جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

یک پرسش ساده


یک پرسش ساده
با روی کار آمدن دولت نهم و همسویی و همدلی میان سایر بخش‌های نظام و دولت، بحث حاکمیت یکپارچه در اتمسفر سیاسی ایران با یکی از چالش‌‌انگیزترین موضوعات تبدیل شد. ‌برخی بر این باورند که یکپارچگی حاکمیت و مستظهر بودن دولت به حمایت و پشتیبانی همه‌جانبه تمامی دستگاه‌ها، فرصت مغتنمی است تا قوه مجریه با حداقل تنش و حداکثر سرعت، کشور را در مسیر رشد و توسعه هدایت نماید.
در برابر این دیدگاه،گروهی بر این باورند که حتی در کشور‌هایی با ساختار دیرپای دموکراسی که قواعد دموکراتیک در باور‌ها رسوخ کرده و به فرهنگ مسلط در جامعه تبدیل شده است هم حاکمیت یکپارچه می‌تواند تالی فاسدهایی به همراه داشته باشد، چه رسد به ایران که تازه در حال مشق دموکراسی است. ‌ کم‌اثر شدن بخش‌های نظارتی، بی‌توجهی به اصل پاسخگویی و میل صاحبان قدرت به انسداد فضای سیاسی از جمله آسیب‌هایی است که در انتقاد از حاکمیت یکپارچه مطرح می‌شود. ‌ رواج خودشیفتگی و خودستایی‌های افراطی در بخش‌هایی از قدرت و جایگزین شدن کارکرد تهییج به جای اطلا‌ع‌رسانی واقعی در نظام رسانه‌ای نیز از دیگر خطراتی است که جوامعی با سیستم حاکمیت یکپارچه را تهدید می‌کند. آسیب‌هایی که سبب می‌شود دولتمردان ارزیابی واقعی و درستی از عملکرد و موقعیت خود به دست نیاورند و در نهایت، هم به خود و هم به جامعه آسیب برسانند.
اکنون شرط انصاف نیست که برخی اقدامات درست دولت نهم را نادیده بگیریم و برای تمام آنچه که عملکرد دولت تلقی می‌شود یک حکم واحد و کلی صادر کنیم اما برآیند عملکردها، مجموعه رفتار و نظام‌تصمیم‌گیری‌این دولت در دو سال و اندی که از عمرش سپری شده نشانگر بروز علا‌ئم بالینی برخی آسیب‌های برشمرده است. ‌
به عنوان نمونه هنگامی‌که برخی حامیان دولت، مسوولا‌ن دولت را معجزه هزاره سوم لقب می‌دهند و متاسفانه با رواج این مدیحه‌سرایی‌ها برخوردی هم صورت نمی‌گیرد، کار به جایی می‌رسد که چشم‌ها بر حقایق بسته می‌شود و صدای انتقاد‌ها در قاموسمان ترجمانی جز کارشکنی نمی‌یابد!
در این میان اما نقش صدا و سیما به عنوان رسانه ملی نیز قابل تامل است. رسانه‌ای که چنانچه به رسالت واقعی خود برای انعکاس تمام صداهای جامعه پایبند باشد، کارکرد موثری برای زدودن کاستی‌ها خواهد داشت و چنانچه از اصل تعلق به همه مردم و ملی بودن فاصله گیرد در بلندمدت کارکردی معکوس خواهد یافت.
بر این مبنا متاسفانه به نظر می‌آید رسانه ملی نه‌تنها تلا‌ش نمی‌کند دولت را از پیامدهای مخرب برخی خودستایی‌ها و چشم بستن بر حقایق دور سازد بلکه در فرآیند شخصیت‌پردازی‌های اغراق‌آمیز، آنچه در توان دارد وجهه همت می‌سازد تا به هر نحو ممکن القا نماید اعطای القاب گوناگون به دولت گزافه نیست! مثلا‌ اگر در دولت گذشته، مدیران رسانه ملی برای معرفی دستاوردها و اقدامات زیربنایی نظیر پروژه عظیم عسلویه و یا برنامه‌سازی و تبیین پیامدهای مثبت سیاست تنش‌زدایی، ضرورتی احساس نمی‌کردند اما اکنون بر خود واجب می‌دانند که گزارشگرانشان را گسیل دارند تا مثلا‌ از نصب تیر چراغ برق در یک روستا یا چاق‌سلا‌متی اعضای دولت با ساکنان محله‌ای در اردبیل، گزارش‌های حماسی ارائه کنند و فارغ از درک و محسوسات جامعه، تعریفی وفق مراد و خواسته دولت محترم از رخدادهای کشور ارائه دهند.
