سرنگون کردن امویان بشدت از مباحث شیعه امامیه استفاده کردند و بسیاری از آخرین خلفای عباسی نسبت به تشیع، اظهار تمایل می‌کردند. به علاوه شیعیان در تمام مراتب جامعه از حمله بالاترین مقامات، یافته می‌شدند. خاندان ایرانی تبار نوبختی نمونه والای آن است که از میان آنان وزیر و فقیه شیعه به ظهور پیوست.۵- در آغاز قرن شانزدهم که صفویه، تشیع را به عنوان مذهب رسمی ایران برگزیدند، این مذهب رفعت یافت و نقطه عطفی در تاریخ آن پدید آمد. چنانکه به نحو انتقال‌ناپذیری با ایران پیوند یافت و این کشور به منزله زاد بودم و دژ مذهب شیعه به شمار رفت.
۶- مجتهدان آمدند تا رهبری امت را تجسم بخشند و این امر یکی از منابع مهم نفوذ سیاسی و اجتماعی ایشان در دوره قاجار بود.
۷- اجتهاد در حوزهٔ شرع اسلامی و پیوند آن با کارهای اجتماعی ـ سیاسی در فرصت‌های بسیار، هم در زمان قاجار، هم در زمان‌های پس از آن توانسته است، به عنوان نیرویی برای پیشرفت محلی و خودنمایی به کار پردازد.(۳)
و مونتگمری. وات (W. Montgomery) نیز درباره بعد سیاسی اعتقاد به امام غایب چنین می‌نویسد:
غیبت، به تلویح بیانگر آنست که رژیم، کامل نیست و راه برای اقدام در آینده‌ای نامعلوم باز است. چنین نظریه‌ای اغلب از لحاظ سیاسی بی‌خطر است؛ اما در کمون آن بالقوه خطری نهفته است. حدوث تغییر در اوضاع، ممکن است به هواخاهان جنبش ندا دردهد که زمان عمل فرا رسیده است.(۴)
بله، بالاخره پس از مدتی و در پی گذر از مراحل سخت و مشقت‌بار تاریخی، بر اثر رهبری سیاسی روحانیت، شیعه توانست:
۱. موجودیت خود را به رغم همهٔ تهدیدها و تحدیدها به عنوان یک جریان مستقل حفظ کند؛
۲. عضوگیری کرده و توسعه یابد؛
۳. به موجودیت خود رسمیت بخشیده و ایران را به دژ نفوذناپذیر خود تبدیل کند؛
۴. در موقعیتی مناسب، طاغوت زمان را سرنگون کرده، نظام ۲۵۰۰ سالهٔ ستم شاهی را براندازد؛ و با تاسیس نظامی نوین و مبتنی بر زیر ساخت‌های الهی، در راستای تحقق آرمان‌های دیرین انبیای عظام الهی و اوصیای ایشان گام بردارد؛ و با تبدیل ایران به عنوان پایگاه تبلیغات جهانی اسلام ناب، زمینه را برای رهبری آخرین ذخیرهٔ الهی، حضرت حجت بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی) فراهم نماید؛ انشاء الله تبارک و تعالی.
نگاهی به نهضت‌های صد سالهٔ اخیر در جهان اسلام، به خوبی بیانگر نقش سیاسی روحانیت شیعه در رهبری این حرکت‌هاست:
۱. نهضت بیداری جهان اسلام، به رهبری سید جمال‌الدین اسدآبادی؛
۲. جنبش ضد استعماری تنباکو، به رهبری میرزای شیرازی؛
۳. انقلاب عراق علیه قیمومت انگلستان، به رهبری میرزا محمدتقی شیرازی؛
۴. نهضت مشروطه به رهبری آخوند ملامحمد کاظم خراسانی، آقا شیخ عبدالله مازندرانی، سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی؛
۵. مبارزات سیاسی شیخ فضل الله نوری علیه لیبرالیسم منفی؛
۶. نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان؛
۷. مبارزات سیاسی مدرس علیه رضاخان؛
۸. مبارزات سیاسی کاشانی علیه سلطهٔ استعماری انگلیس در جریان ملی شدن نفت؛
۹. مبارزه مسلحانه فدائیان اسلام به رهبری نواب صفوی؛
۱۰. و در نهایت، انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره).
