پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

از زبان بقراط


از زبان بقراط
من ۳۶۰ سال قبل از میلاد در جزیره ای در دریای مدیترانه متولد شدم. علاقه ای که به طبیعت داشتم، منو بر آن داشت تا بیشتر مطالعه خودم رو روی طبیعت اطرافم متمرکز کنم. یکی از علوم مورد علاقه من پزشکی بود. برای همین هم بیشتر وقت خودم رو متوجه بیماران و علائم ظاهری آنها می کردم.
اون موقع ها مثل الان نبود که یه دکتر دقیقه ای ۴۰ تا مریض رو ویزیت می کنه. برای هر مریض کلی وقت می گذاشتیم و به قول امروزی ها شرح حال می نوشتیم و پای درد دلها می نشستیم و بیشتر ازهمه، گفته های بیمار بود که به ما کمک می کرد که روش صحیحی برای مداوای اون انتخاب کنیم .
اون موقع ها هم که اینترنت و نمی دونم دورنگارو از این قرتی بازی ها نبود و خیلی طول می کشید تا ما از اوضاع و احوال سایر مناطق دنیا و روشهای درمانی سایر کشورها با خبر بشیم. تازه اگر سوالی هم برامون پیش می اومد یا باید یکی اهل علم دورو برمون باشه تا سؤالمون رو ازش بپرسیم یا اینکه خودمون مجبور بودیم که جوابش رو پیدا کنیم. یکی از راههای موندگاری علم این است که شما اون چیزی رو که می بینید ثبت کنید و من هم همین کار رو کردم و تلاشم رو بر اون داشتم که مجموعه ای از اطلاعات پزشکی رو تدوین و ثبت کنم.
از اینها که بگذریم یه چیز فکر منو خیلی مشغول کرد و آن این بود که بعضی از پزشکان از حرفه و موقعیتی که داشتند، سو استفاده می کردند و بعضی وقتها کارهایی می کردند که در خور مقام طبابت نبود. خوب این سو استفاده ها اون موقع ها هم بود و الان هم با شدت بیشتری هست. البته چه عیبی داره که آدم از موقعیت شغلیش استفاده کنه و حالا یه موقع مثلاً یه پولی هم در عوض یه کار خلاف از کسی بگیره. اما به هر حال من تصمیم گرفتم که یه جوری جلوی این جور کارها، حد اقل توی حیطه پزشکی گرفته بشه. برای همین هم یک سری قوانین اخلاق پزشکی رو جمع آوری کردم و به صورت یک مجموعه تحویل دانشجوهام دادم تا موقع فراغت از تحصیلشون اون رو بخونند و در آخر هم چند تا قسم بخورند که کارهای بد بد نکنند.
این مجموعه به نام خودم و تحت عنوان سوگند نامه بقراط سالهاست که مورد استفاده قرار میگیره. توی این سوگند نامه عنوان کردم که درمان و معالجه بیماران از هر امری مهمتر است. اما یه بار که توی ایران یه بیماری مسری شایع شده بود ، پادشاه ایران از من خواست که در مقابل دست مزد کلان، به مداوای بیماران ایرانی بپردازم.
ولی چون اون موقع کشور ما یونان، با ایران در حال جنگ بود، حس میهن پرستی من اجاره نداد که به درمان بیماران ایرانی اقدام کنم .
به همین دلیل هم موقتاً تبصره ای جهت این بخش از سوگند نامه خودم وضع کردم و نپذیرفتم. شاید یه لکه تار اگر توی زندگی من باشه همین بی مسئولیتی اون روزها باشه. بعداً که سن و سالی ازم بالا تر رفت ، تازه فهمیدم که چه اشتباهی کردم و متوجه شدم که آخه کدوم آدم عاقل، اون دست مزد کلان رو نادیده می گیره و قبول نمی کنه.
من جادو جنبل رو از درمان دور کردم. مشاهده دقیق داشتم و بعد از مشاهده کامل و بحث اقدام به درمان و ارائه دستور می کردم.
من ۹۰ سال عمر کردم و در سال ۳۷۰ قبل از میلاد در لاریسا فوت کردم. روانم شاد و راهم پر رهرو باد.

http://masoud۷۸۷۳.blogfa.com/post-۱۰۳۶.aspx
منبع : مطالب ارسالی