البته باید انصاف داد که استراتژی تبلیغی دولت نهم با یاری سختکوشانه سازمان صدا و سیما تاکنون قرین توفیقاتی نیز بوده است اما در عصر ارتباطات و اطلا‌عات، سوق دادن افکار عمومی به سوی خلا‌ء، پوستین وارونه‌ای است که در درازمدت سودمند نبوده و اثربخشی خود را از دست خواهد داد، اتفاقی که دولت محترم اکنون در شهرهای بزرگ آن را کم و بیش حس کرده و به ناچار فشار تبلیغی و تهییجی خود را به سوی شهرهای کوچک و روستاها متمرکز کرده است، زیرا شهروندان شهرهای بزرگ که از سویی خود را با تبلیغات پرحجم تریبون‌های دولتی مواجه می‌بینند که در آنها سعی وافر می‌شود همه امور را ایده‌آل جلوه داده و کاستی‌های طاقت‌فرسای کشور را ناشی از تخیلا‌ت و جنگ روانی منتقدان مغرض و مرعوب قلمداد نمایند و از سوی دیگر وضعیت زندگی خویش را نظاره می‌کنند که هر روز دشوارتر از روز پیش می‌شود! با توجه به مشی و رفتار دولت این نوع پارادوکس‌ها هر روز در جامعه و روابط دولت- مردم بیشتر و بیشتر بروز می‌کند.
به یک مثال ساده توجه کنید: مدت‌هاست دولت نهم، اعمال محدودیت‌های اقتصادی و خارجی علیه ایران را بی‌اهمیت تلقی کرده و مکررا اعلا‌م می‌کند این محدودیت‌ها هیچ مشکلی برای کشور ایجاد نکرده است. ‌در این صورت خالی از لطف نیست تا دولت محترم برای رفع پاره‌ای از شبهات پاسخ دهد که افزایش قیمت بخش عمده‌ای از کالا‌ها، مشکلا‌ت بانکی در مبادلا‌ت تجاری، افزایش ریسک سرمایه‌گذاری در ایران و یا مشکلا‌ت تولیدکنندگان ناشی از چیست؟
‌ آن هم در شرایطی که دولت نهم در دو سال و نیمی که تا پایان سال از عمرش سپری می‌شود، برابر ۱۸۰ میلیارد دلا‌ر یعنی رقمی به مراتب فراتر از تمام‌عایدی ۸ ساله دولت اصلا‌حات از محل فروش نفت درآمد داشته است. به این درآمد‌ها البته باید صندوق ۱۴ میلیارد دلاری ذخیره ارزی به‌جا‌مانده از دولت قبل را هم اضافه کرد. اما مقایسه سطح زندگی مردم تنها با ۲ سال قبل چه چیزی را نشان می‌دهد؟ با توجه به درآمد هنگفت کشور در ۲ سال گذشته، چنانچه بپذیریم آنگونه که ادعا می‌شود اعمال محدودیت‌ها تاثیری بر اقتصاد کشور نداشته، آیا چاره‌ای جز ابراز تردید در تدبیر و توان مدیریت دولت محترم در اداره امور کشور برایمان باقی خواهد ماند؟! به راستی کدام را باید باور کرد؟ تبلیغات صدا و سیما و سخنان دولتمردان را یا آنچه روزانه در جامعه می‌بینیم و می‌شنویم؟
کسری نوری
منبع : روزنامه اعتماد ملی