این حجم زیاد از مبارزات، آنهم در فاصله زمانی کمتر از صدو پنجاه سال، بیانگر حساسیت روحانیت شیعه نسبت به سرنوشت سیاسی جامعه است که خوشبختانه این بیداری و حساسیت به برچیده شدن یک نظام سیاسی کهن ۲۵۰۰ ساله مسبتبد ستم شاهی و قطع دست سلطهٔ خارجی از سرنوشت کشور منجر شد.
یکی از ویژگی‌های بارز جهاد سیاسی روحانیت، استقلال و آزاداندیشی آن در چارچوب آرمان‌های الهی است که شعار نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی بیانگر آنست.
هر چند در این نوشتار نمی‌توان تمام ابعاد، مراحل و فراز و نشیب‌های جهاد سیاسی روحانیت را، حتی به صورت اشاره و مختصر مطرح کرد، ولی بی‌شک، این یکی از رسالت‌های حوزه‌های علمیه است تا به صورت اشاره و مختصر مطرح کرد، ولی بی‌شک، این یکی از رسالت‌های حوزه‌های علمیه است تا هر چه بیشتر نسل نو را با نقش سیاسی روحانیت آشنا سازند. با آنکه به هیچ وجه نتوانسته‌ایم حق مطلب را ادا کنیم، فعلاً به همین مقدار بسنده می‌شود. در پایان اشاره به یک نکته، ضروری است و آن اینکه اشاره به نکات مثبت جهاد سیاسی روحانیت، به معنای نادیده گرفتن برخی اشتباهات سیاسی آن از قبیل انزوای سیاسی برخی علما با غفلت از حوادث و تحولات سیاسی جامعه و محیط بین‌الملل نیست؛ بلکه هدف، تنها نیم‌نگاهی هر چند سریع به جهت‌گیری اصلی سیاسی و روحانیت و نتایج نهایی آن بود. این بحث را با جملاتی از مرحوم دکتر شریعتی به پایان می‌بریم. آنچه موجب استناد به دیدگاه دکتر می‌باشد، دو چیز است: یکی اینکه شریعتی، شخصیتی خارج از صنف روحانیت است؛ لذا قضاوت او از شائبهٔ وابستگی صنفی مبراست؛ و دیگر اینکه شریعتی علاوه بر غیرروحانی بودن، یکی از جدی‌ترین، صریح‌ترین و تندترین منتقدان روحانیت است؛ لذا قضاوت او بهتر می‌تواند بیانگر ارزش و اهمیت جهاد سیاسی علما باشد.
۱- من به عنوان کسی که رشته کارش تاریخ و مسایل اجتماعی است، ادعا می‌کنم که در تمام این دو قرن گذشته در زیر هیچ قرارداد استعماری، امضای یک آخوند نجف رفته نیست؛ در حالیکه در زیر همه این قراردادهای استعماری، امضای آقای دکتر و آقای مهندس فرنگ رفته هست (باعث خجالت بنده و سرکار) این یک طرف قضیه. از طرف دیگر، پیشاپیش هر نهضت مترقی ضد استعماری در این کشورها، همواره بدون استثنا قیافهٔ یک یا چند عالم راستین اسلامی و به خصوص شیعی وجود دارد.(۵)
۲- همیشه حکومت‌ها چه در دوره پیش از صفویه و چه در دوره بعد از صفویه، از مسجد گریزان بودند و ترسان؛ و تاریخ هم به اینها حق می‌دهد؛ برای اینکه همه قیام‌ها از مسجد شروع شده، حتی مشروطه را شما نگاه کنید، نقش مسجد را در آن می‌بینید.(۶)
۳- در هر یک از انقلاب‌ها و نهضت‌های اجتماعی جامعهٔ اسلامی که نگاه کنید، دو تا پدیده تکرار می‌شود: یکی ظهور چهره‌های علمای حر و آگاه و مردمی و دیگری مسجد! به عنوان کانون اصلی همهٔ این تحولات.(۷)

پی نوشت:
۱. صحیفهٔ امام، ج ۲۱، ص ۲۷۴.
۲. جهان بینی علمی، برتراند راسل، ص ۴۰.
۳. دین و دولت در ایران (نقش علما در دورهٔ‌ قاجار) پروفسور حامد انگار / صص ۱۸ و ۱۹ و ۲۱ و ۲۳ و ۲۸ و ۳۴.
۴. همان / ص ۲۱.
۵. شریعتی در نگاه مطبوعات، ج ۱ / ص ۳۹۴.
۶. همان، ص ۳۹۵.
۷. همان، ص ۳۹۵.
سلیمان خاکبان