شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

افشین قطبی ویاد بازرگان


افشین قطبی ویاد بازرگان
در سرزمین سلطان‌ها و ژنرال‌ها، انسان ماندن بسیار سخت است. در قلمرو سلطان و ژنرال فرهنگ خاصی موج می‌زند، تملق، مبالغه، اغراق، دروغ، چاپلوسی و نفاق که در قلمرو انسانی این ویژگی‌ها مذموم است. افشین قطبی در قلمرو ورزش ایران که نمونه‌ای مبالغه شده از جامعه ماست، بیش از یک فصل دوام نیاورد؛ انگار آمده بود که یک الگوی دیگری را عرضه کند و برود، چون کسی را پذیرای این الگو و مدل نیافت. نگارنده هیچ‌وقت به پرسپولیس و بعد پیروزی و باز پرسپولیس علاقه‌ای نداشته‌‌است. از نوجوانی طرفدار تاج بودم. از وقتی تاج، استقلال شد، نیم علاقه‌ای به این تیم دارم، اما از زمانی که قطبی مربی پرسپولیس شد فقط طرفدار پرسپولیس بودم. مربی‌ای که شکست را به گردن داور نمی‌انداخت، به تیم حریف تبریک می‌گفت، ضعف تیم خود را می‌پذیرفت به تماشاگر احترام انتقادآمیز داشت. وعده قهرمانی داد و آن را به‌رغم عبور از مشکلات و سختی‌ها، محقق کرد. به بازیکن باج نمی‌داد و در عین حال به شخصیت بازیکن ارج می‌نهاد. اما آنچه برایم جالب‌تر بود رفتار وی در هنگام ترک باشگاه بود. او پرسپولیس را متعلق به کسانی می‌دانست که به تعبیر او با یک «یاعلی» می‌خواهند همه‌چیز را درست کنند. وی فهمیده بود که توان تصفیه کردن آنها را ندارد پس خود را کنار کشید منتها با یک پرونده کامیاب پیروزی که قهرمانی در لیگ برتر بود. قطبی از حاشیه وحشتناک ورزش فوتبال ایران نالید. وی به صراحت خود را بهتر از دایی برای رهبری تیم‌ملی می‌دانست. اما بعد از منتفی شدن مربیگری تیم‌ملی برای وی، همه‌چیز را فراموش کرد.
قطبی رفت، اما نشان داد که جامعه ورزشی فوتبال ما چقدر به دور از ورزش حرفه‌ای و غرق در حاشیه‌های فرعی است. فوتبالی که ۲۰ سال است درجا می‌زند، کیفیت فردی افراد را نمی‌تواند به کیفیت تیمی تبدیل کند، به عبارتی از فرهنگ سلطانیسم و ژنرال بازی کیفیت تیم ساخته نیست. سلطانیسم و ژنرال‌بازی همراه با هیاهو حرف اول را در ورزش ما می‌زند. آش آنقدر شور است که کسی را یارای انکار این وضعیت نیست، اما کسی را نیز توان اصلاح این وضعیت نیست. قطبی باید از ایران می‌رفت، اما اگر می‌خواست در چنین فضایی فعالیت کند، سرنوشت بدی در انتظارش بود؛ خراب می‌شد یا اینکه او را مثل خودشان می‌کردند؛ اینکه هر وقت نتیجه را واگذار کرد، داور مقصر است، اینکه اگر نتیجه نگرفت، دست دیگران در کار است.
در چنین شرایطی قطبی تبدیل به یک نماد می‌شود؛ نمادی به این معنا که جامعه ورزشی ایران برای رسیدن به وضعیت حرفه‌ای، اخلاقی و انسانی، راه درازی دارد، با سلطان‌بازی و ژنرال‌بازی که از قضای روزگار در جامعه ورزش ما حرف اول را می‌زند و نتیجه می‌گیرد، نمی‌توان ورزش حرفه‌ای و اخلاقی داشت. خصیصه این ورزش حاشیه، جنجال و نوسان پرفرازونشیب است. قطبی را به عنوان یک نماد ارج می‌نهیم. اما چرا قطبی ما را به یاد مهندس بازرگان می‌اندازد. بازرگان در سقوط سلطانیسم، نخست‌وزیر شد، او می‌پنداشت که جامعه مملکت‌داری حرفه‌ای بدون جنجال و مقام دولتی با اخلاق می‌طلبد، بی‌تردید بازرگان دارای نقاط ضعف بود، اما آیین ملک‌داری را می‌دانست و می‌پنداشت که اخلاق دینی، یعنی رعایت اصل دولت ـ ملت مدرن که جوهر آن بر مردم‌سالاری بود. بازرگان در طول نخست‌وزیری خود به صراحت سخن گفت؛ صراحتی که گاه به تلخی می‌زد. جوانان را این صراحت خوش نمی‌آمد، اما او به دنبال جمع کردن هوادار نبود و در مقام نخست‌وزیر اجرایی سخن می‌گفت. استعفای بازرگان مهم بود، وی به بهانه دیداری استعفا کرد که قبل از آنکه دلیل استعفا باشد، علت آن شد، وی به صراحت گفت که دیدار با مقام آمریکایی حق وی بوده. اما در متن استعفای بازرگان سخنی تلخ اما درست وجود داشت، وی همه مردم ایران را علیه دولت موقت متحد دید در نتیجه استعفا داد. جامعه ایران به دلیل جوی هیجان‌زده، نه صراحت، نه شفافیت، نه دوراندیشی را باور داشت.
شور انقلابی توان متوهم شدن دارد، شعور می‌تواند شور انقلابی را کنترل کند. استعفای بازرگان در آن روز تاسف زیادی در جامعه ایجاد نکرد، حتی برخی از یاران قدیم وی به دلیل برخی رفتارهای دولت موقت با وی مخالف بودند. اما این استعفا نشان داد که جامعه ایران برای مردی که نمی‌خواست سلطان باشد جایگاهی قائل نیست. او همچون قطبی، کنار کشید، می‌پنداشت که باید به آنچه قبول دارد درست عمل کند و عمل کرد. حاشیه بازی، فردیت، رفتار جناحی و جنجال‌گری، دشمن رفتار حرفه‌ای در هر رسته است و همچنین نابود کننده اخلاق انسانی می‌باشد. قطبی و بازرگان و دیگران از این دست، نمادهایی هستند که هم درد آورند هم امیدوارکننده؛ دردآورند چون نشان می‌دهند که جامعه ما از اهداف مطلوب خود دور است و امیدوارکننده‌اند، چون معیارند و مصداق هستند، اگرچه اندک‌اند، اما امید است که افزون شوند. اینان مشعل راه هستند، اما جامعه ما هنوز نقشه راه عمومی برای تکثیر فراوان قطبی‌ها و بازرگان‌ها را ندارد که امید است به دست آورد.
تقی رحمانی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید